سرویس اجتماعی فردا: اپیزد اول: دانشجوی سال آخر دوره تخصص پزشکی است. در یک بیمارستان دولتی مشغول کار است و تازه با دختری که او هم دانشجوی پزشکی است ازدواج کرده است. با این که بسیاری از وقت خود را در بیمارستان میگذراند و هم درس میخواند و هم کار میکند درآمدش انقدر اندک است که باید برای گذران زندگی و درآوردن خرج تحصیل خود و همسر نیمه شاغلش، شغل دوم داشته باشد. به همین دلیل است که با پژوی قدیمیاش در ساعات بیکاری مسافرکشی می کند. می گوید: آنقدر آدم های جور و واجور و مشکل دار در بیمارستان محل کارش و خیابانهای تهران دیده که چشم و گوشش از فقر پر است. میگوید: آنقدر مشکلات مالی را با پوست و خونش درک کرده که کاملا درک می کند چرا بسیاری از پزشکان امروز پول دوست و به قول خودش پولکی هستند. می گوید و مرا به مقصد می رساند... اپیزد دوم: 34 ساله است و کارمند یکی از ادارات دولتی با عنوان عریض و طویل. با این حال حقوق 2 میلیونی اش کفاف خرج همسر و دو پسر دوقلوی تازه به دنیا آمده اش را نمی دهد و برای همین ماسک به صورت زده و بعد از ساعت کاری در مترو جوراب و لباس زیر مردانه می فروشد. از هزینه دارو و درمان و شیر خشک و پوشک
گله دارد و از روزهای سخت آخر ماه که کفگیر به ته دیگ میخورد نالان است. میگوید: 7 ماه است درست از به دنیا امدن فرزندانش در مترو دستفروشی میکند. میگوید: تا از ساعت 5 تا تعطیلی مترو مشغول به کار است و وقتی به خانه میرسد نه جانی برای رسیدگی به فرزندان و همسرش دارد و نه حتی حوصلهای برای غذا خوردن. فقط خواب میخواهد و خواب. می گوید و قطار میایستد و به مقصد میرسم... روزهای سخت زندگی و چند شغلهگی
از این دست داستان ها این روزها در سطح جامعه زیاد است. داستانهایی که کار و کسب درامد در آن به زندگی کردن اولویت دارد و سرپرست خانواده مجبور است روح و جسم خود را ایثار کند و لقمه نانی بر سرسفره ها بیاورد. البته این در صورتی است که شغل ثابتی داشته باشد و لنگ شغل نباشد. به این ترتیب است که زندگی پر هزینه
امروز، چارهای برای نان آوران خانواده بر جای نمیگذارد مگر اینکه برای به هم رسیدن دخل و خرج ها شغل دوم و یا حتی شغل سوم انتخاب کنند. این در حالی است که این روزها زنان هم همراه با وظیفه مادری و مدیریت خانواده مجبورند در چرخاندن چرخ اقتصاد خانواده کمک کنند و نان آور خانواده هم باشند. به این ترتیب است که پدران و همسران تا پاسی از شب مشغول به کارند. دست فروشی و مسافر کشی اغلب به عنوان شغل دوم بسیاری از کارگران و کارمندان است. این در حالی است که بعضا دیده میشود حسابداران بعضا در دو شرکت و در دو شیفت کار میکنند و یا پرستاران علاوه بر شیفتهای صبح، در شیفت شب هم میمانند تا چرخ زندگی بچرخد و این وضعیت در میان بسیاری از خانوادهها با شغلهای مختلف وجود دارد. در این میان در حالی که مرکز پژوهشهای مجلس، خط فقر را دو میلیون و ۳۰۰ هزار تومان اعلام کرده، دستمزدها بر اساس نرخ تورم 12 درصدی تعیین میشود و همین امر باعث ایجاد فاصله معنادار حدود ۱/۵ میلیون تومانی میان حداقل دستمزدها و خط فقر شده است و حقوق زیر دو میلیون و ۳۰۰ هزار تومان به معنای حضور در محدوده زیر خط فقر است و به همین دلیل بازار چند شغلگی داغ تر می
شود. آمارها چه می گویند؟ آمارهای رسمی نیز می گویند، به دلیل افزایش هزینههای زندگی، تجملات، قانع نبودن، افت ارزش ریال و دستمزد پایین ایران در مقایسه با برخی کشورها، میلیونها نفر ۱۲ تا ۱۶ ساعت از شبانه روز را در بازار کار به سر میبرند و در حال حاضر بین ۷/۱ تا ۷/۴ میلیون نفر در ایران دوشغله و یا سه شغله هستند و ۲/۵ میلیون نفر نیز در جست و جوی آن هستند. مسلم خانی کارشناس بازار کار نیز در گفت و گو با خبرگزاری مهر درباره گرایش افراد به مشاغل دوم و سوم معتقد است که ۲۸ تا ۳۰ درصد نیروی کار در ایران شغل دوم و عدهای هم شغل سوم دارند. حال این آمار فقط مربوط به شاغلان بخشهای دولتی و غیردولتی است و ۲۲ درصد نیروی کار هم اعلام کردهاند تمایل دارند شغل دوم یا سوم داشته باشند اما شرایط آن فراهم نشده است. نکته قابل توجه آنکه بیشترین درصد چند شغلهها در گروه کارکنان مستقل قرار داشتهاند. به عبارت دیگر، افراد چند شغله معمولا دارای فعالیت در بازارهای کار غیررسمی هستند و یا شغلی در بازار کار رسمی و شغلی در بازار غیررسمی دارند، مانند فرد کارمندی که در ساعات عصر به فعالیت در بخش حمل و نقل میپردازد و یا اداره فروشگاهی را
بر عهده دارد و این مساله عملا نه تنها افراد را به ماشین های کار تبدیل می کند بلکه بر اقتصاد کشور نیز لطمه می زند و بهروری نیروی کار را پایین می اورد. از سوی دیگر، با توجه به کاهش درآمدهای نفتی در سال گذشته، دولت تمرکز و توجه خود را در این سال بر درآمدهای غیرنفتی بهویژه درآمدهای حاصل از مالیات متمرکز ساخته است که بهطور قطع مشاغلی که به شکل پنهان در اقتصاد ایران ظهور کردهاند به همان شکل و به طور نامحسوس از پرداخت مالیات معاف خواهند بود و این مساله نیز ضربه دیگری برای اقتصاد کشور است. چند شغلگی و آثار جسمی و روانی آن از سوی دیگر، زماني که از پديده اي مانندچند شغله بودن افراد صحبت می شود، تاثير آن را روي اقتصاد فرد و جامعه، ميزان بهره وري، روابط اجتماعي فرد، سلامت اجتماعي و رواني فرد و... باید سنجید. تاثیری که مثلا نه از لحاظ روانی برای فرد سودمند است و نه از لحاظ بهروهوری. چرا که فرد در تمام روز در تنش عصبی برای کسب درآمد قرار دارد و هیچ آرامشی در کنار خانواده ندارد و از سوی دیگر به دلیل خستگی جسمی بهرهوری لازم را هم نداشته و بنابراین به موجودی عصبی و پرخاشگر تبدیل خواهد شد. با این حال اما وضعیت معیشتی
و هزینههای بالای زندگی به مردم اجازه داشتن یک شغل را نمیدهد و به این ترتیب است که در روزهای قحطی شغل، چند شغله ها هم به خود آسیب می زنند و هم به اقتصاد و کسی هم به فکر معیشت مردم نیست که نیست.
دیدگاه تان را بنویسید