زن جوان: فریب ظاهر و ثروت شوهرم را خوردم
حمید، ظاهری برازنده داشت و تک فرزندی و ثروتمند بودنش باعث میشد همه فکر کنند خوشبخت شدنم حتمی است
زن 27 ساله در تشریح ماجرای زندگیاش به خبرنگار «ایران» میگوید: کل آشنایی و ازدواجم با حمید به 2 ماه نرسید. من منشی شرکت بودم و او برای استخدام نزد ما آمده بود. با اینکه از سوی مدیرم پذیرفته نشده بود ولی هر بار به بهانههای مختلف وارد شرکت میشد و سر صحبت را با من باز میکرد. تا اینکه یک بار اعتراف کرد آمدنش به شرکت بهانه است تا مرا ببیند. از جسارتش جا خوردم ولی وقتی گفت از من خوشش آمده و میخواهد زن زندگیاش شوم خیلی خوشحال شدم. البته ناگفته نماند که در جریان این دیدارها من هم به او دل داده بودم و به همین خاطر وقتی خواستگاری کرد موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم و او همراه خانوادهاش به خانه ما آمدند. حمید ظاهری برازنده و خوشتیپ داشت و خوش برخورد بود و تک فرزندی و ثروتمند بودنش نیز خوبیهایش را دوچندان میکرد و همه این معیارها باعث میشد همه فکر کنند خوشبخت شدنم حتمی است و بهترین شانس زندگی نصیبم شده است. همان طور که زن جوان حرف میزند دخترک بازیگوش با دست صورت مادر را به سمت خودش میچرخاند تا توجه او را جلب کند. زن جوان با بوسیدن دخترک او را آرام کرده و ادامه میدهد: اینکه هر دوی ما در شمال شهر زندگی میکردیم ولی از لحاظ مالی آنها خیلی از ما بالاتر بودند و به مرور زمان همین موضوع برایم دردسرساز شد. درحالی که هرگز چنین فکری نمیکردم. من خیلی اصرار داشتم تا هرچه سریعتر با حمید ازدواج کنم به همین خاطر اختلافهایی که در زمان عقد و بر سر تعیین مهریه ایجاد شده بود برایم اهمیت نداشت و به حرف خانوادهام گوش نکردم. همه فکر میکردند چون حمید ثروتمند است من عروسی باشکوهی با مهریه بالا میگیرم اما وقتی همه در عقد و جشن خیلی سادهام آمدند و فهمیدند که با مهریه 14 سکه طلا به عقد تک پسر ثروتمند درآمدهام شوکه میشدند. ولی من حمید را برای وجود خودش دوست داشتم نه پول و ثروتش.
حالا هم منتظرم تا قاضی صدایم کند و ببینم پروندهام در چه مرحلهای است؟ چرا که از شوهرم به خاطر نپرداختن نفقه و مخارج بچهها شکایت کردهام. اما افسوس که....
دیدگاه تان را بنویسید