روایتی از حج نیمه تمام پزشک هلال احمر

کد خبر: 456377

حج امسال برای همه ایرانی ها دردناک و تلخ بود و البته غم از دست دادن عزیز سفر کرده به خانه خدا، سخت تر از هر دردی است.

مهر: در را که باز می‌کنم در چارچوب خشکم می‌زند؛ زهراسادات ۱۸ ماهه را می‌بینم که با چشمانی معصوم چشم به در دوخته تا ببیند چه کسی وارد می شود؛ گویا در انتظار است، در انتظار پدری که دیگر قرار نیست این در را باز کند، در انتظار دکتر فداکار، پزشک کاروان‌های حج، دکتر حاج سید ناصر حسینی...

دایی زهرا سادات مرا به خود آورده و به خانه گرم، ساده و بی‌آلایش دکتر حسینی، دعوتم می‌کند؛ خانه‌ای که به گفته همسر دکتر، خانه پدری شوهر تازه از دنیا رفته‌اش است. دختر ۱۳ ساله دکتر در طبقه پایین است و علی، فرزند ۷ ساله او فقط لحظه‌ای در کنار مهمانانی که از مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال‌احمر آمده‌اند، دوام می‌آورد.

نگاه نگران همسر دکتر حسینی از علی به من برمی‌گردد: «خیلی به پدرش وابسته بود، زهرا سادات که بچه است، دختر بزرگمان هم به من بیشتر وابسته است و جدای از همه اینها شاید راحت ب‌تواند با قضیه کنار بیاید، اما نگران علی هستم، جز مواردی که دکتر سر کار بود، یک لحظه از پدرش جدا نمی‌ماند.» می‌گوید تازه چند روزی است که به علی گفته پدرش فوت شده و علی تا چهارشنبه قبل فکر می‌کرده پدرش قرار است از مکه برگردد. مدام سراغ دکتر طباطبائی را می‌گیرد به این امید که بداند دکتر حسینی را چگونه از دست داده است، گویا می‌خواهد خود را آرام کند. می‌داند که حالا دیگر دانستنش تفاوتی نمی‌کند، اما می‌خواهد بداند که دکتر در کدام بیمارستان جان خود را از دست داده است و این که چرا از ابتدا اطلاعات صحیحی به آنها نداده‌اند و نگفته‌اند که در بیمارستان بستری بوده است.

شرح واقعه

«از پنج‌شنبه‌ای که فاجعه رخ داد تا روز شنبه ما از دکتر بی‌خبر بودیم، تا این که شماره پزشک همراه دکتر را از کاروانی که با آن اعزام شده بودند، گرفتم و او گفت که دکتر مجروح و در بیمارستان طائف بستری شده، اما مجروح بدی نیست و حالش هم خوب است. هر روز پیگیر احوالاتش بودیم تا این که گفتند در بیمارستان او را پیدا نکردند و پس از ۲ روز بی‌خبری روز عید غدیر عکسی برای ما فرستادند که دکتر را شناسایی کرده‌اند.»

بغض امانش را می‌برد و اینجا دکتر مرعشی، رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال‌احمر درباره شرایط سخت جست‌وجوی مفقودان حادثه می‌گوید و این که جابه‌جایی مصدومان در بیمارستان‌ها شرایط سختی را برای تیم جست‌وجوی مرکز پزشکی حج و زیارت به‌وجود آورده بود. «مصدومان بسیاری را در یک بیمارستان شناسایی می‌کردیم و بعد که برای ارزیابی وضعیت آنها می‌رفتیم، متوجه می‌شدیم که از آن بیمارستان به بیمارستان دیگری در شهری دیگر جابه‌جا شده‌اند و این شرایط روند شناسایی را برای ما بسیار دشوار و زمان‌بر کرده بود.»

دکتر پیرحسین کولیوند معاون حج و عمره مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال‌احمر گویا پس از حادثه بیشتر در کنار دکتر حسینی بوده و برای همسر دکتر توضیح می‌دهد که وی را در آی. سی. یو بیمارستان سعودی حرس وطنی ملاقات کرده است و گویا دکتر تا چند روز پس از حادثه تحت نظر بوده و در نهایت دار فانی را وداع گفته است.

تحمل این غم سخت است

زهرا سادات آرام نمی‌گیرد، اما همسر دکتر حسینی با آرامشی وصف نشدنی با او کنار می‌آید و روبه من می‌گوید که «هر روز با دکتر در تماس بودم. از سال ۸۶ هر دو سال یک‌بار به عنوان پزشک کاروان به زائران خدمت کرده بود و این بار به همراه یک پزشک پشتیبان به زائران زنجان خدمت می‌کرد.۱۰ روز نخستی که در مکه بود، نتوانسته بود زیارت کند و از وقتی به عرفات رفت، دیگر با او تماسی نداشتم ...» با بغض نگاهم می‌کند و ادامه می‌دهد: «صبرم خیلی کم است، طاقت این غم را ندارم. ناصر برای من نه همسر که همچون پدرم بود، متدین، مهربان و آرام و بی‌آزار؛ حالا مانده‌ام چه کنم با این غم... مادرش ۷۶ سال دارد و پس از پسر شهیدش، این دومین فرزندش است که از دست داده است. او هم خیلی به ناصر وابسته است.»

پیگیر فاجعه هستیم

زبان قاصر است از این که بتوان حتی گفت: «آرزوی صبر از خداوند برای تحمل این غم سنگین داریم.» و این دکتر مرعشی و دکتر کولیوند هستند که از خانواده دکتر حسینی می‌خواهند که صبوری کرده و اگر کمکی از دست آنها برمی‌آید، در میان بگذارند.

باز سکوت را زهرا سادات می‌شکند و با خنده خود به همه یادآوری می‌کند که زندگی ادامه دارد و باید برای او صبر داشت و ادامه داد. مادرش هم با جمله‌ای که به زبان می‌آورد انگار می‌خواهد به ما بفماند که به خوبی به در جریان‌بودن زندگی واقف است: «شرایط بقیه خانواده‌هایی که در این فاجعه عزیزان خود را از دست داده‌اند، از ما بدتر است. خدا رو شکر که ما عزیز از دست داده خود را دیدیم؛ خیلی‌ها هنوز شناسایی نشدند و بسیاری نیز در شرایط بدتر و مظلومانه‌تر، خانواده‌های خود را ترک کرده‌اند؛ اما نباید فراموش کنیم که حرف همه ما و خانواده‌ها این است که نباید ساکت ماند و پیگیر این فاجعه بود که چرا عزیزان ما مظلومانه قربانی این فاجعه شدند.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت