باید توضیح‌المسائل تمدنی فقه را تدوین کنیم /برحی دربرابر بت تمدنی غرب سجده می‌کنند/ برای رسیدن به سبک‌زندگی اسلامی نیازمند الگوی تولید علم دینی هستیم

کد خبر: 494938

طبیعی است برای دست‌یافتن به سبک زندگی اسلامی، باید اوضاع جدید را شناخت و نظر اسلام را برای چگونگی تعامل با روابط پیشرفته استخراج کرد. ما در اینجا، با یک حفرۀ پژوهشی و خلأ تولید علم دینی مواجه هستیم که این خلأ، ضربۀ سهمگینی به فراگیری سبک زندگی اسلامی وارد می‌کند.

باید توضیح‌المسائل تمدنی فقه را تدوین کنیم /برحی دربرابر بت تمدنی غرب سجده می‌کنند/ برای رسیدن به سبک‌زندگی اسلامی نیازمند الگوی تولید علم دینی هستیم
سرویس اجتماعی فردا؛ گروه سبک زندگی*: یکی از مشکلات امروز ما در حوزۀ عمومی فرهنگ که شامل سبک زندگی نیز می‌شود، نگاه‌ بخشی است؛ یعنی کارشناسان و به‌خصوص مسئولان ما، اجزای مختلف یک مجموعه را در بطن آن مجموعه و مرتبط با سایر بخش‌ها نمی‌بینند و فقط جزء خاصی را که مدنظرشان است، ملاحظه می‌کنند. این درحالی است که پدیده‌های انسانی اساساً اموری مرتبط با یکدیگر و درهم‌تنیده هستند و نمی‌توان از تأثیر آن‌ها برهم و تأثر آن‌ها از هم چشم پوشید. به‌منظور بررسی این مهم در حوزۀ فرهنگ و سبک زندگی، به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحسن دعایی نشستیم. ایشان در حوزۀ علمیه یزد و قم و نجف تحصیل کرده و در کنار آموزش‌های مرسوم حوزه، دوره‌های بسیار عالیِ سطح خارج فقه و اصول را در مؤسسۀ آموزشی راه حق و بنیاد فرهنگی گذرانده است. او همچنین، درزمینۀ اخلاق و عرفان، از محضر اساتیدی همچون آیت‌الله بهجت و مظاهری و مصباح یزدی بهره برده است .

ایشان مدیرعامل مؤسسۀ مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی است که کارویژۀ آن، طراحی سیستم‌های دینی است. همچنین، آقای دعایی سابقۀ فعالیت آموزشی و مدیریت سیستمی در بنیاد باقرالعلوم داشته و در مؤسسۀ در راه حق و مرکز جهانی علوم اسلامی خاص نخبگان طلاب غیرایرانی و آستان قدس رضوی هم برنامه‌های آموزشی را طراحی و اجرا کرده است.

باید توضیح‌المسائل تمدنی فقه را تدوین کنیم

دین اسلام دین زندگی است، چرا هنوز نتوانسته‌ایم سبک زندگی خود را دینی کنیم؟ آیا مشکل ما منابع نظری است یا در مسئله‌شناسی پدیده‌های اجتماعی دچار مشکل هستیم؟ دلیل کاربردی‌نشدن سبک زندگی دینی در جامعۀ ما چیست؟

این مسئله که ما با سبک زندگی اسلامی و خداپسندانه فاصله داریم، بدون شک ناشی از ضعف منابع نظری نیست؛ زیرا اسلام عزیز در عصر نزول وحی و در عصر تبیین آن به‌واسطۀ معصومان و در عصر غیبت به‌واسطۀ فقهای عظیم‌الشأن و اسلام‌شناسان ممتاز به شکل کامل در اختیار ما بوده است. به‌علاوه، متن معصومانۀ دین ( قرآن مجید ) از هر نوع تحریف مصون مانده است. هزاران روایت از راه‌های مطمئن، با نقل راویان عظیم‌الشأن به ‌دست ما رسیده است. سپس، آشنایان به زبان وحی و کارشناسان ارشد فهم دینی نیز تفسیرهایی به ما منتقل کرده‌اند. براساس این امکانات، هیچ‌گونه ضعفی در منابع نظری سبک زندگی اسلامی نداریم.

به‌نظر می‌رسد که در پاسخ به پرسش شما، باید به چند مسئله اشاره کرد. مشکل اول، بی‌توجهی به اسلام و باورنکردن آن به‌عنوان یک دین کامل زندگی‌‌ساز و تمدن‌ساز است. همان‌طورکه اشاره کردیم، منابع نظری این دین مبین، کامل و جامع است؛ ولی این باور در جامعۀ اسلامی ما نهادینه نشده است که اسلام می‌تواند انسان را از قبل از تولد تا بعد از مرگ، در تمام عرصه‌ها و لایه‌های زندگی مدیریت کند.

تلقی مردم از اسلام عبارت است از به‌جاآوردن اَعمال فردی عبادی به‌شکل یک کار حاشیه‌ای در زندگی که شاید ۱۰درصد از وقت آن‌ها را پر می‌کند. مردم باورمند نیستند که اسلام باید ۹۰درصد دیگرِ زندگی را هم بپوشاند. جبهۀ رقیب اسلام (تمدن غرب) در این مجال، به سلیقه‌های فردی و سنت‌های بومی و به‌خصوص در عرصۀ گسترش ارتباطات و تهاجم سنگین فرهنگی، به ورودی‌های این تمدن توجه می‌کند.

مشکل دوم بازآفرینی‌‌نشدن منابع دینی برای سبک زندگی متناسب با پیشرفت ارتباطات اجتماعی است. به‌‌بیان دیگر، سبک زندگی مبتنی‌بر اسلام در قرن ۲۱، با سبک زندگی مبتنی‌بر اسلام در قرن اول هجرت یکسان نیست. در قرن جدید، با گسترش شگفت‌انگیز روابط اجتماعی و تغییر سازوکارهای ارتباطی جامعه و پیشرفت آن‌ها مواجه هستیم. باید دانست که اسلام توانمندی مدیریت این عرصه را دارد؛ اما کارشناسان اسلامی چگونگیِ این مدیریت را استخراج نکرده‌اند. طبیعی است برای دست‌یافتن به سبک زندگی اسلامی، باید اوضاع جدید را شناخت و نظر اسلام را برای چگونگی تعامل با روابط پیشرفتۀ مدرن استخراج کرد. ما در اینجا، با یک حفرۀ پژوهشی و خلأ تولید علم دینی مواجه هستیم که این خلأ، ضربۀ سهمگینی به فراگیری سبک زندگی اسلامی وارد می‌کند.

امروزه، مردم حتی اگر خیلی متدین باشند، فقط روابط فردی خود را براساس اسلام هماهنگ می‌کنند؛ یعنی صبح نماز می‌خوانند و در ماه مبارک رمضان روزه می‌گیرند؛ اما در ۹۹درصد روابط اجتماعی، تعاملات خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به‌طور کامل، تابع بسته‌های فرهنگی و سبک زندگی غربی هستند که از ماورای حدود جغرافیای اسلام بر آن‌ها تحمیل شده است. تا زمانی که این حفره را پر نکنیم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که سبک زندگی اسلامی به‌شکل تعمیم‌یافته در جامعۀ ما نهادینه شود. بنابراین، سبک زندگی اسلامی در عصر فعلی، به پژوهش‌های پیشرفتۀ راهبردی و تمدنی نیاز دارد. به این منظور، مؤسسۀ مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام قدم‌های بلندی برداشته است.

امروزه، برخی روشن‌فکران شبهۀ ناکارآمدی دین را در محیط رقابتی برای مدیریت جمعی مطرح می‌کنند. نظر شما دراین‌خصوص چیست؟

چندان تعجبی ندارد که جمعی از افراد موسوم به روشن‌فکر، اسلام را ناکارآمد معرفی می‌کنند؛ چون این عده از قبل، اصالت فرهنگ غرب را پذیرفته‌اند. درحقیقت، آن‌ها بتی را به ‌نام بت تمدن غربی به‌عنوان اِله پذیرفته‌اند و در مقابل آن سجده و تواضع می‌کنند. آنگاه، آن را با اسلام موروثیِ عوامانۀ در‌اختیار عامۀ مردم مقایسه می‌کنند. اساساً عامۀ مردم توان فهم محتوای عمیق دین را ندارند؛ زیرا فاقد تخصص دراین‌زمینه هستند و در این رشته تحصیل نکرده‌اند. به این دلیل، به این نتیجه می‌رسند که دین برای مدیریت‌ سازه‌های اجتماعی و تمدنی ناکارآمد است.

در مقابل این استنتاج ناصواب باید گفت انصاف علمی اقتضا می‌کند که هنگام قضاوت بین دو نظریه، هر دو را به‌طور عمیق، در سطح کارشناسی و تخصصی شناسایی کنیم، مؤلفه‌های هر دو را به‌خوبی بشناسیم و آنگاه در یک موضوع مشخص، به شکل مصداقی قضاوت کنیم که برای مثال، بستۀ قانونی، فرهنگی، ارزشی و اجراییِ شمارۀ یک کارآمد است یا شمارۀ دو. به‌هیچ‌وجه، هیچ یک از افرادی که خود را روشن‌فکر می‌دانند، چنین تجزیه و تحلیلی را انجام نداده‌اند. در مقابل، ادعا می‌کنیم و برای این ادعا، حاضریم نشست و مناظرۀ علمی برگزار کنیم که بگوییم دین برای مدیریت تمام سازه‌های تمدنی و سازوکارهای زندگی کارآمد است. همچنین حاضریم این ادعا را با منطق اجتهاد دینی جواهری اثبات کنیم. به این منظور، براساس آیۀ « وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِينَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا» ، علوّ منطق سیستم‌های دینی و ضعیف‌بودن منطق کفر را در مدیریت زندگی اثبات علمی خواهیم کرد.

برای مثال، نظام سیاسی اسلام چگونه اداره می‌شود؟ همچنین، درمقایسه‌با نظام تکثرگرای لیبرالیستی غربی کارآمد است یا خیر؟

پاسخ این پرسش با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران به‌خوبی آشکار شده است. در نظام سیاسی اسلام، ازسویی، اصل توزیع قدرت و مشروعیت آن به عالَم توحید و ولایت الهی گره می‌خورد. براین‌اساس، فردی که از میزان فهم دوچندان دین و نزدیکی به ملکۀ عدالت و اسلام بهره‌مند است، به‌عنوان فرد اول هِرم قدرت و نظام سیاسی با سازوکاری بسیار منطقی و عقلانی انتخاب می‌شود. ازسوی‌دیگر، مشارکت حداکثریِ مردم در تعیین سرنوشت خودشان و احساس خودی‌ بودن با نظام سیاسی، به‌وسیلۀ نهادی به ‌نام بیعت (در قرائت اصیل اسلامی) یا رأی‌گیری و مشارکت سیاسی و مدنی (در قالب نوین) محقق می‌شود. در نسخه‌ای که اسلام به‌ارمغان آورده است، نه‌تنها ناکارآمدی دیده نمی‌شود، بلکه آسیب‌ها و حفره‌های بدون پاسخ الگوی لیبرالی غربی نیز وجود ندارد؛ ضمن اینکه این الگو نقاط ممتاز متعددی دارد که الگوی رقیب از آن‌ها بی‌بهره است و از این بابت، آسیب‌های عظیمی بر آن تحمیل می‌شود؛ برای مثال، درحال‌حاضر، دخالت قدرت و ثروت و گروه‌های مافیایی اقتصادی در انتخاب‌های بعضی کشورها که کوس دمکراسی‌ بودنشان به گوش می‌رسد، بسیار روشن است؛ درصورتی‌که در نظام اسلامی، این مسئله از اساس، هیچ موضوعیتی ندارد.

به نظر می‌رسد یکی از ضعف‌های ما در مدیریت فرهنگی کشور این است که به پدیده‌ها نگرش سیستمی نداریم و آن‌ها را در یک نظام به‌هم‌پیوسته نمی‌بینیم. آسیب‌شناسی و راهکارهای پیشنهادی شما در این خصوص چیست؟

نداشتن نگرش سیستمی به پدیده‌های فرهنگی به‌طور مسلم، ازسویی، باعث شناخت ناقص این پدیده‌ها و ازسوی دیگر، باعث طراحی راهکارهای درمانی و ترمیمی و ارتقایی می‌شود؛ برای مثال، اگر نگاهِ پزشک، به‌صورت بخشی و محدود به عامل ایجاد بحران بهداشتی در جسم بیمار باشد که درنتیجه، فقط یک عضو از اعضای بدن را بررسی کند و برای آن نسخه‌ بپیچد، به‌طور قطع، به درمان ماندگار بیمار موفق نخواهد شد. در موضوعات اجتماعی نیز همین مسئله صادق است. پدیده‌های اجتماعی با بخش‌های دیگر اجتماع، روابط گستردۀ علت و معلولی متناوبی دارند. ممکن نیست که مشکلی را در روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی درمان کنیم، درحالی‌که آن را به شکل نظام‌واره و همه‌جانبه نبینیم. طبیعی است که این نوع نگاه، ناقص و ناکارآمد و ناکافی در حل مشکلات است. متأسفانه، به‌دلیل فقدان این بنیانِ پژوهشی اجتماعی و ضعف اطلاعات تخصصی، موضوعات اجتماعی و فرهنگی در بخش‌های محدودی تحلیل و ارزیابی می‌شوند. سپس توصیه‌هایی می‌شود و بعد از مدتی، ناکارآمدی این توصیه‌ها آشکار می‌شود.

متأسفانه، نبود نگرش جامع به پدیده‌های اجتماعی سبب شده است که هنوز به راهکارهای مناسبی دست پیدا نکنیم. راه‌حل پیشنهادی شما چیست؟

برای درمان این رویکرد توصیه می‌شود کارشناسان، پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی را با نگرش سیستمی و همه‌جانبه در بخش‌های مختلف بررسی کنند تا پیچیدگی آن‌ها از زوایای مختلف بررسی شود و الگوهای جامعی برای تجزیه و تحلیل مبتنی‌بر نگاه دین طراحی شده و دربارۀ آن‌ها نظریه‌پردازی شود. دراین‌صورت، همچنان‌که خدای متعال نسخه‌های جامعی برای درمان بشر پیچیده است، ما هم می‌توانیم چنین نسخه‌هایی برای برون‌رفت از معضلات اجتماعی و فرهنگی پیشنهاد دهیم.

لطفاً درخصوص نظریۀ «نگرش سیستمی به دین، دین استراتژیک» و ضرورت آن توضیح بفرمایید.

دربارۀ نظریۀ دین استراتژیک، استاد فرهیخته، جناب حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین حاج شیخ‌عبدالحمید واسطی، در مؤسسۀ مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام پژوهش و تحقیق کرده‌اند. این نظریه در قالب پایان‌نامۀ دکتری، با ‌عنوان دین سیستمی؛ زیرساخت‌های تمدن اسلامی ، به زیور چاپ آراسته شده و چاپ‌های متعدد شده است.

توضیح کامل این نظریه، زمان طولانی نیاز دارد که در این مصاحبۀ مختصر نمی‌گنجد. به‌طور خلاصه، عرض کنم که استاد واسطی ابتدا در مقدمه، به تعریف دین، مشخص‌کردن حیطۀ اهداف آن، انتظار از دین برای مدیریت بشر و قرائت صحیح از حداقلی‌بودن یا حداکثری‌بودن دین می‌پردازد. سپس، با پژوهش رَوِشمند علمی و فقهی اثبات می‌کند: ازطرفی، انسان برای رسیدن به کمال مطلوب، چاره‌ای ندارد، جز حرکت در شبکۀ هستی و مدیریت روابط خود در این شبکه به‌سمت تعالی. ازطرف دیگر، تنها علمی که توان برنامه‌ریزی بهینه را در بُردارهای حرکتی به‌سمت گزینۀ مطلوب دارد، علم خدای متعال (خالق این شبکه) است که در قالب وحی، آن را به ما ارزانی داشته است. بنابراین، گزاره‌های وحیانی باید جهت‌گیری‌های انسان را در شبکۀ هستی به‌شکل optimize عرضه کند؛ یعنی رساندن انسان به حداکثر بهره‌وری در راستای سعادت نهاییِ او. لذا می‌توانیم لایۀ مفهومی جدیدی از گزاره‌های دین استنتاج کنیم که جهت‌گیری‌های کلان تمدنی بشر را در پرتو آن‌ها بشناسیم و بعد از شبکه شدن، آن را به‌شکل یک برنامۀ جامع تمدنی عرضه کنیم.

منطق کشف این راهبردها از گزاره‌های دین و چگونگی الگو‌کردن آن‌ها در یکی دیگر از بحث‌های استاد واسطی تحت‌عنوان «روش تحقیق شبکه‌ای» تدوین شده است. این راهبردها بارها به شکل مبسوط تدریس شده است و محققانی هم براساس آن تربیت شده‌اند.

باید توضیح‌المسائل تمدنی فقه را تدوین کنیم

در این نظریه، منظور از تمدن چیست و چه زیرساخت‌هایی دارد؟

تمدن عبارت است از زندگی جمعی هم‌افزای معرفت‌افزا. به‌بیان دیگر، ساختارها و نظام‌های معرفتی و قانونی و فرهنگی به‌هم‌پیوسته که فرایندهای آن بتواند تمام ابعاد و لایه‌های هِرم نیازهای انسان را به‌صورت پایدار پوشش دهد، مساوی با تمدن است. دربارۀ زیرساخت‌های تمدن نیز تحت‌عنوان نقشۀ سازه‌های تمدنی پژوهش انجام شده است.

امکان تبیین یک تمدن با یک نقشۀ سازه‌های تمدنی در چهار ابَرمحور، سه ابَرفرایند، دَه زیرساخت و چهل کلان‌سیستم وجود دارد. آن چهار ابَرمحور عبارت‌اند از: ارتباط با محیط، ارتباط با هم‌نوع، ارتباط با خود و ارتباط با ماورا. سه ابَرفرایند مشتمل بر فرایندهای فکری و معرفتی (مبناساز قوانین و اخلاق و هدف‌ساز و آرمان‌ساز) و فرایندهای قانونی و فرایندهای فرهنگی هستند. دَه زیرساخت عبارت‌اند از: نظام و مدل حکومت، آمایش سرزمین و شهرسازی، جمعیت و منابع انسانی، منابع غذایی و انرژی و مواد اولیه، لباس و پوشش، مسکن و معماری، زبان و خط و ارتباطات، حقوق و تکالیف و جرم و مجازات، دولت و ادارات، نیروی انتظامی و دفاعی و امنیتی.

همچنین چهل کلان‌سیستم وجود دارد که بعضی از آن‌ها از این قرارند: مالکیت، کشاورزی (فرایندهای تولیدی)، محیط‌ زیست، خانواده و ازدواج، جامعه‌سازی، سرمایۀ اجتماعی، صنعت، کار، مشاغل، استخدام و دستمزد (فرایندهای درآمدزایی)، ارتباطات، اطلاع‌رسانی، مطبوعات (فرایندهای رسانه‌ای)، پلیس و نیروی انسانی و انتظامی و اطلاعاتی و... .

آیا می‌توان سبک زندگی را در مقیاس تمدنی عَرضه کرد؟ این تمدن‌سازی طی چه فرایندی صورت می‌گیرد؟

به‌طور قطع، پاسخ مثبت است. سبک زندگی را در مقیاس تمدنی می‌توان و باید ارائه کرد. دلیل آن را در پاسخ به پرسش اول بیان کردیم. شبکۀ سیستم‌های به‌هم‌پیوسته که یک تمدن را شکل می‌دهند و در روابط پیچیدۀ ارتباطی فعلی، مهم‌ترین نیاز بشر محسوب می‌شوند، نمی‌توانند خودشان را با خلأ مطرح کنند. حال، اگر اسلام دراین‌زمینه، وارد صحنه نشود و زیرساخت‌ها و سازه‌های تمدنی و نظام‌های خود را عرضه نکند، ناگزیر، تمدن‌های دیگر این خلأ را پر می‌کنند. به‌علاوه، جامعه ناچار است که راه خود را در این سازه‌ها و نظام‌ها پیدا کند و به جلو پیش ‌برود. درنتیجه، خروجی آن، سبک زندگی مبتنی‌بر تمدن غربی خواهد شد. بنابراین، برای پیشگیری از این فاجعه در مقیاس یک امت و فاصله‌گرفتن از عمل به دین در لایه‌های گستردۀ اجتماع، باید نقشۀ تمدن اسلامی و تمام الزامات آن را تولید کنیم. سپس براساس آن، سبک زندگی جامعۀ اسلامی را در لایۀ فردی و جمعی جلو ببریم.

با این توضیحات، به‌نظر می‌رسد که اساساً سبک زندگی، خود را در بستر بهره‌مندی از یک نظریۀ پیشرفتۀ تمدن اسلامی به‌ثمر می‌رساند. لطفاً فرایند رسیدن به این تمدن را توضیح دهید.

این فرایند بسیار سنگین علمی و اجرایی است و بحث‌های مفصلی دارد که در این مختصر نمی‌گنجد. به‌طور خلاصه، عرض می‌کنم که ابتدا باید براساس اجتهاد سیستمی که الگویی برای تولید علم دینی است، علوم‌انسانی اسلامی را تولید کنیم. سپس براساس این الگوی اجتهادی، راهبردهای دینی را برای مدیریت بخش‌های مختلف اجتماعی استخراج کنیم. درواقع، باید توضیح‌المسائل تمدنی فقه اسلام را تدوین کنیم؛ ضمن اینکه باید نیروهایی تربیت شوند که علاوه‌بر باورداشتن توانمندی دین برای مدیریت همۀ سازوکارهای زندگی، از علم و تجربه و مهارت لازم برای پیاده‌سازی سیستم‌های تولید‌شده بهره‌مند باشند. در مرحلۀ بعد، این سیستم‌ها در نمونه‌های کوچک و محدود عملیاتی می‌شود. آنگاه پس از طی فراز و نشیب‌های لازم برای پالایش و به‌‌سازی رویه‌ها و فرایندهای درونی، به محیط‌های بزرگ‌تر تعمیم داده می‌شود.

فرایند سیستم‌سازی از کجا آغاز می‌شود و چه ساز‌و‌کاری دارد و چه مؤلفه‌ای نقطۀ ثقل آن است؟

سیستم یا الگو در کوتاه‌ترین تعریف عبارت است از: مجموعۀ اجزای به‌هم‌پیوستۀ هدفمند. برای مثال، ماشین لباس‌شویی یک سیستم است؛ چون مخترعِ آن ابتدا هدف‌گذاری کرده است که به‌جای شستن لباس‌های آلوده با دست، ماشین این کار را انجام دهد و لباس آلوده تمیز شود. او بعد از هدف‌گذاری، اجزایی را فراهم کرده است، نقطۀ شروعی را در سیستم تعریف کرده و بعد روح حاکمی را به‌عنوان نقطۀ مرکزی سیستم تصور کرده است.

مخترع این ماشین، برنامۀ حرکت را در سیستم طراحی کرده و متوجه شده است که در هر سیستمی، نقاط بحرانی ممکن است به برنامه آسیب بزند؛ لذا آن‌ها را شناسایی کرده و درنهایت، محصول خروجی سیستم را هم تعیین کرده است. پس در نقطۀ شروع، آب و پودر شست‌وشو و لباس آلوده را به ماشین ‌لباس‌شویی تحویل می‌دهیم. ماشین لباس‌شویی سیستم برنامۀ حرکت دارد و براساس آن، در دقیقۀ اول آب را برمی‌دارد، در دقیقۀ دوم پودرها را می‌گیرد، در دقیقۀ سوم آب را گرم می‌کند و... . همچنین، محل استقرار ماشین لباس‌شویی باید صاف باشد. درغیر این‌صورت، با نوسانات شدید، مشکل پیدا می‌کند. علاوه‌براین، سیستم آب و برق نباید باهم مخلوط شود. روح حاکم بر سیستم (ایجادشکن در مولکول‌ها) نیز همیشه در برنامه‌ریزی مدنظر است. در پایان هم محصولی به‌ نام لباس پاک به ما تحویل می‌دهد؛ بدون اینکه به بافت و الیاف آن ضربه‌ای وارد شود.

بنابراین، سیستم‌سازی نیاز دارد برای این شش مقطع محتوا وجود داشته باشد: هدف‌گذاری، نقطۀ شروع، نقطۀ مرکزی، برنامۀ حرکت، نقاط بحران و محصول خروجی. پس به‌منظور کشف سیستم‌های دینی، باید آیات و روایات را در جدول‌های مشخصی قرار دهیم که گزاره‌های‌ دینی را تجزیه و تحلیل کرده و مشخص می‌کند که هر روایت به کدام یکی از این اجزای شش‌گانه اشاره می‌کند. به‌این‌ترتیب، بخش‌های مختلف یک سیستم باید دقیقاً مستند به گزاره‌های دینی استخراج شود و سیستم‌های دینی با شبکه‌شدن آیات و روایات براساس این منطق تعریف شوند.

در جریان این سیستم‌سازی، «استراتژی» به چه معناست و فرایند تولید آن به چه شکل است؟ استراتژی چه فعل و انفعالی را مدیریت می‌کند و براساس چه منطقی انجام می‌شود؟

به نظر ما، استراتژی به‌معنای حرکت بهینه در سیستم است. وقتی برنامۀ حرکت به سیستم ابلاغ می‌شود و ورودی‌ها تعامل با یکدیگر را آغاز می‌کنند، ما به‌دنبال یک تابع تبدیل می‌گردیم. چه کنیم که از این ورودی در کوتاه‌ترین زمان، به کم‌هزینه‌ترین محصول خروجی با فراوری بهتر دست یابیم؟ بنابراین، باید به‌دنبال F X ها باشیم. استراتژی، بهینه‌ترین روش برای رسیدن به محصولی با شاخصه‌های پیش‌گفته است. استخراج استراتژی از گزاره‌های دینی نیز مربوط‌به فقه تمدنی، اجتهاد سیستمی و استنطاق آیات و روایات در افق تمدنی است. دربارۀ این مسئله نیز تحت‌عنوان «اجتهاد سیستمی و منطق تولید تمدن دینی» پژوهش عمیق انجام شده است.

سهم دین در این استراتژی‌‌سازی چیست؟

ما معتقدیم اگر می‌خواهیم هم جامعۀ دینی، حکومت دینی، سبک زندگی و تمدن دینی داشته باشیم و هم استراتژی‌ها و جهت‌گیری‌های بهینه، باید آن را از آیات و روایات و مذاق فقهی علمای اعلام از صدر اسلام تا عصر حاضر کسب کنیم. این موضوع بحثی کاملاً اجتهادی در عالی‌ترین سطح (اجتهاد تمدنی) است که فقهای عظیم‌الشأن با تخصص‌های ممتاز، در حوزه‌های علمیه به آن می‌رسند.

از نظر شما، کدام‌یک از گزاره‌های دین ظرفیت استراتژیک را برای فرهنگ‌سازی و نهادینه‌کردن سبک زندگی دارد؟

نمی‌توانیم تخصیص بزنیم؛ چون تمام گزاره‌های وحیانی از این ویژگی بهره‌مندند. امیرالمؤمنین(ع) به همۀ شیعیانشان دربارۀ نظم سفارش فرمودند. یکی از لایه‌های مفهومی این روایت شریف این است که هریک از ما باید در زندگی منظم باشیم و نظم جزو صفات رفتاری نیکوی هر مسلمان است. حال، می‌توانیم با گسترش معنایی روایت در سطح تمدنی، این مضمون را هم استخراج کنیم که ایران اسلامی در افق ۱۴۰۴، باید منظم‌ترین کشور در سطح منطقه باشد. اگر نظم از رفتار فردی در حیطه‌های شخصی، به تمام رفتارهایی توسعه پیدا کند که امکان تحقق آن در مقیاس یک امت و حاکمیت و دولت و جامعه وجود دارد، به یک راهبرد کلان مدیریتی تبدیل می‌شود. استناد این راهبرد به گزارۀ دینی قطعی است و وقتی این جهت‌گیری کلان از روایت استخراج شد، ده‌ها سازمان و هزاران برنامه ذیل آن قابلیت تعریف‌شدن دارد. دراین‌صورت، کشور به منظم‌ترین حوزه در منطقه تغییر جایگاه می‌دهد و بیشترین تأثیر را در افکار عمومی جهانی خواهد گذاشت.

نقش و کارکرد (فعلی و مطلوب) دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه را در این عرصه چگونه می‌بینید؟

وضعیت فعلی حوزه‌های علمیه با وجود زحمات مشهود مدیران و خدمتگزاران این نهاد مقدس، تبیینی فردی از گزاره‌های دینی است. آسیب‌شناسی تعلیم و تربیت در حوزه‌های فقهی، بحث مفصلی را می‌طلبد. استاد واسطی این بحث را در کتابی تحت‌عنوان روش تحصیل در حوزه‌های علمیه ، مطرح کرده است. این کتاب در مؤسسۀ مطالعات چاپ شده است.

دانشگاه‌های کشور نیز در اوضاع کنونی، در عرصه‌های علوم‌انسانی، صرفاً به تکرار و ترجمۀ تولیدات غربی و غیرغربی می‌پردازند. دانشگاهیان عزیز بدون کوچک‌ترین دست‌کاری و نقد، این مباحث را فرامی‌گیرند. ما معتقدیم که هم حوزه‌های علمیه و هم دانشگاه‌ها در حوزۀ علوم‌انسانی، نیاز به ارتقا دارند و باید وضع فاجعه‌آمیز فعلی (مصرف‌کنندگی علوم غربی) را رها کنند و به تولید علم ناب و رهایی‌بخش و سعادت‌آفرین برای جامعه روی بیاورند.

حوزه‌های علمیه باید روش تدریس و تحقیق را ارتقا دهند؛ یعنی نگرش‌ها و روش‌ها را از نگاه فردی به اسلام تمدن‌ساز تغییر دهند و فقه حکومت را در عرصه‌های مختلف زندگی تولید کنند. دانشگاه‌ها هم باید از این انفعال ویرانگر در تولید علم انسانی دست بردارند و با بررسی‌های عمیق در زیرساخت‌های معیوب این علم و آسیب‌های آن برای سعادت و رفاه بشر، تحولی را رقم بزنند. ازسویی، باید پژوهش برای تولید زیرساخت‌های دینی در علوم‌انسانی آغاز شود و ازسوی‌دیگر، به تحقیقات عمیق برای تولید علوم‌انسانی اسلامی با کمک فرهیختگان و مجتهدان حوزوی نیاز داریم تا طر ح‌های پژوهشی و متون آموزشی و سیستم‌های علم انسانی نوین اسلامی را تولید کنند. به‌این‌ترتیب، درنهایت با‌توجه‌به غنای مکتب اسلام می‌توانیم منادی مهندسی علم سعادت‌بخش موجود جهانی شویم.

دراین‌صورت، به‌جای اینکه بر سر سفرۀ تولیدات غربی بنشینیم که ناشی از مبانی الحادی، ناقص، حیوان‌انگاری انسان و زمینی‌انگاری آن است، به منشأ تولید علم ناب رهایی‌بخش و سعادت‌آفرین برای بشر تبدیل خواهیم شد. آنگاه بشر تشنه و مظلوم کنونی بر سر سفرۀ اندیشه‌های ناب تولید‌شده در دانشگاه‌های ما می‌نشیند و از این آب گوارای آسمانی می‌نوشد.

منبع: خردنامه

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت