آیا به علم حضوری میتوانیم ذات خدا را درک کنیم؟
آیا به علم حضوری میتوانیم ذات خدا را درک کنیم؟ حجتالاسلام واحدجوان معتقد است در پاسخ به این پرسش باید دید مراد از «ذات» چیست. بنابراین پاسخ هم مثبت است هم منفی!
خبرگزاری فارس: آیین رونمایی شرح الهیات نجات شیخ الرئیس ابوعلی سینا اثر آیتالله سیدحسن سعادت مصطفوی مدیرگروه فلسفه دانشگاه امام صادق علیهالسلام روز چهارشنبه پنجم خرداد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این آیین رونمایی، آیتالله مصطفوی در بخشی از سخنان خویش گفت: مرحوم ملاصدرا میفرماید که ما میتوانیم به علم حضوری شهود حق کنیم، معنی علم حضوری این است که عالم با معلوم متحد میشود منتها از کانال وجودی خداوند. این فرمایش به اعتقاد من یک نوع تناقض دارد چرا که ما موجودی فقیر بالذات هستیم و خداوند غنی بالذات است و چطور ممکن است فقیر و غنی با هم متحد شود؟ در صورتی که علم حضوری یعنی عالم و علم و معلوم همه با هم یکی شوند! وی با بیان اینکه امیرالمومنین(ع) فرمود که هر چه فقه داشته باشی به خداوند نمی توانی برسی، توضیح داد: البته در جای دیگر هم می گوید هر جا زرنگ باشی نمی توانید با عمق حق متحد شوی لذا خداوند است که از همه مبری است و ما فقط به او وابسته هستیم و او حافظ و محیط ما است و ما نمیتوانیم نه خدا را بفهمیم و نه او را درک کنیم مگر از راه آثار او یا هستی. حجتالاسلام وحید واحدجوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران یادداشتی انتقادی در این باره نوشته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است: بررسی و ارزیابی صرف نظر از این نکته که خبرنگار تا چه حد توانسته، نقل صحیح و دقیقی از عبارات استاد گرامی داشته باشد، باید عرض کنم درباره این مطالب منتشر شده و منسوب به استاد برجسته فلسفه مشاء - به نقل از خبرگزاری فارس - نکاتی لازم است بیان شود: عنقا شکار کس نشود دام باز چین نکته مهم و کلیدی مساله این است که هیچ عارف و حکیم متالهی ادعا نکرده که انسان میتواند ذات خداوند را ادراک و شهود کند یا بدان واصل شود. حتی پیامبران و نیز وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ذات خداوند راه ندارند چه برسد به دیگران. (نگاه کنید: قونوی، مفتاح الغیب، ص 36) بر این اساس، مرحوم صدر المتالهین شیرازی (ره) که از بزرگان حکمت و عرفان است و به قول حضرت امام خمینی (ره)، محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه است هیچگاه چنین فرمایشی ندارد که انسان میتواند به ذات حق برسد و یا آن ذات نامحدود و بسیط را ادراک و شهود کند و یا به علم حضوری او را (به کُنه) بشناسد. ادراک ذات به نحو اجمال البته محال بودن اکتناه ذات، به معنای مجهول مطلق بودن آن نیست چرا که ذات را میتوان به نحو اجمالی (بالوجه نه بالکنه) ادراک کرد. یعنی انسان به نحو شهودی و یا حصولی به اجمال میتواند دریابد که ورای تعینات و ظهورات و آیات، ذاتی نامحدود و بی تعین وجود دارد. معنای شهود و ادراک حضوری خداوند از این روی، شهود و ادراک حضوری خداوند از طریق نفس، بدین معناست که اگر انسان از هر مانعى که او را به خود مشغول مىسازد دست بردارد و به نفس خویش توجه کند تا اینکه نفس را آنچنان که هست بشناسد و مشاهده نماید، جلوه خدا را با قلب و بصیرت - به اندازه خود - مشاهده خواهد کرد و چون مشاهدۀ نفس از مشاهده مقوّمش که خداست، جدایی ناپذیر است زیرا نفس، فقر و ربط محض است و خداوند، غنی مطلق و از هر جهت مقوم اوست پس نفس به نحو اجمال شهود میکند که مقوّمش کیست. به بیان دیگر، چون نفس، از هر جهت، آیت و مظهر خداست. وقتی انسان، آیت را مشاهده کرد - به اندازه آیت - صاحب آیت را مشاهده میکند زیرا آیت، در حد خود چیزی جز ظهور صاحب آیت نیست و از خود استقلالی ندارد. البته آنچه ادراک و شهود میشود به اندازه آیت و ادراک کننده است. و نیز می توان درباره علم حضوری معلول به علت خود چنین گفت که علم معلول به علت عبارت است از علم علت در حالى که در مرتبه معلول لحاظ شده، به خودش (خود علت) در حالى که مرتبه استقلالى و کامل آن اعتبار شده است که بحث مفصلی میطلبد. معنای وصال و فناء همچنین یکی از معانی معرفت شهودی نسبت به خداوند و معنای وصال و فناء این است که انسان نه با علوم فلسفی، مفهومی و استدلالی بلکه با علم حضوری و بصیرت قلبی، توحید فعلی، وصفی و ذاتی را ادراک کند. البته، فناء در اصطلاح اهل معرفت، معنای خاص به خود را دارد یعنی در عرفان، سه نوع فنای فعلی، صفاتی و ذاتی مطرح است که در کنار تجلی فعلی، تجلی صفاتی و تجلی ذاتی و همچنین توحید فعلی، توحید صفاتی و توحید ذاتی تحلیل میشود. فناهای سه گانه در اصطلاح اهل معرفت عارف در فنای فعلی که بدان «محو» نیز میگویند، فقط فعل خدا را میبیند و همه افعال را افعال الله میشمارد. زیرا خداوند به تجلی فعلی بر او جلوه کرده و عارف در این مرحله، به توحید فعلی دست مییابد. سپس در مرحله بالاتر، عارف به فنای صفاتی یعنی «طمس» میرسد و همه صفات را صفتهای خداوند میبیند. محتوای آن این است بازگشت تمام صفات و اسماء به صفات و اسمای حق است؛ یعنی اسمی و صفتی جز اسما و صفات حق نداریم حقیقتا و هر چه در غیر اوست بالمظهریه است. چرا که خداوند به تجلی صفاتی بر او جلوه کرده و شخص به توحید صفاتی میرسد. و در فنای ذاتی یعنی «محق»، عارف به وحدت شخصی وجود میرسد و ادراک میکند که یک وجود است و بس. یک ذات است و بس. مابقی همه ظهورات و آیات اویند. بالاترین مرتبه فناء همین است که به محو کثرات و ظهور وحدت وجود میانجامد. از این مرتبه به توحید ذاتی تعبیر میشود. تاکید میشود که مراد از ذات، آن ذات حق تعالی که ورای تعینات باشد، نیست. زیرا به اتفاق همه عرفا و حکمای متاله، آن ذات، دست نایافتنی است. بلکه مراد، ذات تجلی یافته خداوند است یعنی همانطور که در تجلی فعلی و صفاتی، فعل و صفات خداوند جلوه میکند، و سالک را محو در خود میکند، در تجلی ذاتی، جنبه فعلی و صفتی مقهور بوده و لمحه ذاتی غلبه دارد. فناء در چه مرتبهای تحقق مییابد؟ این را هم اضافه میکنم که فناء ذاتی در اسمهای رده بالای تعین ثانی همانند فرد، صمد، واحد قهار، احد، الله و یا بالاتر در تعین اول و در حد عین ثابت عبد، روی میدهد. یعنی موطنی که نوع عارفان با رسیدن به آن، تجلی ذاتی را درک میکنند و به فنای ذاتی میرسند مقام تعین اول است. این نکته برای وارثان دین خاتم و صاحبان ذوق آن صدق میکند؛ هر چند تجلی ذاتی در مراحل عالی تعین ثانی هم ممکن است ولی نوع عالی آن در تعین اول است. شناخت ذات خداوند از طریق تعینات و آثار نکته بعدی اینکه در آن گزارش به استاد برجسته فلسفه مشاء، نسبت داده شده که فرموده: «و ما فقط به او وابسته هستیم و او حافظ و محیط ما است و ما نمی توانیم نه خدا را بفهمیم و نه او را درک کنیم مگر از راه آثار او یا هستی.» در تحلیل این عبارت عرض میشود: صرف نظر از اضطراب متن، این همان، عبارت ساده شده از دیدگاه عرفا و حکما از جمله صدرالمتالهین شیرازی (ره) است. بنابر آنچه گفته شد پاسخ این پرسش که «آیا به علم حضوری میتوانیم ذات خدا را درک کنیم؟» این میشود که اگر مراد از ذات، ذات نامحدود و بسیط و بیتعین حقتعالی و یا اکتناه آن ذات است، از منظر همه عرفا و حکما، یقیناً قابل ادراک و شهود نیست و احدی بدان راه ندارد ولی اگر مراد، شناخت ذات به نحو اجمالی یا به نحو ظهور و تجلی باشد، بله قابل ادراک و شهود است.
دیدگاه تان را بنویسید