این حدیث را بر صفحه دلتان بنویسید

کد خبر: 528382

این حدیث را به صفحه دلتان می‌نویسید: «مَن حاسَبَ نفسَهُ وقَفَ على عُیوبِهِ»، در اثر محاسبه است که پروردگار عزیز، انسان را بر عیوبش مطلع می‌کند! آن وقت دیگر لازم نیست پیش من بیایی و بپرسی که من چگونه آدمی هستم!

خبرگزاری فارس: مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس در یکی از درس‌های اخلاق خود به موضوع «روزی دهنده خداست» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید: روزی ده خداست نه غیر او یک آقا سیدعباس بود که هیزم‌فروش و ذغال‌فروش بود، عامی بود و خیلی هم سواد نداشت، اما دائماً این شعر را می‌خواند: خواجه پندارد که روزی، ده دهد/او نپندارد که روزی ده دهد «ده» اول یعنی روستا که مقابل شهر است و «ده» دوم پسوند روزی است و معنای دهنده است، خدا مشکلات را برطرف می‌کند و کلید همه مشکلات در دست اوست، فقط به اندازه‌ای که معلوم است، نازل می‌کند. رو کردن به دنیا، خانه‌ها را از مساجد دور کرده است برای اصلاح وضع خودمان باید مثل امیرالمؤمنین از خواب بلند شویم و سحرها را به تهجد بگذارینم، وضع مردم در گذشته غیر از حالا بود، آن وقت‌ها مردم می‌رفتند نزدیک مسجد، خانه می‌گرفتند که صدای اذان مسجد در خانه‌شان شنیده شود، می‌گفتند: میمنت دارد، روایت هم داریم که رحمت خدا بر آن خانه‌ای که صدای اذان در آن شنیده شود، اما مردم امروزه کم‌کم نفهم و بی‌توجه‌شده‌اند، رو به دنیا کرده‌اند و به بالای شهر رفته‌اند و خانه‌های کنار مساجد را ترک کرده‌اند!‌ البته کار به همین جا ختم نمی‌شود، بلکه بعضی آن قدر دور هستند که کم‌کم بالاتر رفته و به کلانتری شکایت کردند که مسجد اذان می‌گوید و نمی‌گذارد ما بخوابیم! بدانید که هرقدر که به دستورات پروردگار اهمیت بدهید، از عالم غیب به شما اهمیت می‌دهند، باید به شرع اهتمام داشته باشی تا ارزشت در نظر پروردگار زیاد شود. ضرورت التزام به شرع و ترک دنیا یک بار در قهوه‌خانه دیدم که کسی نعلبکی را شکست به او گفتم: آقا جان! تکه نعلبکی را ببر و یکی لنگه آن را بخر و سرجایش بگذار که اگر امشب مردی بدهکار نباشی، او گفت: حالا اگر ما بمیریم و یک نعلبکی هم بدهکار باشیم چه ضرری دارد؟ خب! این آدم نمی‌داند و شرع برایش ارزشی ندارد، جایگاهش هم نزد خدا همین طور است. ترک حرام بالاتر از ترک پادشاهی است یک نفر بود که از سلطنت و پادشاهی گذشت و زندگی عادی را انتخاب کرد،‌ شخص دیگری خواب دو ملک را دید و به آن‌ها گفت: فلانی خیلی آدم فوق‌العاده‌ای است که از پادشاهی گذشت، آن دو ملک گفتند: بله! این آدم خیلی کار فوق‌العاده‌ای کرد، البته دلیل کارش این است که او دید پادشاه اگر بخواهد غذا بخورد، باید دیگران بیایند و غذایش را برررسی کنندکه مسموم نباشد، بعد دو سه نفر فدایی، چند لقمه از آن بخورند که اگر تشخیص متخصصان درست نبود، آن‌ها مسموم شوند! بعد اگر هیچ مورد مشکوکی نبود، پادشاه بیاید و غذا بخورد، او هم با خود گفت: این دیگر چه زندگی است، از طرف دیگر دید که یک حمال و باربر،‌ موقع غذا کمی انگور حبه و پنیر را با قدری نان خشک در آورد و کمی آب زد و خورد، بعد هم به پشته‌اش تکیه داد و مقداری خوابید، دید این حمال چقدر راحت غذا خورد و خوابید، ولی پادشاه آن وضع خوردنش بود و این هم وضع خوابیدنش که باید قرص بخورد! مثلاً باید آدنبرون بخورد تا خوابش ببرد! لذا گفت: من پادشاهی نمی‌خواهم،‌اما بالاتر و بهتر از این شخص، آن کسی است که در مسافرت به انطاکیه رفته بود و از کسی یک سوزن گرفت که قبایش را بدوزد، بعد فراموش کرد که سوزن را به صاحبش پس بدهد! این شخص بالاتر از آن کسی است که از پادشاهی گذشت و دنبال جاه و مقام نیفتاد. خدا انسان را با محاسبه بر عیوبش مطلع می‌گرداند «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ»، أن‌شاءالله شما زمانی را برای محاسبه خود برقرار می‌کنید و این حدیث را به صفحه دلتان می‌نویسید: «مَن حاسَبَ نفسَهُ وقَفَ على عُیوبِهِ»، در اثر محاسبه است که پروردگار عزیز، انسان را بر عیوبش مطلع می‌کند! آن وقت دیگر لازم نیست پیش من بیایی و بپرسی که من چگونه آدمی هستم!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت