تماشاگران امروز: «لیدرهای پرسپولیسی سر از پا نمیشناسند. مجید مختاری، یکی از همکارانشان پست گرفته. مختاری دکترای خونشناسی دارد و مدیر آزمایشگاه تشخیص طبی ستاد مرکزی سازمان انتقال خون شده. یک بخش از دعواهای همیشگی استقلالیها و پرسپولیسیها سر همین باسوادی و بیسوادی هوادارانشان است. حالا با این اتفاق پرسپولیسیها پز آقای دکتر را به طرفداران حریف میدهند. عباس اسماعیلبیگی، مدیر کانون هواداران پرسپولیس که خبر مدیر شدن مختاری را در اینستاگرامش گذاشت، همه کریهای پای پستش این بود که پرسپولیسیها با سوادتر از استقلالیها هستند و هواداران این تیم کلی تحصیل کرده دارند. البته خود کانون هواداران پرسپولیس هم از این فرصت استفاده کرده و از برنامههایی که کانون داشته، تعریف میکند. اسماعیل بیگی مدعی است بالا بردن سواد لیدرها و هواداران پرسپولیس از برنامههای اصلی کانون هواداران بوده. او به «تماشاگران امروز» میگوید: «دو سال است که کارهای تحقیقاتی میکنیم تا از قالب سنتی بیرون بیاییم. من 25 سال است لیدرم و 40 کشور رفتهام. تجربه میگوید، سطح تحصیلات هر چه بالاتر برود، شرایط تیم به همان اندازه بهتر میشود. در
کانون هواداران، ما دکتر چیتسازان را داریم که داروی ضد سرطان را کشف کرده. الان هم که لیدرمان، دکتر مختاری پست گرفته. خود من هم مدیریت شهری و کامپیوتر میخوانم. میانگین تحصیلاتی لیدرهای پرسپولیس از میانگین تحصیلاتی تیمهای لیگ برتر هم بالاتر است. ما از همه خواستهایم تحصیلاتشان را ادامه بدهند.» اسماعیلبیگی میگوید همه تحصیلکردههایی که بین لیدرها و کانون هواداران باشگاه هستند، اول لیدر و هوادار بودهاند، بعد دنبال تحصیلات رفتهاند. مجید مختاری هم لیدر بودنش را قبول دارد اما به شوخی میگوید: «من در مدرسه درس خواندهام نه در استادیوم.» مختاری لیدر بودنش را خیلی با سمتی که در سازمان انتقال خون گرفته مرتبط نمیداند. با این حال خودش را طرفدار دوآتیشه پرسپولیس میداند. او از روزهایی صحبت میکند که پایش به استادیوم باز شد: «پسرخالهام بزرگ ما بود. پرسپولیسی بود و به استادیوم میرفت. من از همان موقع استادیوم میرفتم. آنها که قدیمی بودند و خلاقیت داشتند، شعار میدادند و بقیه هم همراهیشان میکردند. من در جایگاه شماره 21 مینشستم.» اواخر دهه 70 با شکل گرفتن کانون هواداران، مختاری هم جذب این کانون شد اما در آن
روزها پیگیر درس و دانشگاه هم بود: «فوقدیپلم علوم آزمایشگاهی در اراک قبول شده بودم. شاید کسی باورش نشود ولی اگر یک بازی بین دو امتحان آخر ترم هم بود، من با اتوبوس به تهران میآمدم و بازی را میدیدم و برای امتحان روز بعد دوباره به اراک برمیگشتم. بعدها هم که مقطع لیسانس یزد قبول شدم، همین روال ادامه داشت. بعضی وقتها با کتاب به استادیوم میرفتم. هر فرصتی که به دست میآوردم، یا سر تمرین بودم یا در استادیوم برای تماشای بازی. اگر تیم در شهرستان هم بازی داشت، میرفتم.» مختاری هم مثل همه هواداران دنبال امضاء گرفتن از بزرگان تیم بوده: «من هم مثل همه کسانی که طرفدار تیم هستند، شوق و ذوق داشتم. کلی راه میرفتم تا از علی پروین امضاء بگیرم. فرشاد پیوس بعدازظهرها نزدیکیهای خانه ما در اطراف گیشا میدوید. من چند ساعت منتظر میماندم تا تمرینش تمام شود و با او عکس بگیرم.» او هم مثل خیلی از لیدرها میدانداری کرده: «من هم مثل بقیه لیدرها بودم. میدانداری کردهام، شعار دادهام ولی بوق نزدهام.» اینکه یک لیدری به درجه دکترا برسد یا این که دکتری لیدری کند، با هم مغایرت دارد. واکنش به این مغایرتها بعضی جاها برای خود
مختاری هم جالب بوده: «بعد از قبول شدن در امتحان کتبی دکترا، مصاحبه هم داشتیم. بعد از سوالات علمی که از من پرسیدند، یک ربع درباره لیدر بودن من صحبت میکردیم. برای آنها هم قابل پذیرش نبود که من چطور نفر دوم کنکور شدهام و در کنارش لیدری هم میکنم.» تیمی که لیدر دکتر داشته باشد، کارهای متفاوت هم انجام میدهد. هفته اول لیگ برتر که با هفته اهدای خون مصادف شده بود، تیم سیار اهدای خون به ورزشگاه آزادی رفت و بازیکنان این تیم خون دادند. این هماهنگیها را مختاری انجام داده بود. میدانداری او هم متفاوت از بقیه است. نمونهاش این که: «زمانی که افشین قطبی، سرمربی تیم بود، در بازی با یکی از تیمهای مشهدی، در نیمه اول 0-3 عقب افتادیم. فرشید کریمی در دروازه بود و همه شروع کردن به اعتراض. بین دو نیمه به هواداران سکوی خودم گفتم، کریمی تو گل(دروازه) است و اگر اعتراضات را ادامه بدهیم، وضعیت بدتر میشود. تشویقش کنیم تا روحیه بگیرد. تشویقها از سکوی من شروع شد و به سکوهای دیگر رسید. بازی را برگرداندیم و نتیجه مساوی شد.» گفتند تو برو دادت را بزن مختاری بیشتر ترجیح میدهد کارهای فرهنگی انجام بدهد تا جو ورزشگاه تغییر کند.
زمانی که در کمیته مشوقین فدراسیون فوتبال بود، همین برنامه را میخواست دنبال کند اما: «آقایی که نمیخواهم اسمش را ببرم، گفت تو برو دادت را بزن. از لیدری فقط داد زدن میخواهند نه چیز دیگری. من از کمیته بیرون آمدم ولی در پرسپولیس هستم و به فرهنگسازی ادامه میدهم، کارگاههای آموزشی برگزار میکنم و... . ورزشگاه باید به شرایطی برسد که یک پدر جرات کند، دست پسرش را بگیرد و او را برای تماشای بازی همراه خودش ببرد.»
دیدگاه تان را بنویسید