ستاره صبح: میدان هفتحوض، صادقیه، هفتتیر، فردوسی، کوچهبرلن، حراجیهای بازار سایر مراکز خرید محل ترددند. تردد اقشار مختلف مردم که جوانان نیز بخشی از آن محسوب میشوند و نیاز و توجه آنها به مدهای جدید بازار این روزها بینیاز به مراجعه مستقیم با یک سرچ اینترنتی برآورده میشود. آشنایی با جدیدترین مد لباس و حتی خریداری آن. مساله نوع پوشش اما بهخصوص در مورد زنان جامعه از دیر باز محل جدال بوده است و سنت و مدرنیته شاخصترین کبادهکشان گود زورآزمایی در اینباره بودهاند. پیرامون این موضوع به سراغ دکتر مریم رفعتجاه رفتیم، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تا در اینباره از او بپرسیم که این گره چه زمانی قصد باز شدن دارد؟
یکی از مسائلی که امروزه در کلان شهرها مورد بحث است، کلمهای است با عنوان مد. که در هر دورهای با توجه به مقتضیات روحی و روانی آن نسل ما میگوییم یک مد غالب شده است. تحلیل شما از این واژه به خصوص در مورد زنان جامعه چیست؟
مد به عنوان پدیدهای اجتماعی مختص جامعه و فرهنگ خاصی نیست و پیدایش و افول مد، پنج مرحله شامل آفرینش، معرفی مد، تبلیغ مد، تولید انبوه و تقاضای مد جدید را طی میکند. بهرهبرداری نظام سرمایهداری از رواج مد، منجر به تغییرات فرهنگی اجتماعی در کشورهای مخاطب میشود. علل گرایش زنان به مد از رویکردهای مختلفی قابل تبیین است. در دیدگاه روانشناسی نیاز انسانها به خودنمایی و زیبایی زمینه مدگرایی را فراهم میسازد. بر مبنای دیدگاه جامعه شناختی، مقولاتی چون الگو و فرهنگ مصرف، سبک زندگی، رهبران مد، بدن آگاهی، در تبیین گرایش به مد مطرح میشود. بیتردید پدیده مد با طبقه اقتصادی اجتماعی افراد، نقش رسانههای جمعی، فرآیند جهانیسازی و نظام سرمایهداری مرتبط است. برجستگی مد در هویت بخشی به زنان و پارادوکس توجه به جسم و روح، زنان را با چالشهای هویتی در ابعاد مختلف مواجه میسازد که نیازمند سیاستگذاریهای فرهنگی است.
آیا این مدگرایی پیشینه هم دارد، یعنی میتوان از این مبحث به عنوان گرایش تاریخی جامعه بشری به یک نوع پوشش خاص نام برد؟ این گرایش چقدر شبیه به مباحث دنیای امروز پیرامون این واژه است؟
بله ببینید در جامعه ابتدایی که هنوز طبقههای اجتماعی شکل نگرفته بود و رقابت اقتصادی وجود نداشت، زنان و مردان، بدنشان را رنگآمیزی و زینت میکردند که هیچ ربطی به مقوله زیبایی نداشت. این نشانهها، تنها به زینت، انگشتر، النگو و مانند آن محدود نمیشد، بلکه به صورت شکاف و بریدگیهایی بر روی بدن، خالکوبی و رنگ آمیزی به شکلهای مختلف خودنمایی میکرد. این نشانهها نه تنها جنسیت هر فرد را تعیین میکرد، بلکه تعیین کننده گروه و موقعیت کاری هر فرد از دوره کودکی تا پیری بود. با شکلگیری جامعه طبقاتی این نشانهها دگرگون شده و به مد و آرایش تبدیل شد و دیگر بیانگر نابرابری اجتماعی نبود، بلکه به عنوان نشانه تعلقات قومی، قبیلهای و گروهی تلقی شد.
ما میبینیم که در سطح جامعه امروز یک نوع نگاه تزئینی یا خود نمایی به مد بهوجود آمده که حتی کسانی که چنین قصدی هم ندارند را در تنگنای چنین نگاهی از سوی مخالفان مدگرایی قرار میدهد، چرا؟
بله، اما اگر دقت کنید امروز در ایران و پایتخت، به عنوان کلان شهری که در معرض تغییرات حاصل از مدرنیته بوده و هست، در دهههای اخیر، دستخوش دگرگونیهای ارزشی و رفتاری شده است. گسترش رسانههای گروهی و تبلیغات برنامهریزی شده وسیع این تغییرات را تسریع کردهاند. در این دههها، زنان که هم حضور بیشتری در عرصههای شغلی و تحصیلی یافتهاند و هم در اثر تغییر سبک زندگی، غالبا مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانوادهها را به عهده گرفتهاند، بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات مصرفی شده و نحوه حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها، تأثیرات فردی و اجتماعی مهمتری بر جای گذارده است.
اما مد که به نوعی در صحبتهای شما با تغییر و تحولات اجتماعی در ارتباط است گاهی با عرف یا آنچه که رسم و رسومات نامیده میشود آمیخته شده و باعث ایجاد واکنش منفی توسط یک قشر دیگر جامعه که خود را پایبند به اصول مذهبی میدانند میشود. نظر شما در این باره چیست؟
دایرهالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی مد را این گونه تعریف میکند: «مد عبارت است از شیوههای نسبتاً زودگذر کنش در آرایش شخصی یا طرز گفتار و بسیاری دیگر از رفتارها.» تفاوت مد با رسم در آن است که بر خلاف رسم که دوام و دیرپایی ویژگی آن است، تازه است و تبعیت از آن بیشتر به خاطر تازگی آن بوده است. در جامعهشناسی، به رفتار جمعی نوظهوری که به قدر رسم اجتماعی تثبیت نشده باشد، مد اجتماعی میگویند.
اگر بخواهید عناصر تاثیرگذار و تاثیرپذیر این فرآیند اجتماعی اجتنابناپذیر را نام ببرید به کدام عوامل تاکید میکنید؟ آیا این فرآیند غایتپذیر هم هست؟
بله. ابتدا در پاسخ سوال نخست شما باید بگویم که این فرآیند یک خطی را دنبال میکند که عبارت است از: آفرینش و ایجاد مد، ارایه و معرفی مد، مردم پسند کردن مد که در این مرحله کوشش دامنهداری در جهت شناساندن مد میشود و با استفاده از تبلیغات و رسانههای عمومی سعی در معرفی مد و کالای جدید و قبولاندن آن به جامعه میشود، تولید انبوه و در نهایت پس از آن که تقاضای مد جدید به اوج خود رسید، قوس نزولی تقاضا و زوال مد آغاز شده و با پیدایی مد جدید مد قبلی از دور خارج میشود.
ارتباط پوشش با فرهنگ در چیست؟ چرا که بسیاری از واژه تهاجم فرهنگی در قبال بعضی از پوششها استفاده میکنند.
مد پدیدهای نیست که مختص جامعه و فرهنگ خاصی باشد. فرهنگها تغییر پذیرند، ولیکن در وهله نخست در برابر عناصر جدید فرهنگی مقاومت نشان میدهند و این سرآغاز کنش و واکنش میان مد و فرهنگ پایدار جامعه است. آنچه به این تقابل دامن میزند، بهرهبرداری نظام سرمایهداری از مد و تمایلات نوگرایانه انسانها، بدون توجه به بنیانهای فرهنگی یک جامعه است. نگرانیها و تلاشهای فرهنگمداران جامعه، به تنهایی، نتوانسته است پاسخ مناسبی برای حل این مساله پیدا کند. در تقابل میان مدگرایان و فرهنگمداران جامعه، مساله اساسی عدم شناخت کافی نسبت به عوامل مدگرایی از یک طرف و ظرفیتهای فرهنگ ملی دینی از سوی دیگر است. بعضی باورهای رایج در جامعه معتقدند، مقابله با پیامدهای منفی مدگرایی، خصوصاً در زمینه پوشاک و آرایش، تنها از طریق کنترلهای اجتماعی، عملکرد پلیسی و تحریمهای قانونی امکانپذیر است و دولت و مسئولین را در برخورد مناسب با این مساله اجتماعی حساس میکند.
اما این نوع برخورد به نظر میرسد که بینتیجه مانده است چرا که با واکنش منفی جوانان دوستدار مد همراه شده است و آنها را به این سمت سوق داده که کسی حق ندارد به ما بگوید که چگونه بپوش و فکر کن.
بله، آن مساله که در پاسخ سوال قبلی شما گفتم یک سوی دیگر هم دارد و آن اینکه مدگرایان، از این که در انجام آنچه دوست دارند و میپسندند آزاد نیستند ناراضی بوده و مسئولین عرصه فرهنگی را به تحجر و ممانعت از آزادیهای فردی متهم میکنند. در این طیف، بعضی نیز معتقدند آزادی کامل در عرصه مد خصوصاً پوشاک و آرایش میتواند جامعه را به تعادل منطقی بین سبکهای مختلف زندگی برساند. بدین لحاظ بررسی عوامل موثر در گرایش به مد و جلوه نمایی از طریق لباس و آرایش و ارتباط آن با بحرانهای هویتی قابل تامل و پیگیری علمی است.
شما به عنوان یک جامعهشناس مخالفان و موافقان را درباره نوع پوشش و ارتباطش با آزادی فردی چگونه تحلیل میکنید؟
خب ارائه نظریه و تبیینهای موجه در زمینه عوامل پیدایش مدهای گوناگون از موضوعاتی است که در حوزه جامعهشناسی مطرح و مورد توجه بوده است. برخی از این نظریهها مد را تقبیح کرده و آن را بر پایه هوسهای اجتماعی و تمایلات مصرفگرایانه تعریف میکنند. این گروه، انسان مدگرا را موجودی مقلد، غرب زده و تحت تأثیر تبلیغات نظام سرمایهداری جهانی میداند. از این منظر، مد مبنای فساد و تباهی نسل جوان و از بین برنده فرهنگ و رسوم و عادات ملی و مذهبی معرفی میشود. از منظر دیگر، موافقان مدگرایی، نیاز به ارائه زیبایی خود و جلب توجه دیگران، نو به نو شدن و میل به لذتجویی و شادکامی بیقید و بند را حق انسان و مبنای عمل مدگرایانه میدانند. این گروه، مد را همسویی با جهان پیشرفته و نشان رشد و ترقی فردی تفسیر میکنند. در این دیدگاه، به تمایلات طبیعی انسان و ضرورت عدم سرکوب آن استناد میشود و هر نوع قید و بندی در مقابل مد را در حقیقت سدی، بر راحتی، آزادی، لذت و شادکامی انسان معرفی میکنند. هنگامی که نوجوان یا جوان با چالشهای هویتی و سردرگمیهای ارزشی مواجه میشود و تبعیت از ارزشها و هنجارهای موجود را دشوار و دستیابی به آرمانهایش را
دور از دسترس مییابد، احساس بیارزشی و طردشدگی کرده و از خانواده و نزدیکانش فاصله میگیرد. این فاصله موجب تسریع بیگانگی و جدایی بیشتر او از سیستم اجتماعی میشود. چه بسا خود را در موقعیتی بیابد که گویی وظیفهاش نفی همه قوانین و ارزشهای اجتماعی و پشت پا زدن به آنها و سرسپردن به کامجوییهای فردی و جلوه نماییهای گوناگون و خوشباشیهای زودگذر است.
شما از تاثیر این تقابل دو نگرش بر روحیات نسل جوان گفتید و اینکه آنها را یا به سمت انفعال یا روزمرگی در جلوهگری فشارهای بیرونی بر درونشان سوق میدهد. راه حل شما در باره حل چنین بحرانی چیست؟
متاسفانه معما و پارادوکس جامعه ما آن است که از سویی تبعیت از تفکر دینی را رواج میدهد، تفکری که ذهن و روح را بر بدن مقدم و اولی میشمارد و سعادت را نه در گرو مصرف بیشتر و کالاپرستی بلکه در خدمت به خلق میداند و در همه چیز و از جمله در مصرف، تعادل را توصیه میکند، و از سوی دیگر، میبینیم، چه در رسانههای جمعی و چه در کوچه و خیابان، برای مصرف بیشتر و برای خرید کالاهای دارای مارکهای خاص و نیز برای رژیمهای گوناگون بدنسازی (اعم از آرایشی، بهداشتی و زیبایی) تبلیغات صورت میگیرد و به نوعی خرید بیشتر و مصرف هرچه فزایندهتر تبلیغ میشود. ضروری است که این مسایل در سیاستگذاریهای فرهنگی کشور به ویژه در رسانههای عمومی، مورد توجه، بازنگری و اصلاح قرار گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید