رد دادگی توئیتری یا خندیدن به همه چیز

کد خبر: 589296

در بخش‌هایی از اجتماع کاربران فارسی‌زبان فضای مجازی، به ویژه توئیتر، هر چیزی بالقوه سوژه طنازی است. از اتفاقات معدودی که فی‌نفسه یک سویه و جنبه طنزآمیز دارند که بگذریم، هر رخداد دیگری نیز ابزار شوخی می‌شود

رد دادگی توئیتری یا خندیدن به همه چیز
رد دادگی توئیتری یا خندیدن به همه چیز
سرویس اجتماعی فردا؛ محمد معماریان: در بخش‌هایی از اجتماع کاربران فارسی‌زبان فضای مجازی، به ویژه توئیتر، هر چیزی بالقوه سوژه طنازی است. از اتفاقات معدودی که فی‌نفسه یک سویه و جنبه طنزآمیز دارند که بگذریم، هر رخداد دیگری نیز ابزار شوخی می‌شود: ماجراهای روزمره، دغدغه‌ها، خاطره‌ها، آرزوها، نقدهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی تراژدی‌ها. انگار نیرویی کاربران را به سمت شوخی با همه اینها سوق می‌دهد، انگار اضطرابی فراگیر برای خندیدن در کار است که می‌گوید: «جدی نگیر.» این پدیده محدود به یک یا چند کاربر انگشت‌شمار نیست، بلکه گویا روندی معنادار و پررنگ درحال و هوای این کاربران است که نسبتی هم با اجتماع غیرمجازی‌مان دارد. لابد شما هم تاکنون تعبیرهایی از این دست را شنیده‌اید : «ما ایرانیان از همه‌چی جوک می‌سازیم.»
رگه‌هایی از این روحیه را می‌توان در بستر تاریخی تکامل جامعه ایرانی یافت؛ مثلاً در سنت عارفانه‌ای که جدی گرفتن دنیا و مافیها را به سُخره می‌گرفته است؛ یا در این فهم عمومی که به لجن کشیدن تجربه دردناک شخصی و دسته‌جمعی، تحمل آن را آسان‌تر می‌کند؛ یا در این واقعیت که طنز جدی‌ترین فُرم نقد حکومت در دوره‌های حکومت‌های دیکتاتوری در ایران بوده است تا با گرفتن زهر کلام از انتقادهای جدی و افزودن جاذبه روایی، زمینه انتشار و ماندگاری آن را فراهم کرده و از برخورد جدی و خشن مصون بماند.
مجموعه‌ای از این عوامل، فُرم طنز را به یک ابزار روایی قدرتمند و استادانه در ادبیات فارسی تبدیل کرده است چنانکه بسیاری از افراد، قالب‌های طنز ایرانی‌جماعت را پیچیده‌تر از طنزهای برخی جوامع دیگر می‌دانند و می‌گویند که «جوک‌های آنها برای ما بی‌نمک است و آنها جوک‌های ما را نمی‌فهمند.» گوناگونی واژگانی که برای انواع خنده در ادبیات فارسی رایج است هم می‌تواند به نوبه خود پیچیدگی تکاملی فُرم ادبی «خنده» را بهتر نشان دهد: لبخند، ریشخند، پوزخند، زهرخند و حتی تلخند. به مرور زمان، به‌ویژه در کلام طنّازان ایرانی، دلایل دیگری چون قداست‌زدایی و ابراز تحیر و خلق معنا برای اتفاق‌های بی‌معنا هم به عنوان دلایل شوخ‌طبعی با همه‌چیز ذکر شده است.
جان مارمیز، دانش‌آموخته و استاد فلسفه، در کتاب «خندیدن به هیچی: طنازی به مثابه واکنشی به نیهیلیسم» یک ریشه این طنّازی فراگیر را کاویده است.
او میان دو گونه از پوچی تفاوت قائل می‌شود: پوچی هستی‌شناختی آلمانی که در بیخ و بُن زندگی معنایی نمی‌یابد و پوچی ناشی از سرخوردگی از کنش سیاسی در جامعه شوروی سابق. به گمانم فضای ذهنی و روانی بخشی از جامعه ما که بازتاب آن را می‌توان در فضای مجازی هم دید، به ترکیبی از این دو گونه نیهیلیسم که مارمیز روایت کرده است، شباهتی دارد: گمان می‌کنیم هستی پیرامون ما، خواه در بنیان خود یا در شرایط موجودش، هزار گره ناگشودنی خورده است که هریک را باز می‌کنیم گره دیگری جای آن می‌نشیند و دشواری‌های مشابهی برایمان رخ می‌دهند، تا بدانجا که خود را ناتوان از اثرگذاری معنادار در این فضا می‌بینیم.
و این احساس پوچی، هم جدی است و هم فقط مسأله ما نیست. چند ماه پیش، دوستم سجاد نجفی مصاحبه‌ای از فرید العطاس (جامعه‌شناس مشهور مالزیایی) درباره «روشنفکری دینی» در جوامع مسلمان گرفته بود.
العطاس در آن مصاحبه می‌گفت که اگر روزی روزگاری نسبت عقل و وحی مسأله و دغدغه اصلی روشنفکران بود، امروز آنها باید به مسائل امروزی که جامعه مدرن را به طور کلی و جوامع ما را به طور خاص درگیر خود کرده‌اند بپردازند؛ فهرستی از مسائل که نیهیلیسم در صدر آن جای دارد. نیهیلیسمی که به تعبیر مارمیز، یک جلوه آن در شوخی کردن با همه چیز رخ عیان می‌کند.
در اساطیر یونانی، سیزیف به خاطر افشای راز خدایان محکوم شد که تخته‌سنگی را تا قله کوهی به دوش بکشد، اما هربار که به قله نزدیک می‌شد آن تخته‌سنگ به پایین کوه می‌غلتید و او مجبور بود دوباره آن مسیر را طی کند.
یک مسیر تکراری و یک کار صعب و دشوار، بدون امید به رهایی از این حلقه نامیمون و به تعبیر مارمیز، از سیزیف در این میانه چه برمی‌آید جز آنکه سرخوش باشد و همه چیز از جمله این رنج بیهوده خود را به سخره بگیرد؟
منبع: صبح نو
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت