مدیریت تلخ‌ترین واقعه تاریخ اسلام توسط یک بانو

کد خبر: 592283

در این نوشته در مقام تبیین نظری جایگاه و ارزش زن در اندیشه دینی نیستم، چراکه معتقدم اصل این تلاش رفتاری پارادوکسیکال است. کسانی که سخن از امری نامتعارف و خلاف عقل و سیره عقلا می‌گویند باید تلاش کنند تا سخن غیرمنطقی‌شان را مدلل کنند.

روزنامه شرق؛علی شفیعی: در این نوشته در مقام تبیین نظری جایگاه و ارزش زن در اندیشه دینی نیستم، چراکه معتقدم اصل این تلاش رفتاری پارادوکسیکال است. کسانی که سخن از امری نامتعارف و خلاف عقل و سیره عقلا می‌گویند باید تلاش کنند تا سخن غیرمنطقی‌شان را مدلل کنند. اصل این است که اسلام با ادعای رویکردی جهانی و جاودانه از یک‌سو و استواری بر عقل و عقلانیت از سوی دیگر هویت زنان را به‌عنوان نیمی از هویت انسانی به رسمیت شناخته است و کسانی که نظری مخالف این دارند باید تلاش کنند تا سخن خویش را اثبات کنند؛ تلاشی که ‌هزارواندی‌سال است ازسوي مدعیان محرومیت زنان از حقوق انسانی و شهروندی انجام می‌شود، اما هنوز هم مقبولیت عمومی پیدا نکرده و با پرسش‌های جدی مواجه است. این یادداشت را با تمام احترام به حضرت زینب (سلام‌الله علیها) و همه زنان و مادران جامعه پیرامونی‌ام تقدیم می‌کنم که در یک مصاف نابرابر در پی اثبات هویت انسانی خویش‌ هستند. جریان عاشورا به‌عنوان یکی از تلخ‌ترین وقایع تاریخ اسلام از هنگامه شروع تا اربعین با دو گونه مدیریت مواجه بود؛ مدیریتی که ازسوي امام حسین(ع) آغاز مي‌شود و در عصر عاشورا پایان می‌پذیرد.

مدیریتی که از واپسین ساعات عاشورا شروع می‌شود و در اربعین به اوج می‌رسد.

درباره اربعین دو رویکرد کلان وجود دارد: الف) کسانی که این واقعه را به حضور بازماندگان واقعه عاشورا گره نمی‌زنند و معتقدند آنان با توجه به فرصت و مسافت نمی‌توانسته‌اند به کربلا بازگردند؛ شیخ مفید در مسار الشیعه (ص٢٦) شیخ طوسی، در مصباح المتهجد (ص٧٨٧) و شهید مطهری جلد اول حماسه حسینی (ص ٣٠) و ب) کسانی که اربعین را با حضور این عزیزان گره زده‌اند و معتقدند آنان از شام به کربلا آمده و بعد به مدینه بازگشته‌اند. البته آراي دیگری همانند اینکه سال بعد از واقعه عاشورا اربعین اتفاق افتاده نیز ازسوي برخی مطرح شده است.

سیدبن طاووس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده و می‌نویسد: «وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند...». سید بن طاووس در «لهوف» ص١١٤ این موضوع را نقل کرده است. همچنین از معتقدان به این رأی که رأی مشهور است، می‌توان از این بزرگان یاد کرد: ابن نما الحلی، مثیر الأحزان (ص٨٦)، میرزاحسین نوری، لولوء و مرجان (ص١٥٢)

زینب تا عاشورا در سایه حضور برادر خویش از مکه تا کربلا حضور و ظهوری جدی و ملموس ندارد و تنها پس از شهادت برادر است که مي‌تابد و نشان می‌دهد توان و ظرفیتی فوق‌العاده در مدیریت بحران دارد. زینب به‌عنوان یک زن، چنان این واقعه را سامان می‌دهد که نه‌تنها از فراموشی آن در غبار تاریک استبداد و تاریخ جلوگیری می‌کند، بلکه روح و پیام آن را جاودانه می‌کند. یکی از صحنه‌های مهم این برهه تاریخی، حضور زینب (سلام‌‌الله علیها) در برابر یکی از مستبدان تاریخ و تلاش وی برای اثبات حریت و آزادگی است. سخنان زینب (سلام‌الله علیها) به نقل تاریخ با این عبارت تکان‌دهنده شروع می‌شود: أظننت یا یزید حیث أخذت علینا أقطار الأرض و آفاق السماء فأصبحنا نساق کما تساق الأسراء إن بنا هوانا علیه و بک علیه کرامة.‌ ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای‌جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!!
از چینش کلمات که کاملا هوشیارانه است و سخنش را نه با نام یزید که با «اظننت» شروع می‌کند که بگذریم تأکید وی بر این نکته که کرامت نه دادنی است و نه گرفتنی و بنابراين به یزید گوشزد می‌کند که جایگاه اجتماعی و سیاسی کرامت‌ساز نیست. اين از نکات معرفت‌آفرین این خطبه است.

زینب (سلام‌‌الله علیها) همین سخن را در فقراتی دیگر از خطبه‌اش با ادبیاتی دیگر تکرار می‌کند و می‌گوید: أنی لأستصغر قدرک و أستعظم تقریعک و أستکثر توبیخک؛ من قدر تو را ناچیز دانسته، فاجعه‌ات را بزرگ و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم.

مطالعه این برهه از تاریخ عاشورا؛ تلاش این زن را برای مدیریت بحرانی این‌چنین شکننده نشان می‌دهد. در کوفه آن‌گاه که در مقابل انسان‌هایی مقهور استبداد و مغروق در جهل دینی قرار می‌گیرد، چنان پرهیمنه وارد گفت‌وگو می‌شود که گزارشگر این واقعه را به حیرت انداخته است.
گزارشگر این واقعه كه بَشیرُ بْنُ خزیم الاسْدی است، می‌گوید: وَ نَظَرْتُ الی زینب (سلام‌الله علیها) اِبْنَهِ عَلِی یوْمَئِذٍ، فَلَمْ أَرْ خَفِرَهً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْها، به خدا سوگند زن باحیایی را تا آن روز سخنورتر از او ندیدم؛ کَأَنَّها تُفْرَغُ مِنْ لِسانِ أَمِیرِالْمُؤمِنینَ، گویا که کلمات را با زبان گویای امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام جاری می‌نمود.

بازتاب این سخنان را راوی این‌گونه گزارش می‌کند: وَ رأَیتُ شَیخا واقِفا الی جَنْبی یبْکی حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیتُهُ وَ هُوَ یقُولُ؛ از آن میان پیرمردی در کنار من ایستاده و می‌گریست، چنان‌که محاسن او از اشکش‌ تر شده بود. او می‌گفت؛ بِأبی اََنْتُمْ وَ آُمّی کُهُولُکُمْ خَیرُ الْکُهُولِ، وَ شَبابُکُمْ خَیرُ الشَّبابِ وَ نِساؤ کُمْ خَیرُ النِّساءِ، وَ نَسْلُکُمْ خَیرُ نَسْلٍ، لا یخزی وَ لا یبْزی؛ پدر و مادرم فدای شما باد!! پیران شما بهترین پیران، جوانان شما بهترین جوانان، زنان شما بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است؛ هرگز خوار نشده، پذیرای شکست نمی‌شوید. زینب (سلام‌الله علیها) تلاش کرد ضمن آنکه تبلیغات دستگاه حاکمیت را -که حسین(ع) را خارجی خوانده بود- بی‌ثمر کند، بر تأثیرنداشتن این برخوردهای غیرانسانی با اصلاح‌طلبان دینی تأکید کند. چراکه زینب (سلام‌الله علیها) از پساشهادت برادر پیام‌رسانی حرکت عاشورا را بر مویه‌کردن بر این واقعه ترجیح داد و گرچه - به حکم انسان‌بودن از یک‌سو و عمق فاجعه قتل برادر از سوی دیگر- در خلوتگاه خود تعزیه‌دار برادر بوده و بر او و دیگر شهیدان آن واقعه اشک می‌ریخته است، اما اجازه نداد تا نگاه احساسی به این واقعه، نگاه حاکم و در سایه آن روح و پیام عاشورا به فراموشی سپرده شود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت