طنز: بيمارستان الكترونيكی
در خبرها آمده بود: سامانه هوش الکترونیکی در بیمارستانها راهاندازی میشود.روز- داخلي- مطب پزشك دكتر: نفر بعدي لطفاً منشي: چشم آقاي دكتر! الان. (چند دقيقه بعد) دكتر: چي شد خانم منشي!؟ گفتم نفر بعدي را وصل كنيد به من باهاش چت كنم ببينم بيماريش چيه...
طنز پس پریروز؛ رضا احسان پور:
در خبرها آمده بود: سامانه هوش الکترونیکی در بیمارستانها راهاندازی میشود.
روز- داخلي- مطب پزشك
دكتر: نفر بعدي لطفاً
منشي: چشم آقاي دكتر! الان.
(چند دقيقه بعد)
دكتر: چي شد خانم منشي!؟ گفتم نفر بعدي را وصل كنيد به من باهاش چت كنم ببينم بيماريش چيه.
منشي: بله آقاي دكتر! متوجه شدم، ولي خب اين سيستم من هنگ كرده، هر كاري ميكنم نميشه با بيمار بعدي ارتباط برقرار كنم.
دكتر: بذاريد الان خودم ميام ميبينم چي شده.
منشي: ممنون آقاي دكتر!
دكتر: خب؛ برق كه داريم. مانيتور هم كه روشنه! پس ايراد از كجاست؟
منشي: نميدونم دكتر! نكنه ايراد از كيبورده؟
دكتر: اينم ميتونه باشه. البته بعيد بدونم از كيبورد باشه. من حدسم اينه كه شايد از پرينتره.
منشي: نه دكتر! از پرينتر نميتونه باشه. من مطمئنم.
دكتر: خانم منشي! تجربه اين همه سال تشخيص مشكلات و بيماريها به من ثابت كرده كه هيچوقت نبايد از چيزي مطمئن بود. گاهي شده بيمار به من مراجعه كرده گفته دكتر! من شبها دل درد دارم، بعد ريشهيابي كردهام ديدهام ايراد از ناخنش است.
منشي: نه آخه دكتر؛ ميدونيد؟ پرينتر به اون يكي كامپيوتر وصله؛ نه به اين! چطور ممكنه مشكل از پرينتر باشه؟
دكتر: (با كمي مكث) اممم. اون كامپيوتر كه پرينتر بهش وصله خوب كار ميكنه؟
منشي: بله، مشكلي نداره.
دكتر: (با خوشحالي) خب همين ديگه! مشكل همين جاست. اگه پرينتر را به اين كامپيوتر وصل كنيم، اين كامپيوتر درست ميشه.
منشي: آهان! چه جالب.
دكتر: خب بذاريد من اون پرينتر را بيارم وصل كنم به اين سيستم.
منشي: نه آقاي دكتر! چرا شما زحمت بكشيد؟ محال است اجازه بدم.
دكتر: اين چه حرفيه خانم منشي!؟ كار سختي نيست.
منشي: نه آقاي دكتر! شرمنده ميفرماييد. اصلاً خوبيت نداره جلوي بيمارها، شما از اين كارها بكنيد.
دكتر: الان كه ارتباط اينترنتيمون قطع است. بيمارها كه نميبينند.
منشي: من كه ميبينم. شما راضي ميشويد من عذاب وجدان بگيرم؟ من بعنوان يك منشي، اخلاق كاري و حرفهايم اجازه نميده، اجازه بدم شما اين زحمت را بكشيد.
دكتر: چه عرض كنم والا! هر جور صلاح ميدونيد. پس اجازه بديد من رويم را بكنم اونطرف كه نبينم، آخه غيرت و وجدانم اجازه نميده تا يه مرد هست، اجازه بدم كارهاي سخت را خانمها بكنند.
منشي: باشه.
دكتر: خب من الان رويم اونوره. شما پرينتر را بياريد اينجا.
منشي: ممنون... ئه! آقاي دكتر! نگاه نكنيد ديگه.
دكتر: نه نگاه نميكنم. يه لحظه سرم را چرخوندم كه قولنج گردنم بشكنه.
منشي: آقاي دكتر! يه چيزي بگم؟
دكتر: بفرماييد.
منشي: خجالت ميكشم آخه. روم نميشه.
دكتر: من كه رويم اين طرفه. خجالت نكشيد؛ بفرماييد.
منشي: اين دستگاه پرينتره خيلي سنگينه. به خدا شرمندهام. اگه يه لطفي بكنيد سرش را بگيريد ممنون ميشم.
دكتر: باشه.
منشي: نه نه! يه لحظه صبر كنيد.
دكتر: باز چي شده؟
منشي: بذاريد من چشم هايم را ببندم كه اين صحنه را نبينم كه توی ذهنم نماند. چون عذاب وجدان ميگيرم.
دكتر: هر جور صلاح ميدونيد.
منشي: گرفتيد؟
دكتر: بله! بياييد بياييد بياييد خب خب خب! خوبه. همينجا بذاريد رو زمين. حالا چشمتون را باز كنيد.
منشي: واقعا شرمنده آقاي دكتر!
دكتر: اختيار داريد. زحمت بكشيد سريعتر سيمش را وصل كنيد. آخه من 5 دقيقه ديگه يه مريض بدحال دارم بايد اينترنتي درمانش كنم.
منشي: چشم الان وصلش ميكنم. دكتر! راستي اين سيمه چيه؟ يه سرش به مودم وصله اين سرش همينطور ول است.
دكتر: نميدونم. جايي اون پشت مشت ها نيست كه بشه وصلش كنيد؟
منشي: چرا چندتا سوراخ هست.
دكتر: ببينيد اگه به يكيش ميخوره وصلش كنيد.
منشي: آره انگار به يكيش ميخوره.
دكتر: خب! بياييد ببينم حالا كه پرينتر را وصل كرديم درست شد يا نه؟
منشي: ئه! بله بله! درست شد آقاي دكتر! واقعا آفرين به شما و تخصص شما.
دكتر: خواهش ميكنم. من ميرم توي اتاق، شما بيمار بعدي را وصل كنيد من معاينه اش كنم.
منشي. چشم.
دیدگاه تان را بنویسید