شهید صیاد شیرازی پس از سوء قصد به رفیق‌دوست چه گفت؟

کد خبر: 510156

وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: اگر امروز ارتش خوبی داریم بی‌اثر از سلوک و منش شهید صیاد شیرازی نیست. سلوک شهید صیاد اثر وضعی خودش را بر ارتش و مردم گذاشت.

خبرگزاری ایسنا: مراسم گرامیداشت یاد و خاطره سپهبد شهید علی صیاد شیرازی شامگاه گذشته 23 فروردین‌ماه در سالن همایش‌های برج میلاد برگزار شد. در این مراسم محسن رفیق‌دوست در سخنانی گفت: شهید صیاد شیرازی ثابت کرد قرآن، اسلام و روحانیت نفوذش در ملت ایران حد و مرز ندارد. آن زمان که ارتش طاغوتی بود این مولفه‌ها توانست شخصی را همچون صیاد شیرازی پرورش دهد. وی ادامه داد: یادم می‌آید در زمانی که انقلاب داشت به پیروزی می‌رسید در جلسه‌ای با شهید بهشتی یکی از طرفداران رژیم طاغوت گفته بود شما با کدام نیرویی می‌خواهید با شاه بجنگید که شهید بهشتی از این فرد پرسیده بود شما با چه نیرویی می‌خواهید در مقابل ما بایستید؟. اکنون در ارتش‌تان تا سرهنگ با ما و انقلاب همراه شده است. شهید بهشتی راست می‌گفت. چندین سال بعد صیاد شیرازی گفت یکی از افرادی که به روحانیت اعلام وفاداری کرد من بودم. اکنون نیز ارتش شاه دیگر وجود ندارد و ارتش کاملا به ملت ایران تعلق دارد. وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس با تأکید بر این موضوع که من شهید صیاد را بسیار دوست داشتم، توضیح داد: من از سال 40 حضور در محضر امام (ره) را عبادت می‌دانستم و می‌دانستم تمام حرکات امام (ره) حساب شده است. یک ویژگی که در شهید صیاد رحمة‌الله دیدم این بود که هر وقت امام (ره) به صیاد نگاه می‌کردند چهره‌شان بشاش می‌شد و هرگاه ما از محضر ایشان بیرون می‌آمدیم شهید صیاد گریه می‌کرد. یک بار این موضوع را به صیاد گفتم و او نیز این موضوع را حس کرده بود. رفیق‌دوست خاطرنشان کرد: اگر امروز ارتش خوبی داریم بی‌تأثیر از سلوک و معنویت شهید صیاد نیست. این سلوک بر ارتش و مردم اثر وضعی داشت و شهادتش به جان مردم آتش انداخت. امیدوارم که عاقبت ما نیز همچون صیاد باشد. این فرمانده دوران دفاع مقدس درباره پیش بینی شهید صیاد از سوء قصدی که به او شده بود، گفت: دو هفته پیش از شهادت صیاد او به دیدار من آمد. آن زمان من مسئول بنیاد مستضعفان بودم و از سوء قصدی جان سالم به در برده بودم. هنوز آثار سوءقصد در محل کارم پیدا بود. شهید صیاد وقتی به جای گلوله‌ها بر روی دیوار نگاه کرد.گفت ممکن بود این گلوله به سینه‌ام، گلوله دیگر به قلبم و یک گلوله دیگر هم به سرم اصابت کند. پس از آن از من پرسید که آیا خوشحالی که شهید نشده‌ای؟ من به صیاد جواب دادم نه ناراحت هستم و نه خوشحالم. تسلیم قضا و قدرم. صیاد گفت نه باید ناراحت باشی. بیا برای هم این دعا را بکنیم که هر دو شهید بشویم. من به او گفتم دعا می‌کنم تا عاقبت بخیر بشویم. شهید صیاد گفت که ان‌شاءالله که با شهادت به عاقبت بخیری برسیم. رفیق‌دوست در خاطره دیگری از شهید صیاد گفت:‌ روزی به سنگرش رفتم که تاریک بود. او در آنجا با خدا نجوا می‌کرد و نماز شب می‌خواند و در قنوتش دعای «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» را می‌خواند. پس از اینکه نمازش تمام شد گفتم آخر یک تیر به تو می‌خورد که جواب داد تو اگر زرنگی می‌کردی آخر دعایم یک آمین می‌گفتی.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت