بیراههای بهنام خصوصیسازی آموزش و پرورش
«پنجاه افسانه و دروغی که مدرسههای دولتی آمریکا را تهدید میکنند»؛ عنوان یکی از کتابهایی است که در سال گذشته (2014) در گستره آموزش و پرورش و در کشور آمریکا منتشر شد. نویسندگان این کتاب دیوید برلینر و جین گلاس هر دو استاد دانشگاه هستند و به همراه 21 نفر از دانشجویان دورههای دکترای خود، آن را به نگارش درآوردهاند. عنوان دومین افسانهای که در این کتاب مطرح و نقد شده این است: «مدرسههای خصوصی از مدرسههای دولتی بهترند». نویسندگان کتاب، برای اثبات دیدگاههای خود استدلالهای گوناگونی آوردهاند اما در پایان این بخش از کتاب، سخنان خود را چنین جمعبندی کردهاند: «با اینکه دانشآموزان مدرسههای خصوصی از نظر آموزشی از دانشآموزان با پیشینه خانوادگی همانند در مدرسههای دولتی، عملکرد بهتری ندارند درک و حساسیت پدر- مادران درباره زمینههای دیگر زندگی مدرسهای، خانوادههای برخوردار را به گزینش مدرسههای خصوصی، و درنهایت، افزایش جداسازی نژادی/ قومی و اجتماعی- اقتصادی وامیدارد. این روند پیوسته، به بهبود فرصتهای آموزشی دانشآموزان با درآمد متوسط و پایین- یعنی همان «رهاشدگان» در مدرسههای دولتی- کمکی نخواهد کرد. افزون بر این، دانشآموزان ثروتمندتر را از گروههای گوناگون فقیرتر جدا میسازد و هدفهای جامعه دموکراتیک را نابود میکند؛ جامعهای که هنگامی شکوفا میشود که در طبقه، نژاد و مرزهای قومی، یکپارچگی وجود داشته باشد». در ایران اما خصوصیسازی آموزش و پرورش گویا بر بنیاد حکایت دیگری افزون بر آنچه در کتاب بالا آمده، استوار میباشد. اینکه شمار دانشآموزان ایران زیاد است و دولت، بودجه بایسته ندارد را یکی از دلایل خصوصیسازی آموزش و پرورش دانستهاند و بیشتر در دیدارهای خصوصی از زبان برخی فرادستان آموزش و پرورش شنیده میشود. درخور درنگ اینکه تاکنون کمتر استدلال استواری از زبان هواداران خصوصیسازی در آموزش و پرورش شنیده شده است. از واپسین سالهای دهه هفتاد، که نخستین مدرسههای خصوصی در ایران راهاندازی شدند تاکنون، که نزدیک به سه دهه از آن سالها میگذرد، از سوی نهادهای پژوهشی آموزش و پرورش، کمترین- اگر نگوییم هیچ- پژوهشی در دفاع از خصوصیسازی آموزش و پرورش و عملکرد مدرسههای پولی در رسانههای همگانی منتشر نشده است. یکی از مهمترین نقدها به خصوصیسازی آموزش و پرورش این است که خصوصیسازی به بهبود آموزش و پرورش نمیانجامد. خصوصیسازی آموزش و پرورش در بهسازی آموزشی راه نیست، بیراهه است. پیشروترین کشورهای جهان در آموزش و پرورش، از دولتیترین سامانههای آموزشی برخوردارند- برای نمونه فنلاند، کرهجنوبی و فرانسه. برابر تجربههای جهانی بسیار، بهسازی آموزش و پرورش از رهگذر خصوصیسازی نمیگذرد. بهسازی آموزشی، روشها و رویکردهای دیگری دارد که چندان پیوند سفت و سختی با خصوصیسازی ندارند. یعنی اینگونه نیست که اگر آموزش و پرورشی کیفی و کارآمد میخواهیم ناگزیر باید دست به خصوصیسازی بزنیم. اما نقد دیگری که به خصوصیسازی آموزش و پرورش وارد است اینکه به نوعی دست به تحریف تعریف آموزش و پرورش کیفی میزند. اگر سنجشگرانهاندیشی، علمیاندیشی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، آگاهیهای منطقهای و جهانی، خویشتنباوری، اخلاق انسانی و دیگر شاخصهایی که در تعریفهای تازه جهانی از آموزش و پرورش کیفی میشود را سنجه آموزش و پرورش کیفی بدانیم، میتوان گفت که این شاخصها در آموزش و پرورش خصوصی چندان محل اعتنا نیست. در عوض، خصوصیسازی آموزش، از آنرو که به دنبال جذب مشتری بیشتر است، بیشتر بر شاخصهای کمی و قبولی در آزمونها تاکید میورزد. در ایران کنونی، صندلی خالی دانشگاهها کم نیست اما بازار کنکور همچنان پررونق است. بخشی از این پدیده شگفت، به آموزش و پرورش پولی برمیگردد که با وجود گسترش انواع دانشگاهها و بالارفتن ظرفیت دانشگاهی، همچنان برای جذب مشتری، بر تب و تاب کنکور میافزاید.
دیدگاه تان را بنویسید