بررسی عوامل زمینهساز پاساژگردی بعد از انقلاب
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ تجمل گرایی و مصرف به عنوان یک فرهنگ مطلوب غربی در جامعه در حال ترویج بود. اما انقلاب با تکیه بر فرهنگ اسلامی به مقابله با غرب گرایی پرداخت و با مصرف گرایی و مدپرستی مبارزه کرد.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ تجمل گرایی و مصرف به عنوان یک فرهنگ مطلوب غربی در جامعه در حال ترویج بود. اما انقلاب با تکیه بر فرهنگ اسلامی به مقابله با غرب گرایی پرداخت و با مصرف گرایی و مدپرستی مبارزه کرد. هشت سال دفاع مقدس نیز مجالی برای تفرج و تفریح در کشور فراهم نکرد و عبور از بحران جنگ، اولویت اصلی مردم و نظام بود. با پایان جنگ و روی کار آمدن دوران سازندگی، آسایش و فراغت برای تفریح حاصل شد. ویژگی دوران سازندگی، توسعه و مدرن کردن کشور بود. در انتقال شتاب زده الگوهای غربی، عدم توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی ایران موجب شد که نه تنها توسعه اتفاق نیفتد، بلکه آسیبهای بیشماری از فهم نادرست این تجربه مدرن غربی به کشور وارد شود. مهمترین آسیب در بعد فرهنگی- اجتماعی، رشد فرهنگ مصرف گرایی بود. ورود شرکتهای چند ملیتی و حتی رستورانهای بزرگ در دوران سازندگی سبب شد به جای پیشرفت و خودشکوفایی، استفاده از تولیدات و سبک زندگی غربی ترویج داده شود تا فرهنگ ایرانی- اسلامی در انقیاد غرب قرار گیرد. در پایتخت نیز، ساخت مراکز تفریحی در حوالی خیابان ولیعصر(عج) آغاز و این خیابان به مرکزی برای تفرج تبدیل شد. ساختار محیطی این خیابان و پیشینه قبلی آن، به سرعت موجب شد انتخاب اول طبقه متوسط برای تفریح، قدم زدن در بوتیکها و رستورانهای این خیابان باشد. بوتيكها، رستورانها، فستفودها، سينما و . . . فضايي خاص براي رشد و گسترش خيابان گردي (پياده و يا با اتوميبل)، تفريح و خريد به وجود آورد. دیدن و در معرض دید قرار گرفتن، یکی از مقولات مهم در این خیابان شد و به تدريج اين خيابان طويل به مكاني براي تجمع طبقه متوسط مبدل شد. در واقع بذر پاساژگردی و نمایش خویش در سطح طبقه متوسط که در آن دوران در حال افزایش بود، پاشیده شد. فروشگاههای زنجیرهای و نمایشگاه پوشاک خارجی از دستاوردهای این دوران بود. كاركرد ارتباطي خيابان ولیعصر به كاركرد تفريحي و مكاني براي ديدارهاي شهري تغيير يافت. همچنین خيابان وليعصر به عنوان یک فضای عمومی در دهه گذشته، محل ظهور و شكلگيري و تداوم اندیشهها، خواستهای فردی و اجتماعی طبقه متوسط تهران و مهمترین مرکز بروز ادراكات اجتماعي آنان بوده است. پاساژها ، مراکز تفریحی و سینماها در اطراف این خیابان رشد کردند و به مرور کودکانی که بعد از انقلاب متولد شده بودند، به مرحله جوانی و نوجوانی رسیدند و خواهان تفریحات بیشتر و تغییرات اجتماعی مطابق با فرهنگ غربی شدند؛ زیرا آمال و رویاپردازی آنان با توجه به فعالیت رسانهای و محیطی، سبک زندگی غربی بود. کانونی بودن موقعیت جغرافیایی خیابان ولیعصر، فضا را برای تغییر برخی تحولات اجتماعی فراهم ساخت و با همراهی عوامل دیگر، این موج نوگرایی به دوران اصلاحات رسید. دوران اصلاحات نیز با شعار آزادی بیان و گفتگوی تمدنها مخالفتی با رشد مصرف گرایی و عوامل نشات گرفته از آن نداشت و در راستای تحولات سیاسی خود فعالیت داشت؛ بنابراین موج دوم پاساژسازی در این دوران رخ داد. افزایش تعداد پاساژها و مراکز خرید طبقاتی در شهرهای بزرگ به خصوص مشهد در کنار مراکز تفریحی به این دوران باز میگردد. پدیده شاندیز که مرکز تفریحی، خدماتی، توریستی و خرید بود به سبک کشورهای غربی در مشهد فعالیت خود را به صورت پایلوت آغاز کرد و با استقبال بسیار بالای مردم مواجه شد. به عبارتی، هویت بخشی به مراکز خرید با نام گذاری یا فروش نوع خاصی از کالا یا کالاها نیز ویژگی پاساژهای دوران اصلاحات است. در دولت نهم و دهم، عدالت و توزیع عادلانه خدمات و امکانات در دستور کار قرار گرفت و با روی کار آمدن پروژههای عظیم مسکن مهر، مراکز خرید در جهت رفع نیاز ساکنان این شهرکهای تازه تاسیس طراحی شد. همچنین کلنگ مراکز خرید عظیم که در دوران سازندگی یا اصلاحات زده شده بود، در این دوران به مرور به مرحله اولیه عمرانی رسید و ساخت و ساز در حواشی شهرهای بزرگ و سپس مراکز پرجمعیت شهرها آغاز شد؛ مجتمعهای خرید چندمنظوره شعبات خود را در شهرهای بزرگ گسترش دادند و از فضای باقی مانده در شهرها، برای مالسازی استفاده شد. سرعت این مال سازیها به قدری بالا بود که در طول یک سال، دو یا سه مال بزرگ در شهرهایی چون تهران و مشهد افتتاح میشد و مردم نیز از اشتیاق وافر به سمت این مراکز خرید روانه میشدند. در این دوره شیب خرید در این خیابان و قدم زنی کاهش چشمگیر داشت به طوری که دیگر از جمعیت بالای این خیابان در هنگام عصر برای تفرج در خیابان ولیعصر خبری نبود. در دولت یازدهم نیز روند مالسازی با شتاب بیشتر ادامه یافت و دیگر پاساژها رونق خود را از دست دادند. جالب است که بازارهای قدیمی مانند بازار بزرگ تهران هنوز به سیاق قبل مشتریان خود را داشتند، ولی پاساژهایی که روزی رقیب بازار بودند، روزهای پایانی حیات خود را سپری میکنند. مالها موقعیت خود را در حوالی بزرگراهها و خیابانهایی که دسترسی آسانتری به شبکه بزرگراهی شهرها داشتند، تثبیت کردند و طراحی پارکینگهای بزرگ و گاهاً رایگان، از تدابیر ویژه این مالها بود تا مسئلهای برای دسترسی آسان وجود نداشته باشد. تغییر مرکزیت شهرها به سمت حواشی آن نشان از آن دارد که این مالها برای طبقه متوسط جدید طراحی شده که اغلب نیز از مهاجران به شهرهای بزرگ هستند. به عبارت دیگر بارقههای پروژههای دوران سازندگی در دولت تدبیر و امید نیز کماکان به چشم میخورد و فرهنگ مدرنیزاسیون همچنان به قوت خویش و در لایههای مختلف اجتماعی در حال رشد و نمو است. حمایت از مالسازی با هدف ساماندهی تفریح و خرید و تجمع در یک مکان مشخص، مشابه سازی مراکز خرید و سیتیسنترهای کشورهای همسایه مانند امارات، شکل دهی به رفتار شهروندان و یا هر علت دیگری که داشته است، بخشی از زیست بوم را در شهرهای بزرگ بر هم زده است. این مالها اغلب در اطراف شهر و مراکز تنفسی آن ساخته شده است. ساختمانهای عظیم چندین طبقه این مالها با افزایش تردد خودروهای شخصی به برهم خوردن تعادل در نظم آن مناطق تبدیل شده است و همین موضوع سبب آلودگی صوتی وهوای بیشتر را برای شهرهایی چون تهران به همراه داشته است. مال، پاساژهای بزرگ، سیتیسنتر و یا هر نام دیگری که بر این پاساژهای بزرگ بگذاریم، باید توجه کنیم که ظهور و بروز این اماکن با برندهای خارجی معروف، سبک زندگی و خرید را در ایران تغییر داده و با فعال شدن و گسترش آن ها باید تاثیرات بیشتری را در آینده متصور شویم. بافت فرهنگی و اجتماعی شهرها با رشد این مالها تحولاتی خواهد داشت که شاید با فرهنگ ساده زیستی و ضدیت با اسراف مغایرت جدی داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید