ماجرای قتل مرموز زن ایرانی و خودکشی مرد امریکایی

میترا مهرآبادی، کتابدار سابق دانشگاه تهران سه سال پیش همراه با همسر و دختر خردسال‌شان به امریکا مهاجرت کرده بودند و در شهر پورتلند واقع در ایالت اورگان سکونت داشتند، مرد امریکایی هم که درون خودرواش با شلیک گلوله‌ای خودش را کشته است با میترا آشنایی داشته و هر دو در یک شرکت بیمه کار می‌کردند. ضمن اینکه با هم رفت و آمد خانوادگی نیز داشتند.

مأموران پلیس شهر پورتلند ابتدا با جسد غرق در خون مرد 51 ساله امریکایی به نام «جیمی آلن مورگان» داخل خودرواش روبه‌رو شدند.

ساعت 10 و 6 دقیقه صبح روز شنبه این هفته مأموران پلیس هنگام گشت با دیدن «جیمی» که کنار خیابان خلوت شهر درون خودرواش نشسته بود، به او ظنین شدند و سوار بر خودروی پلیس به آرامی به او نزدیک شدند تا علت توقفش را در آن ساعت صبح در خیابان بپرسند. اما او با دیدن خودروی گشت پلیس که از پشت سر به او نزدیک می‌شد وحشتزده تصمیم عجیبی گرفت. دو افسر گشت به چند قدمی او رسیده بودند که ناگهان صدای شلیک گلوله‌ای از درون خودرو شنیدند و با نگاهی به داخل آن جسد را دیدند که غرق خون پشت فرمان خودرو افتاده بود. افسران با خودکشی «جیمی» به این فکر افتادند که به احتمال زیاد این مرد مرتکب جرمی شده که با دیدن پلیس گمان برده مأموران با اطلاع از جرم برای دستگیری‌اش آمده‌اند و تصمیم به خودکشی گرفته است.

کارآگاهان در جریان تحقیق پی بردند «مورگان» در یک شرکت بیمه کار می‌کرد که ساختمان آن در فاصله دو کیلومتری محل خودکشی‌اش واقع است.

تحقیقات پلیس درباره این خودکشی ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان جنایی ساعت هفت و چهل دقیقه بعدازظهر همان روز در ساختمان شرکت بیمه، با جسد میترا مهرآبادی روبه‌رو شدند که با شلیک چند گلوله در پشت میزش هنگام کار کشته شده بود.

این ظن برای کارآگاهان پیش آمد که احتمالاً «جیمی» در آن روز هنگام صبح با اطلاع از حضور میترا وارد ساختمان شرکت شده و او را کشته است.

اکنون پلیس اسلحه‌ای که پس از خودکشی «جیمی» در خودرواش پیدا کرده را به آزمایشگاه جنایی پلیس فرستاده‌اند تا روشن شود آیا زن جوان هم با همین سلاح کشته شده است یا نه؟

پلیس در ادامه تحقیقات دریافت «جیمی» علاوه بر همکار بودن در شرکت بیمه با میترا، رفت و آمدهای خانوادگی نیز با آنها داشته است.

همسر «جیمی» نیز به پلیس گفته است خبر ندارد هنگامی که آن روز صبح شوهرش از خانه بیرون می‌رفت اسلحه‌ای با خود داشته یا نه و فکر نمی‌کند بین شوهرش و میترا دشمنی وجود داشته است.