رکنا: ساعت 6 عصر 30 مرداد ماه امسال ماموران موتور سوار کلانتری 124 قلهک در حال گشت زنی در خیابان پاسداران بودند که ناگهان مرد جوانی سراسیمه خود را به سمت ماموران رساند و از ماجرای سرقت گرنبند طلایش خبر داد.
این مرد به ماموران گفت: بالاتر از بیمارستان لبافی نژاد در خودرو نشسته بودم و زمانیکه تصمیم به حرکت گرفتم ناگهان مرد جوان دستش را روی گردنم گذاشت و تا آمدم حرفی بزنم گردنبند طلایم را قاپید و در حالیکه چاقوی بزرگی در دست داشت سوار بر موتوری که در انتظارش ایستاده بود پا به فرار گذاشت.
همین کافی بود تا ماموران شروع به گشت زنی در منطقه کرده و مشخصات 2 دزد موتور سوار را به دیگر ماموران پلیس گزارش کنند.
هنوز لحظاتی نگذشته بود که ماموران موفق به شناسایی 2 سارق موتور سوار شدند و همین کافی بود تا تعقیب و گریز پلیسی کلید زده شود و دزدان در خیابان پاسداران در میسر یک طرفه قصد فرار داشتند که با خودروی گشت پلیس که مسیرشان را بسته بود روبرو شدند و همین کافی بود تا راننده موتور کنترلش را از دست داده و با موتور داخل جوی آب بیفتد.
ماموران خیلی زود برای دستگیری 2 متهم وارد عمل شدند که سارق گردنبند قاپ توانست از دست پلیس فرار کند و راننده موتور سوار در این مرحله بازداشت شد.
حامد 27 ساله در این مرحله پیش روی بازپرس علی وسیله ایرد موسی در شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 قرار گرفت و در اعترافاتش گفت: نجار بودم و یک میلیون تومان حقوق می گرفتم اما به خاطر رویا پردازی و توقع زیادم از زندگی مجبور به دزدی شدم.
این جوان افزود: یک دختر 3 ماهه دارم و سال 93 در خانه دوستانم بودم که ماموران برای دستگیری آنها وارد پاتوق ما شدند و من نیز به اتهام همدستی با دزدان 2 سال در زندان بودم و در این مدت همسرم به انتظارم نشست اما نمی دانم اینبار همسرم پای من بماند یا نه.
حامد در حالی که اشک می ریخت گفت: انقدر در رویای پولدار شدن گم شده بودم که با یکی از بچه محل هایمان شرط بندی کردم و قرار بود به همه آنها ثابت کنم که در مدت 6 ماه دزدی می توانم یک خودروی بنز بخرم و زندگی ایده آلی را فراهم کنم و همین کل کل ها باعث شد تا پیشنهاد گردنبند قاپی را بپذیرم.
وی ادامه داد: سعید پیشنهاد داد تا از جنوب تهران به شمال شهر برویم و طعمه هایمان را که گردنبند طلا به گردن دارند هدف سرقتهایمان قرار دهیم و تنها 5 روز بود که این سرقتها را شروع کردیم اما در آخرین سرقتمان از سوی ماموران دستگیر شدیم.
دراین مدت فقط 6 میلیون تومان پول با فروش طلاهای سرقتی به دست آوردیم و چون تازه کار بودم اصلا فکر نمی کردم انقدر زود دستگیر شوم و هنوز باورش برایم سخت است که انقدر زود بازداشت شدم و هم زندگی ام را از دست دادم و هم رویاهایم خراب شد.
این پسر جوان گفت: همه این اتفاقات به خاطر نادانی و فقر است، با خانواده ام در یک خانه 50 متری زندگی می کردم و حالا نیز می دانم از روی بی پولی هیچ یک از اعضای خانواده ام برای کمک به من نمی توانند کاری کنند و باید روزهای زیادی را در زندان به سر ببرم.
بدین ترتیب ماموران برای دستگیری همدست حامد که سعید نام دارد وارد عمل شده و خیلی زود موفق شدند این جوان را که در مخفیگاهش پنهان شده بود دستگیر کنند.
بنا به این گزارش، 2 متهم به دستور بازپرس علی وسیله ایرد موسی در اختیار ماموران پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند تا راز دیگر جرائم احتمالی و طمعه هایشان فاش شود.
دیدگاه تان را بنویسید