با عزاداران اردبیل در آیین طشت‌گذاری

کد خبر: 574740

«مشکل‌گشا ابالفضل، درد دوا ابالفضل، آدوا قوربان جانیم ابالفضل...» عزاداران همنوا و اشک ریزان نوحه می‌خوانند و طشت‌ بزرگ را در صحن مسجد به حرکت در می‌آورند. شوری برپا می‌شود دیدنی؛ طشت دور تا دور مسجد چرخانده می‌شود و با شعار «لبیک یا حسین» در جایگاه ویژه‌اش در گوشه مسجد قرار می‌گیرد. مسجد جایی برای سوزن انداختن ندارد. عزاداران ٥ روز مانده به محرم، سیاه پوش شده‌اند و ساعت‌ها به انتظار نشسته‌اند تا مراسم طشت‌گذاری آغاز شود. می‌گویند این آیین از آبا و اجدادشان مانده و هر سال پرشورتر از قبل در آن شرکت می‌کنند.

روزنامه ایران: «مشکل‌گشا ابالفضل، درد دوا ابالفضل، آدوا قوربان جانیم ابالفضل...» عزاداران همنوا و اشک ریزان نوحه می‌خوانند و طشت‌ بزرگ را در صحن مسجد به حرکت در می‌آورند. شوری برپا می‌شود دیدنی؛ طشت دور تا دور مسجد چرخانده می‌شود و با شعار «لبیک یا حسین» در جایگاه ویژه‌اش در گوشه مسجد قرار می‌گیرد. مسجد جایی برای سوزن انداختن ندارد. عزاداران ٥ روز مانده به محرم، سیاه پوش شده‌اند و ساعت‌ها به انتظار نشسته‌اند تا مراسم طشت‌گذاری آغاز شود. می‌گویند این آیین از آبا و اجدادشان مانده و هر سال پرشورتر از قبل در آن شرکت می‌کنند.

ساعت‌ها انتظار برای آیینی مذهبی

ساعت ١٢ ظهر پرسان پرسان محل طشت‌گذاری را پیدا می‌کنم. مراسم در مسجد جامع مرکز شهر برگزار خواهد شد؛ دقیقاً داخل «راسته بازار». ابتدای بازار، شال و پیراهن و دستار سیاه می‌فروشند. مسافرانی که از شهرهای دیگر برای شرکت در این مراسم آمده‌اند، شال و دستار می‌خرند و مستقیم می‌روند داخل مسجد. بازار شلوغ است و همه مشتری طشت گذاری. غوغایی به پاست. به زور می‌شود از در قدیمی و کم عرض مسجد وارد محوطه شد. با هزار زور و زحمت وارد می‌شوم. هنوز نیم ساعتی به اذان ظهر مانده ولی جای جای مسجد پر است از آدم‌های سیاه پوش. آنهایی که از صبح زود آمده‌اند به دیوار تکیه زده‌اند. تعدادی هم از فرط خستگی خواب‌شان برده. قرار است مراسم از ساعت ٢ بعد ظهر آغاز شود. روی اعلامیه‌ها نوشته‌اند پایان طشت گذاری، ساعت ١٠ شب. هنوز خیلی مانده تا آغاز مراسم ولی ظرفیت صحن مسجد تکمیل است. اگر بیرون بروم باید قید گزارش را بزنم.

اعتراف می‌کنم که چیز زیادی از این آیین نمی‌دانم و دانسته‌هایم در حد تصاویر تلویزیونی است. قسمت جنوبی مسجد، دفتر کوچکی است با چند صندلی و مرد سن و سال‌داری که پشت میز نشسته. زمان خوبی است برای سؤال کردن و پرسیدن. از بین جمعیت به زحمت خودم را به دفتر می‌رسانم. کسی که پشت میز نشسته «حاج داوود اجاقی» عضو هیأت امنای مسجد جامع است. دست و پا شکسته به زبان آذری از او درباره طشت‌گذاری می‌پرسم.
فارسی و آذری جواب می‌دهد: «این مراسم از پدر و پدربزرگ‌هایمان سینه به سینه به ما رسیده. طشت‌گذاری به یاد امام حسین(ع) و اهل بیتش چند روز مانده به محرم در خیلی از محله‌های اردبیل برگزار می‌شود. طشت نمادی از مشک حضرت ابوالفضل است که هیأت‌ها پس از نوحه خوانی و عزاداری آن را در مسجد می‌گردانند و پس از تبرک در جایگاه مخصوص می‌گذارند. این مراسم بیشتر از ٤٠٠ سال است که در اردبیل برگزار می‌شود و عزاداران بسیاری هر ساله از شهرهای آذری زبان دیگر مثل تبریز و ارومیه و زنجان و مراغه و حتی ساوه و همدان برای شرکت در این مراسم مذهبی به اردبیل می‌آیند.»
حاج داوود برای اینکه اطلاعات کاملی از طشت‌گذاری بدهد یکی از اعضای دیگر هیأت امنا را به نام «سیدرضا عظیم‌زاده موسوی» صدا می‌زند. سید رضا درباره مراسمی که قرار است یکی دو ساعت دیگر در مسجد برگزار شود، می‌گوید: «طشت‌گذاری 6 - 5 روز مانده به محرم در ٥ محله قدیمی اردبیل برگزار می‌شود. نخستین محله، محله کوچه اسلامی و به ترتیب روز، محله داش چیلار، اوچ دکان، طوی و نواب صفوی.
هیأت‌های محله به ترتیب ساعتی که به آنها اعلام می‌شود به مسجد مورد نظر می‌آیند و عزاداری می‌کنند و مسجد را برای عزاداری دسته بعدی خالی می‌کنند.
با توجه به اینکه جمعیت بسیار زیادی برای شرکت در این مراسم به اردبیل می‌آیند از یک ماه قبل پیش‌بینی‌های لازم برای پذیرایی از میهمانان و عزاداران هم صورت می‌گیرد. به عنوان مثال سال گذشته بیش از ٢٠ هزار نفر در طشت‌گذاری مسجد جامع شرکت کردند که خیلی از آنها از بیرون مسجد شاهد این مراسم بودند و عزاداری می‌کردند.»

سیدداوود را صدا می‌کنند. انگار سرش خیلی شلوغ است. عذرخواهی می‌کند و می‌رود. فکر کنم جواب بقیه سؤالات را بتوانم خودم پیدا کنم.

شروع مراسم و همنوایی عزاداران
از ساعت ٢ ظهر با ورود نخستین هیأت، مراسم عزاداری آغاز می‌شود. جمعیت بر اساس آماری که حاج داوود می‌دهد، نزدیک ٣ هزار نفر است. در صحن مسجد همچنان باز است ولی جایی برای نشستن نیست. آنهایی که تازه می‌رسند باید سرپا بایستند. هیأت اول طبق برنامه ساعت ٣ عزاداری‌اش را تمام می‌کند و از مسجد خارج می‌شود تا هیأت بعدی که بیرون در ایستاده وارد شود. بین هر عزاداری ١٠ دقیقه فاصله است تا عزاداران کمی استراحت کنند و آب یا چای نذری بین‌شان پخش شود.
هر چقدر به غروب نزدیک می‌شویم، جمعیت زیادتر می‌شود به حدی که در صحن اصلی مسجد را می‌بندند تا دیگر کسی وارد نشود. پیش از بسته شدن در به همراه علی عکاس روزنامه از مسجد بیرون می‌آییم. نیم ساعتی هوای تازه می‌خوریم و این بار از در پشتی مسجد که راهی به شبستان در طبقه دوم دارد پیدا می‌کنیم.
شبستان، دستکمی از صحن ندارد ولی لااقل جا برای ایستادن هست. آدم است که می‌رود و می‌آید. جمعیت گاهی با مداح همنوایی می‌کند و گاه چنان به هیجان می‌آید یا حسین یا ابالفضل سر می‌دهد که صدای مداح از بلندگوها هم به گوش نمی‌رسد.
خیلی از عزادارانی که مثل من به طبقه دوم راه پیدا کرده‌اند، از شهرهای دور آمده‌اند. ساک و کوله پشتی‌های‌شان این را نشان می‌دهد. بعضی‌ها با خودشان آب و خوردنی آورده‌اند. حتماً می‌دانند مراسم طولانی است. البته هر از گاه یکی سر می‌رسد و لقمه نان و پنیر و سبزی نذری بین عزاداران پخش می‌کند.
«مجتبی صبوری» یکی از همین خیرهاست. کیسه سیاه رنگ بزرگی دستش گرفته و لقمه‌ها را دست این و آن می‌دهد. از او درباه نذرش می‌پرسم. لقمه‌ای دستم می‌دهد و می‌گوید: «٤سال است روز دوم طشت‌گذاری با همسرم لقمه‌نان و پنیر و سبزی درست می‌کنیم و من آن را بین عزادارانی که ساعات زیادی در مسجد هستند پخش می‌کنم. بچه‌دار نمی‌شدم، نذر کردم و ٥سال پیش خدا به ما یک پسر داد و من هر سال نذرم را ادا می‌کنم.»
در این چند ساعت آدم‌های زیادی مثل مجتبی را دیده‌ام که احسان می‌دهند. جایی جلوی پنجره مشرف به صحن پیدا می‌کنم. از بالا می‌شود تخمین زد که چقدر جمعیت آمده. ازدحام جمعیت آنقدر هوا را گرم کرده است که نمی‌توان نفس کشید. دفترم از شدت رطوبت هوا خیس خیس شده است. دیگر نمی‌شود چیزی نوشت.
جوان کم سن و سالی که کنارم نشسته از همدان آمده. می‌گوید: «شهر خودمان هیأت داریم ولی مراسم اردبیل یک چیز دیگر است. مخصوصاً طشت‌گذاری. ٣سال است با دوستانم یک روزه می‌آییم اردبیل، فقط به خاطر این مراسم.»
هوای داخل بر خلاف سرمای غیرمنتظره بیرون، آنقدر گرم شده که جوانی نزدیک به من از حال می‌رود. به صورتش آب می‌زنند. برای اینکه حالش بهتر شود، چند نفر زیر بغلش را می‌گیرند و او را از مسجد بیرون می‌برند.

دوستش که فاصله‌ای با من ندارد، به بقیه می‌گوید از مراغه آمده‌اند و خسته‌اند. به همین خاطر است که همسفرش از هوش رفته.

پایان مراسم با گرداندن طشت

ساعت نزدیک ١٠شب است و مراسم به انتهای خود رسیده است. مداح از حضرت ابالفضل می‌خواند و جمعیت شعار لبیک سر می‌دهند. دیگر جای سوزن انداختن نیست. همه منتظرند تا طشت‌گذاری آغاز شود. دقیقاً ساعت ١٠ طشت به وسط مسجد آورده می‌شود و خیل جمعیت با شعار لبیک یا حسین طشت را در مسجد می‌چرخانند. موج بزرگی در مسجد به راه می‌افتد، غوغایی به پا می‌شود. جمعیت سیاه‌پوش، طشت مسی منقش به اسم‌الله و اهل بیت را دست به دست می‌گردانند و پس از چند دقیقه آن را در جایگاهش می‌گذارند. آنهایی که از شهرهای دیگر آمده‌اند طشت را برای تبرک می‌بوسند و دسته دسته از مسجد خارج می‌شوند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت