خبرگزاری تسنیم: بحث ظهور منجی و نشانه های آخرالزمان از گذشته یکی از مهمترین بحث ادیان مختلف بوده است. در این میان دین اسلام و بخصوص مذهب شیعه که یکی از تعالیمش انتظار فرج حضرت مهدی (عج) و نشانه های ظهور آن حضرت است و سردمدار فرهنگ انتظار است نقش ویژه ای را در این زمینه ایفاء کرد ه است.
با توجه به مشابهت برخی رخدادها روز با علائم ظهور برخی به دنبال آن هستند که این مشابهت ها را به نوعی به علائم اصلی مطابق کنند اما چند مساله را می توان در رابطه با عدم صحت چنین رفتاری عنوان کرد:
1- دروغگویی وقاتون
وقاتون به کسانی گفته می شود که برای ظهور حضرت مهدی(عج) وقت تعیین می کنند و با توجه به اینکه برای برخی نشانه های ظهور تا ظهور حضرت وقت تعیین شده، به نوعی تطبیق برخی وقایع با ظهور حضرت، وقاتی است. که در روایات بسیاری بر مذمت آن تاکید شده است.*
امام عصر(عج) فرموده اند:زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگویانند. (بحار الأنوار، ج 53، ص 181)
2- روحیه یأس و ناامیدی
تطبیق علائم ظهور با رخدادهای روز و عدم تحقق مساله اصلی یعنی ظهور حضرت(عج) موجب یاس و با توجه به اینکه از بروز برخی علائم تا ظهور حضرت در احادیث وقت تعیین شده است موجب دلسردی و ناامیدی آنهایی که این رخدادها را مطابق علائم ظهور دانسته اند از ظهور حضرت خواهد شد که این بسیار زیانبار است.
3- سوء استفاده دشمنان
تطبیق علائم ظهور با رخدادهای روز و عدم تحقق مساله اصلی یعنی ظهور حضرت(عج) موجب خواهد شد مساله اصلی توسط سودجویان مورد سوء استفاده قرار گیرد و موجب انکار اصل آن یعنی مساله غیبت گردد.
4- بداء
«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحا به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم است; بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد .
درباره ظهور نیز عده ای به بداء درباره برخی علائم ظهور معتقدند؛ لذا تطبیق رخدادها با توجه به اینکه در برخی نشانه ها و زمان اتفاق آن ممکن است بداء اتفاق افتد کار صحیحی نیست.**
5- تاخیر ظهور
همانطور که گفته شد در حدیث آمده است که وقاتون دروغگویند لذا اگر کسی با اشاره به حوادث و رخ داد ها زمانی برای ظهور حضرت تعیین کند حداقل برای تکذیب ادعای او ظهور حضرت به تعویق خواهد افتاد.
----------
پی نوشت:
* سایت تبیان درباره وقاتون می نویسد:« در منع وقت تعیین کردن برای ظهور احادیثی وارد شده که به انها اشاره می شود.:
امام عصر(عج) فرموده اند:زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگویانند. (بحار الأنوار، ج 53، ص 181)
1-ثقهالاسلام کلینی- قدس سره- در اصول کافی در "باب کراهیة التوقیت" باسندی موثق و معتبر از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که جناب فضیل بن یسار از حضرت پرسید: "لهذا الامر وقت؟ فقال: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون ...." (2) این حدیث را جناب شیخ طوسی نیز با سندی تقریبا مشابه در "کتاب الغیبة" (3) آورده است اما ترجمه آن: راوی می گوید پرسیدم: آیا برای این امر وقتی هست؟ حضرت فرمودند: دروغ گفته اند وقت گذران، دروغ گفته اند وقت گذاران، دروغ گفته اند وقت گذران ....
جناب شیخ صدوق با سندی معتبر و مورد وثوق نقل می کند که حضرت امام رضا (علیه السلام) در مورد چهارمین امام بعد از خود به دعبل خزاعی فرمودند: ".... و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته المطاع فی ظهوره لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزو جل ذلک الیوم حتی یخرج فیملأ الارض عدلأ کما ملئت جورأ و اما متی فاخبار عن الوقت فقد حدثنی ابی عن ابیه عن آبائه - علیهم السلام - لا یجلیها الوقتها الا هو ثقلت فی السماوات و الارض لأ تاتیکم الا بغتة" (4)این حدیث شریف را با سندی بسیار مشابه با سند مرحوم صدوق، جناب ابوالقاسم علی بن محمد بن علی الخزاز در کتاب ارجمند "کفایه الاثر"(5) نقل نموده است.
ترجمه ی فرمایش امام رضا(علیه السلام) چنین است... و پس از حسن، فرزندش حجت قائم همو که در غیبت او منتظرش هستند و در ظهورش فرمانبردار او هستند امام می باشد. اگر فقط یک روز از دنیا باقی مانده باشد خداوند عزوجل آن روز را آنقدر به درازا می کشاند تا او خروج کند پس زمین را پر از عدل می نماید آنسان که مملو از جور و ستم بوده است و اما پاسخ به پرسش از زمان آن، خبردادن از وقت آن است و حال آنکه پدر من از پدرش و ایشان از آباء خویش (علیهم السلام) نقل فرموده اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وقتی از ایشان پرسیدند، چه زمانی قائم از فرزندان شما قیام خواهد نمود فرمودند: در وقت این امر هیچ کس آن را آشکار نخواهد ساخت مگر خداوند متعال آن خروج در آسمانها و زمین گرانبار است و شما را درنمی رسد مگر بصورت ناگهانی.
جناب شیخ طوسی در "کتاب الغیبة" توقیع مبارکی را از جانب ناحیه مقدسه ی حضرت ولی عصر- خطاب به اسحاق بن یعقوب نقل می فرماید که به توقیع اسحاق بن یعقوب معروف می باشد این توقیع را جناب شیخ صدوق نیز نقل نموده است امام زمان(عج) در فرازی از این توقیع فرموده اند: اما ظهور فرج از اموری است که امرش وابسته به خداست (البته همه امور به دست خدای متعال است ولی این تعبیر نشاندهنده خصوصیت انحصاری امر ظهور است) وقت گذاران دروغ گفته اند.(6)
جناب شیخ طوسی باسندی معتبر و قوی از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند: هر آنکس از مردم که برای تو وقتی (برای ظهور) تعیین کرد هیچ بیم هراسی نسبت به تکذیب وی در خود راه مده(13) این روایت هشدار دهنده و نسبتا شدید البیان را جناب شیخ نعمانی نیز در کتاب "الغیبة" خود نقل نمود ه است. (14)
مرحوم کلینی از راوی نقل می کند که "کنت عند ابی عبدالله (علیه السلام) اذ دخل علیه منهم، فقال له: جعلت فداک أخبرنی عن هذا الامر الذی تنظر، متی هو؟ فقال یا مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون. (15)
پی نوشت:
1- به عنوان نمونه: رک: اوثق الوسائل - آیت الله موسی تبریزی، ص182، الرسائل القهیه - اثر محقق خراسانی ص 345 - نهایة الافکار -تقریرات محقق عراقی - قده - ج4- ص227 - نهایه الدرایة اثر محقق اصفهانی - قده - ج2- ص399
2- الاصول من الکافی، طبع دار الکتب الاسلامیه ج1، ص 368
3- کتاب الغیبة، طبع موسسة المعارف الاسلامیه ص424-425
4- کمال الدین و تمام النعمة، طبع موسسة النشر الاسلامی، ص404-405
5- کفایه الاثر، نشر دلیل ما، ص388-390
6- کتاب الغیبة، ص291 - کمال الدین و تمام النعمی، ص511
7- کتاب الحج، ج3، ص348
8- مباحث الاصول، الجزء الثانی من القیشم الثانی، ص513-514
9- کتاب الخمس، ص157
10- ولایة الامر فی عصر الغیبة 120-122 (به احتمال نه چندان ضعیف بهترین تبیین از این مساله در همین کتاب ارجمند افاضه شده است)
11- بحوث فی الفقه کتاب الخمس، ج2، ص50-52
12- الصوم فی الشریعة الاسلامیة الغزاء، ج2، ص90
13- کتاب الغیبة، ص426
14- الغیبة، ص289
15- الاصول من الکافی، ج1، 368
16- کتاب الغیبة، ص426»
** سایت ویکی فقه درباره بداء می نویسد:«در قرآن آمده است:
یمحوا الله ما یشاء ویثبت و عنده ام الکتاب . (1)
خداوند هر چه را بخواهد محو یا ثبت می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست [و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست] .
و در آیه ای دیگر:
و بدا لهم سیئات ما کسبوا . (2)
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد .
و یا:
ثم بدا لهم من بعد ما راؤا الآیات . (3)
پس از آن که نشانه ها را دیدند [حقیقت امر] بر آنها روشن شد .
این ظهور پس از خفا تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد خداوند متعال ابدا صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است .
نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم می شوند:
1 . امور و علائم مشروط;
2 . امور و علایم حتمی . آنگونه که امام باقر (ع) (11) امور را به موقوفه و حتمیه و امام صادق (ع) به حتمی و غیر حتمی تقسیم کرده اند . (12) مسئله بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی (ع) ارتباط می یابد:
نخست، نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور
جز نشانه هایی که صراحتا در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند . بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیه آنها بنا بر مشیت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تاخر شوند . به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونه دیگری پدید آیند و یا اصلا رخ ندهند . البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقق خویش نشده اند .
مثلا اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطه توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تاخیر رخ دهد و یا اصلا چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود و یا اینکه با برخی اعمال صالح و یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تاخیر کنند .
شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مساله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند اما پس از صدور حدیث از ناحیه معصوم (ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثه ناگواری ممانعت به عمل آورند و یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند . البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملا صادق است به این معنا که شخص معصوم (ع) با اعلام نزول بلا و علت آن حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است . (13)
دوم، علائم ظهور و امور حتمی
پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حد تواتر گذشته است; از جمله نشانه های علایم حتمی برشمرده شده اند:
خروج سید خراسانی و یمانی، ندای آسمانی (مبنی بر حقانیت حضرت مهدی (ع))، شهادت نفس زکیه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقه بیداء (بیابان بین مدینه و مکه) . (14)
این نشانه های پنجگانه را احادیث از علایم حتمی شمرده اندو هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد . این نشانه ها شدیدا با مساله ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله . بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسنده کتاب سفیانی (15) و علامه سید جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش (16) و شیخ طوسی، در غیبت خویش نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحتها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند جز آن که روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین (ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد . (17)
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود; متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: محمدبن همام از محمد بن احمد بن عبدالله خالنجی از ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری نقل کرده اند که گفته است: نزد امام جواد (ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری . گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی (ع) بداء رخ دهد . حضرت فرمودند:
[ظهور] حضرت مهدی (ع) وعده الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند . (18)
علامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد . مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثه محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقق آن، که مثلا پیش از زوال کومت بنی عباس سفیانی جنبشهای خویش را آغاز کند . (19)
این فرضیه چندان قابل قبول نیست; چرا که در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بوده مضاف بر این که روایت از حیث سندی ضعیف است . (20) در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تاکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود; چرا که ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم (ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چینی سخنی بگویند .
به امام باقر (ع) در مورد حضرت مهدی (ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد . حضرت فرمودند:
والله نه . [سفیانی] از حتمیاتی است که حتما خواهد آمد . (21)
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دسته حتمیاتی است که حتما خواهد بود (22) .
و یا امام صادق (ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی (ع) خواهند بود [اینهاست] : شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیه و منادی که از آسمان ندا در دهد (23) .
حمران بن اعین از امام باقر (ع) راجع به آیه: «ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده » (24) می پرسد . حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف .
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطه آن جاری می شود .
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوفها باشد .
- والله که نه از محتومات است . (25)
منابع:
1 . سوره رعد (13)، آیه 39 .
2 . سوره زمر (39)، آیه 48 .
3 . سوره یوسف (12)، آیه 35 .
4 . سوره نساء (4)، آیه 35 .
5 . سوره آل عمران (3)، آیه 5 .
6 . سوره زمر (39)، آیه 47 .
7 . سوره رعد (13)، آیه 11 .
8 . سوره بروج (85)، آیه 22و21 .
9 . سوره رعد (13)، آیه 39 .
10 . سوره انعام (6)، آیه 2 .
11 . نعمانی، کتاب الغیبة، ص 204، بحارالانوار، ج 52، ص 249 .
12 . نعمانی، همان، ص 202 .
13 . کلینی، الکافی، ج 1، باب البدا، ح 1 شیخ صدوق; التوحید باب 54، ح 2 .
14 . شیخ صدوق، اکمال الدین، ج 2، ص 650، شیخ طوسی، الغیبة ص 267، نعمانی، الغیبة، ص 169 و 172; بحارالانوار; ج 52، ص 204، اعلام الوری، ص 426; منتخب الاثر، ص 439 و 455 .
15 . محمد فقیه سفیانی، ص 102 .
16 . دراسته فی علامات الظهور، ص 60 .
17 . شیخ طوسی، الغیبة، ص 265 .
18 . نعمانی الغیبة، ص 205، بحارالانوار، ج 52، ص 250 .
19 . بحارالانوار، ج 52، ص 251 .
20 . رک: السفیانی و علامات الظهور، ص 102 .
21 . نعمانی الغیبة، ص 203; بحارالانوار، ج 52، ص 249 .
22 . نعمانی الغیبة، ص 204; بحارالانوار، ج 52، ص 249 .
23 . نعمانی الغیبة، ص 176، منتخب الاثر، ص 455 .
24 . انعام، ص 2
25 . بحارالانوار، ج 52، ص 249 . »
دیدگاه تان را بنویسید