سرویس اجتماعی فردا: آنچه در متون درباره مصلی رسول اکرم(ص) در مدینه آمده است نشان می دهد که مکانی است رو باز در خارج از شهر که برای نمازهای عید و استسقاء(نماز باران) استفاده می شده و احکام مسجد بر آن روایی نداشته. خود پیامبر در این باره می فرمایند: " اینجا محل تجمع ما و جایگاه نماز باران و دعا در عید فطر و قربان است. کسی حق ندارد در اینجا خشت بر خشت نهد یا برای آن حد و مرز تعیین کند".[i]
هرچند مصلی تهران در حاشیه شهر قرار ندارد و جای این پرسش ها را زنده می کند که علی رغم وجود وسایل و خطوط ارتباطی برای برگزاری نمازهای اینچنینی در خارج از شهر، ضرورت برپایی چنین طرح عظیمی در مرکز شهر تهران برای چیست و یا آنکه این طرح بر خلاف فرمایش ظاهری پیامبر(ص)، حدود جمعیت را محدود می کند به چیزی بیش از ۱۲۰ هزار نفر که قریب به ۱% جمعیت تهران است و این مساله چه نسبتی دارد با سیاست مکان یابی اش برای جمعیت پذیری بیشتر؟ اما لابد ضرورت هایی مطرح بوده از جنبه های امنیتی طرح و یا آسودگی دسترسی و یا اقتصادی شدن پروژه با عملکردهای تجاری و نمایشگاهی در ایام دیگر سال. به هر حال این پروژه عظیم اکنون به ثمر نشسته و پرسش های کلان از علل وجودی اش جز بهره های آکادمیک، مزیت بیشتری تولید نمی کند.
اما آنچه جای سوال می تواند داشته باشد همان مواردی است که می تواند جای اصلاح نیز داشته باشد. آن هم در راستای همان اندیشه هایی که چنین طرحی را در چنین نقطه ای سامان داده است. یعنی حداکثری کردن حضور جمعیت در مراسم عبادی و سیاسی نماز. اگر به تصویر ذیل نگاه کنید جز دیوارها که جمعیت را ظرف کرده اند، چه عامل دیگری را کاهنده حضور جمعیت می دانید؟ حوض بیش از حد وسیع صحن جامع مصلی تهران نخستین عاملی که به خوبی به چشم می آید حوض وسیعی است که می توان درباره علت و ضرورت وجودش تاملاتی داشت. اول آنکه این حوض اگر به کار وضو و یا تجدید وضوی نمازگزاران می آید، توجه به این نکته ضروری است که این اتفاق تعاملی در لبه های این مربع وسیع ممکن است و این سطح گسترده به جز لبه هایش جز اشغال فضا کار دیگری نمی کند. از این رو شاید مناسب تر آن بود که این حوض به چندین حوض کوچکتر تبدیل شود که با پخشایش مناسب باعث سهولت دسترسی همگان شود.
دوم اینکه در شرایط حساس امنیتی از قبیل انفجار، آتش سوزی و یا زلزله که نیاز به خروج سریع جمعیت است، این حوض یک عامل تهدید بسیار مهلک محسوب می شود که شبیه سازی ذهنی خروج افراد در همین تصویر بالا با وجود این حوض می تواند میزان خطر را آشکار کند. سوم آنکه اگر به احکامی که برای کاشت درختان و یا قرار دادن مناره در مسجد میان فقیهان رایج است رجوع کنیم در می یابیم که قرار دادن چیزی که سبب کاهش فضای عبادت شود، بعد از قرائت صیغه وقف، حرام است.[ii] هر چند مصلی مسجد نیست و آن ضروریات شرعی را ندارد اما منطقی که این حکم را ایجاد کرده بر همان منظوری که این بنا را ایجاد کرده، قابل تسری است. چه اینکه برای ایجاد چنین حوض وسیعی، رجحان عقلی محکمی نیز وجود ندارد و اگر بخواهیم صادقانه با موضوع برخورد کنیم باید بگوییم این حوض محصول یک برداشت صوری و فرمالیستی از مقوله حیاط در معماری ایرانی است، اما بدون درک مفهوم مقیاس در این معماری. نگاهی به برخی صحن های فضاهای عبادی و یا جز آن در معماری ایرانی نشان می دهد که هرگاه عرصه حیاط وسعت یافته، حوض ها به ۲ یا بیشتر از آن تقسیم شده اند. اما این حوض وسیع تنها کارکردی کارت پستالی آن
هم در دید پرنده ایجاد می کند. به نظر می رسد تقسیم این حوض به چند حوض دیگر و یا اندیشیدن تمهیدی بران آن که در زمان استفاده و حضور حداکثری جمعیت در ایام نمازهای عمومی، پوششی موقت و مستحکم از این حوض، صفه ای برای نماز بسازد تا جمعیت تام و تمام صحن را در بر بگیرد که می تواند رقم چشم گیری را به جمعیت نمازگزار بیافزاید. نکته دیگر در طراحی بستر صحن مصلی تهران وجود پله هایی است که اثرش را در تصاویر ذیل مشاهده می کنید. پله ها منفصل و محدود کننده صفوف نماز و تهدید امنیتی به شمار می روند
درباره پله ها نیز ابتدا باید به این امر اشاره کرد که حضورشان بی شک باعث انفصال صفوف نماز و کاهش جدی جمعیت پذیری صحن می شود. اگر بنا بوده تا به نحوی اختلاف تراز دو سطح از طرح برطرف شود، چرا این مفصل ارتفاعی پیش از فضای عبادی در نظر گرفته نشده و یا سعی نشده به حاشیه طرح منتقل شود؟ حتی اگر بنا به وضعیت بستر خاک و یا ارتفاع ابنیه یک سو از طرح چنین رفتاری ضرورت داشته که بر ما آشکار نیست، چرا این شیب تهدید کننده باید برطرف کننده این ضرورت باشد؟ در این جا نیز باز ذکر همان مثال پیشین درباره آتش سوزی و یا زلزله ضرورت دارد که تخلیه جمعیت از این تراز ارتفاعی در لحظه هجوم و گریز بسیار ناکارآمد و مهلک است. از سوی دیگر می دانیم که استفاده از رمپ سطح اشغال بسیار زیادی را به طرح تحمیل م کند و از آنجا که روی رمپی با شیبی مناسب برای عبور عابرین، مشکلات فقهی و عملکردی برای اقامه نماز وجود دارد، این پیشنهاد خود با کاهش جمعیت پذیری صحن نقض غرض می کند. پس چطور باید این تضاد را پاسخ گفت؟ آیا طراحی معماری، هنری جز پاسخ گویی همزمان به نیازهای متضاد است؟ اگر با کاهش پیشانی پله و افزایش کف پله تا قریب به ۱۳۰ سانتی متر، پله ها را
تبدیل هب صفه هایی تک ردیف برای ایجاد صفوف منفرد نماز می کردیم که در لحظه خروج جمعیت، با نرمی و روانی این امر را تسهیل کند و همچنین تمام سطح جابجایی کننده را به برپایی نماز اختصاص دهد، آیا عملی نیکوتر نبود و آیا تجربه این تمهید را در مثال هایی بی شمار ندیده ایم؟ در هر گوشه از دنیا که وجود عقل را در دیگران نیز محتمل می دانند، چنین پروژه های عظیمی بلاشک پیش از ساخت به معرض دید عموم در می آید تا عام و خاص بتوانند درباره آن نظر بدهند و ریسک خطا را در مسیر پروژه کاهش دهند. اما اخلاق کار در ایران که محصول امنیت شغلی و حقوقی بسیار پایین متخصصین است سبب شده که یک پروژه برای اولین بار در پایان بتن ریزی قابل فهم و بررسی گردد. گویا هزینه آزمون و خطای فضای ساخته شده، از هزینه مضاعف مشاوره تخصصی در نظر مسئولین امر گزاف تر است! به هر رو امید است که با درک ضروریات عقلی و عملی زمانه، هر طرح هرچند وسیعی قابل بازنگری بوده و با اصلاح آن ضمن بر طرف کردن تهدیدات، بر ظرفیت های غایی طرح نیز افزوده شود. از این رو باید گفت که نقد پروژه، بخشی جا مانده و فراموش شده از فرآیند خلق پروژه است. [i] نورالدین علی ابن احمد سمهودی، وفاء
الوفاء،ج۳، دارالکتب علمیه، بیروت، ص۷۹۲ به نقل از رحیم نوبهار، معماری مسجد از دیدگاه متون دینی، مجموعه مقالات همایش معماری مسجد، نشر دانشگاه هنر، ۱۳۷۶، تهران، ص ۲۶۳ [ii] محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلی(فخر المحققین)، ایضاح الفوائد، ج۲، ص ۴۰۵ به نقل از نوبهار، ص۲۷۷
دیدگاه تان را بنویسید