دستگیری سارق بانک با «اسلحه قلابی»

خبرگزاری تسنیم: مرد سارقی که با اسلحه قلابی از بانک کارآفرین در دزاشیب تهران سرقت کرده و در سرقت دومش از بانک عسکریه در دردشت تهران ناکام مانده و توسط مردم دستگیر شده بود، روز گذشته به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد و در مقابل بازپرس نصرتی؛ بازپرس شعبه اول این دادسرا جزئیات سرقتها را شرح داد. در ادامه متن گفت‌وگو با این متهم را می‌خوانید. - خودت را معرفی کن؟ - نادر با 46 سال سن، متأهل هستم و سه فرزند دارم. - چند سرقت انجام دادی؟ - دو سرقت، سرقت اول را هشتم مهر سال جاری از بانک کارآفرین در دزاشیب تهران انجام دادم و در سرقت ناکام دوم که 19 مهر سال جاری از بانک عسکریه در دردشت تهران بود، توسط مردم دستگیر شدم. - چگونه سرقت می‌کردی؟ - اسلحه قلابی از اسباب‌بازی فروشی خریدم و در دو سرقت از آن استفاده کردم. - نحوه سرقتها چگونه بود؟ - در سرقت اول کلاه‌کاسکت موتورسیکلت روی سرم گذاشتم و وارد بانک شدم، در آنجا سراغ رئیس بانک رفتم و از وی خواستم تا کیف دستی همراهم را پر از پول کند، رئیس بانک نیز که اسلحه مرا دید مقداری پول داخل کیفم ریخت و بعد از آن با موتورسیکلت متواری شدم، شیوه سرقت دوم نیز همین طور بود اما رئیس بانک متوجه قلابی بودن اسلحه‌ام شد، قفل در بانک را زد و در نهایت دستگیر شدم البته در سرقت دوم حدود 22 میلیون تومان داخل کیفم بود اما ناکام ماندم. - چرا دست به سرقت زدی؟ - مدتها قبل از دوستم یک خودروی ریو خریدم و چون 5 میلیون و 700 هزار تومان بابت خرید خودرو به او بدهکار بودم، سندی خودرو به نامم نشده بود؛ بعد از یک سال رقم بدهی من به او، حدود 9 میلیون تومان شد که مجبور شدم بابت بدهی‌ام به او، پول «نزول» دهم؛ ابتدا خودروی پراید خودم و بعد خودروی 206 همسرم را به او دادم اما وی راضی نشد، در همین حین پدرم نیز فوت کرد، پیش خودم گفتم اگر ریو از دستم برود، نمی‌توانم کاری کنم به همین خاطر مجبور شدم سرقت کنم. - پول نزول باعث شد دست به سرقت بزنی؟ - هم پول نزول و هم مصرف مواد مخدر شیشه؛ از حدود سه ماه قبل، معتاد به شیشه شدم و زمانی که شیشه می‌کشیدم احساس می‌کردم روی ابرها راه می‌روم، احساسی که در واقعیت پوچ بود، بعد از مصرف شیشه بعضی اوقات عصبی می‌شدم و هر چه احساس می‌کردم می‌خواهم ببینم را می‌دیدم، شیشه بی‌خوابی بدی دارد و احساسات ناخواسته می‌آورد. - سابقه کیفری دیگری داری؟ - خیر؛ در حال حاضر هم خوشحالم که دستگیر شدم و ماجرا از اینکه هست بدتر نشد چون هم ممکن بود بعد از این سرقتها به فکر سرقتهای بزرگتری بی‌افتم؛ هم اینکه ممکن بود در این سرقتها کسی را بکشم، این تجربه تلخی بود اما اکنون خوشحالم.