خداحافظ تا پای چوبه دار!

کد خبر: 418118

عامل يک جنايت هولناک که با ارسال پيامکي با مضمون «خداحافظ تا پاي چوبه دار!» لو رفته بود، پس از 5 سال فرار در چنگ قانون گرفتار شد و در حضور قاضي ويژه قتل عمد به تشريح چگونگي قتل در بيابان هاي اطراف روستاي شورک مشهد پرداخت.

صبح پنجشنبه گذشته، درحالي که پابندهاي فلزي بر پاهاي 2متهم پرونده جنايي خودنمايي مي کرد، خودروهاي حامل متهمان و قاضي ويژه قتل عمد در کنار پاسگاه انتظامي آبروان متوقف شد. تمهيدات لازم براي بازسازي صحنه قتل انديشيده شده بود و براي پيشگيري از وقوع هر حادثه احتمالي قرار بود خودروي حامل نيروهاي مسلح پاسگاه نيز گروه بازسازي صحنه قتل را همراهي کند. اما به خاطر کمبود خودرو، يکي از درجه داران پاسگاه که سلاح کلاشينکف بر دوش داشت سوار خودروي حامل قاضي ويژه قتل عمد شد و بدين ترتيب پس از طي چندين کيلومتر مسير خاکي در بيابان هاي اطراف روستاي شورک خودروها در حاشيه رودخانه محل جنايت توقف کردند. قبل از آغاز بازسازي صحنه جنايت، ابتدا کارآگاه رمضانپور (افسر پرونده) به تشريح خلاصه اي از اعترافات متهمان و چگونگي دستگيري آنان پرداخت و سپس قاضي علي اکبر صفائيان با تفهيم مواد قانوني به 2 متهم اين پرونده جنايي، از آنان خواست مواظب اظهارات خود باشند و حقيقت ماجرا را بيان کنند چرا که اظهارات آنان در سير مراحل قضايي مورد استناد و قضاوت قرار مي گيرد. اين گزارش حاکي است: در ادامه متهم اصلي پرونده درحالي که عنوان مي کرد برادرش نقش مهمي در ارتکاب قتل نداشته و تنها يک ضربه چوب به گردن مقتول زده است مقابل دوربين قوه قضاييه ايستاد و گفت: جوان 25ساله (مقتول) مدام براي يکي از اطرافيان نزديکم ايجاد مزاحمت مي کرد او حتي پيامک هاي تهديدآميز نيز براي ما مي فرستاد و من از اين موضوع، که شکل ناموسي به خود گرفته بود ناراحت بودم. تا اين که روز حادثه درحالي که با برادرم سوار موتورسيکلت بوديم او را ديديم که در همين مسير تردد مي کند. من از قبل چاقو و تبر در دست داشتم موتورسيکلتم را داخل رودخانه متوقف کردم و برادرم بالاي تپه رفت تا آمدن او را به من اطلاع دهد. وقتي او از سراشيبي رودخانه پايين آمد کنار من توقف کرد که من هم در يک لحظه با تبر ضربه اي به گردن و دستش زدم که ساعت او هم روي زمين افتاد. متهم اين پرونده جنايي افزود: جوان 25 ساله روي زمين افتاده و يک پايش نيز زير موتورسيکلت قرار گرفته بود که در اين هنگام برادرم نيز از بالاي تپه پايين آمد و به خاطر کينه اي که از قبل داشت با چوب ضربه آرامي به گردن او زد اين درحالي بود که آن جوان قصد داشت از روي زمين بلند شود و با چاقو به من حمله کند، اما من با چاقو ضرباتي ديگر بر پيکر او وارد کردم ولي او هنوز زنده بود به همين خاطر يک پاي اورا گرفتم و پيکر خون آلودش را روي شن هاي رودخانه کشيدم تا به مکاني ببرم که در معرض ديد افرادي که از آن جا عبور مي کردند، قرار نگيرد. در آن جا هم چند ضربه چاقو به او زدم و دوباره به محل درگيري بازگشتم و موتورسيکلت او را تا کنار جسدش بردم با تبر ضربه اي هم به موتورسيکلت او زدم چرا که او قبلا موتورسيکلت مرا تخريب کرده بود. بعد از آن هم سوار موتورسيکلت خودم شدم و با عبور از روي پاهاي مقتول، به همراه برادرم فرار کرديم. آن روز تکه اي از چاقو در بدن مقتول شکسته بود و من تبر و تکه ديگر چاقو را داخل آبگيري که در فاصله خيلي دورتر از اينجا قرار دارد، انداختم. وي ادامه داد: بعد از آن هم به يکي از روستاهاي نيشابور رفتم و با هويت جعلي به زندگي ام ادامه دادم. وي در پاسخ به سوال قاضي صفائيان که پرسيد ماجراي پيامک «خداحافظ تا پاي چوبه دار!» چيست؟ نيز گفت: فردي که آن پيامک را برايش ارسال کردم بي گناه است و در اين جنايت نقشي ندارد من تنها خواستم بگويم که من فلاني را کشته ام! بنابر اين گزارش، در ادامه بازسازي صحنه قتل، متهم رديف دوم اين پرونده نيز اظهارات برادرش را عين واقعيت دانست و گفت: هر آنچه برادرم گفت را قبول دارم. پس از اعترافات صريح متهمان، قاضي شعبه 208 دادسراي مشهد دستور پايان بازسازي صحنه قتل را صادر کرد و بدين ترتيب متهمان براي سير مراحل قانوني روانه زندان شدند. سابقه خبر بيست و سوم مرداد سال 89، جسد خون آلود جوان 25ساله اي داخل رودخانه بين روستاي شورک و ميرزاجان کشف شد که با ضربات متعدد چاقو و تبر به قتل رسيده بود و موتورسيکلت تريل قرمز رنگي نيز کنار جسد وجود داشت.در حالي که هوا رو به تاريکي مي رفت، قاضي ويژه قتل عمد دستورات ويژه اي را براي پي گيري اين پرونده جنايي صادر کرد و تا سپيده دم روز بعد 4 مظنون در اين ارتباط دستگير شدند. پس از انجام تحقيقات ميداني و رديابي هاي اطلاعاتي، پيامکي با مضمون «خداحافظ تا پاي چوبه دار!» که براي يکي از مظنونان ارسال شده بود توجه مقام قضايي را به خود جلب کرد و بدين ترتيب عامل اين جنايت شناسايي شد، اما او به مکان نامعلومي گريخته بود تا اين که چند روز قبل، وي در يکي از روستاهاي نيشابور، به محاصره پليس درآمد و پس از گذشت 5 سال از ماجراي قتل در چنگ قانون گرفتار شد. منبع: خراسان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت