در زیرزمین پایتخت چه می گذرد؟
دختر، چادر مشکی خود را بر سر میکشد. کمی حرف را در دهانش مزه مزه میکند و بعد با آرامش خاصی از دوستانش میپرسد: شما استخر و قلیان را شنیده اید؟ همه به او نگاه میکنند. هر کسی در پاسخ چیزی میگوید. یکی تعبیر خودش را از نامش میگوید، دیگری حدسیاتش را به رخ میکشد و در نهایت شخص دیگری میگوید: من شنیده ام. مکان هایی است که زیرزمینی فعالیت میکنند.
دختر، چادر مشکی خود را بر سر میکشد. کمی حرف را در دهانش مزه مزه میکند و بعد با آرامش خاصی از دوستانش میپرسد: شما استخر و قلیان را شنیده اید؟ همه به او نگاه میکنند. هر کسی در پاسخ چیزی میگوید. یکی تعبیر خودش را از نامش میگوید، دیگری حدسیاتش را به رخ میکشد و در نهایت شخص دیگری میگوید: من شنیده ام. مکان هایی است که زیرزمینی فعالیت میکنند. کسی از آنها سراغ ندارد. در واقع تلفیقی از استخر و قهوه خانه است. دخترک نگاه میکند و یک کلام میپرسد: مگر میشود؟... تحریک حس کنجکاوی واژگان شاید در حد واژگان باشند. اما در حد همین خوانش ها نمیمانند. پا را فراتر میگذارند و از دنیای مجازی به دنیای واقعی خود را میرسانند. پروازی که به بلندای یک ارتفاع خود را میگستراند و در سقوطی پنهان میشود. خبر در حد خبر نمیماند. به جامعه کشیده میشود. جامعه ای که درصد بیشترش را جوانان تشکیل داده اند. تا اینجا همه چیز گنگ است و نامعلوم و وقتی گفته شود هم باز در لفافه ای باقی میماند. گذر در زیر پوست شهر و در زیر زمین، هیاهویی که حس کنجکاوی جوان را برمی انگیزاند و به خویش میخواندش. رستوران هایی در زیر زمین رستوران های زیر زمینی. نه از آن رستوران هایی که در سردابه قوام استان بوشهر یا در کیش و... دیده میشود. نه از آن رستوران هایی که چند پله باید پایین بروی تا در تاریکای فضایش، دلی یا قلوه ای یا جوجه ای به دندان بکشی و بلند شوی و بیرون بیایی. از آن رستوران هایی که هر آنچه در هنجار یا در دین ما حرام و غیر قانونی معرفی شده است، سرو میشود. فضایی که شاید هر جوانی سرکی در آن بکشد. اما چطور این دسته رستوران ها مشتری خود را پیدا کرده اند؟ هر چیزی که منع شود جامعه شناسان معتقدند که هر چیزی را که ممنوع میکنند، بدون اینکه توجیه خاصی داشته باشد، در جای دیگر به شکلی دیگر خودش را بروز میدهد. گرایشات به ممنوعیت ها، مثل کودکی که مادرش چیزی را از او پنهان میکند، خودش را نشان میدهد. هر چیزی که منع شود، حس حریص بودن را در افراد برمی انگیزاند. در واقع شاید سرک کشیدن به این مساله است که چه چیز است و چه اتفاقی میافتد. آنها اعتقاد دارند که نوعی لذت در رسیدن به ممنوعیت ها هست بدون اینکه به عواقبش فکر کنند. اگر از کنار ممنوعیات به راحتی گذر شود، ممنوع برجسته نخواهد شد. نوعی لجبازی و دهن کجی و ابراز وجود به هر قیمتی در دل این سرک کشیدن ها نهفته است. ماساژهای صیغه ای در فضای مجازی خبر دیگری که شاید باعث تعجب همگان شد، راه اندازی گروه های مختلف در فضاهای مجازی با عنوان ماساژورهای صیغه ای بود. در این راستا، رئیس اتحادیه گرمابه داران و ماساژ عنوان کرده بود که سه واحد از این اتحادیه مجوز گرفته و همگی دوره رفته اند و مدارک معتبر و مورد تایید را دارند. چند موسسه معروف هم در تهران وجود دارند که ادعای آموزش ماساژ را دارند اما این موسسات مورد تایید این اتحادیه نیست. در کنارش اخباری نیز به این اتحادیه ارسال شده مبنی بر فعالیت ماساژورهای زن در سالنهای ماساژ. لازم به یادآوری است که اداره اماکن بر این واحدهای ماساژ نظارت دارد. اما وی نیز به این نکته اشاره میکند که در فضای وایبر مشاهده شده که با صیغه محرمیت، خدمات ماساژ ارائه میشود. به عقیده سجادی نیری، این واحدها باعث بدنامی دیگر واحد ها میشود. هنجارشکنی های واضح شاید به نوعی هنجارشکنی در این میان دیده میشود. هنجارشکنی که جز آسیب چیز دیگری را به همراه ندارد. آسیبی که پا را از جسم جوان فراتر میگذارد و به روح و روان وی رسوخ میکند. رسوخی که تا عمق نابودی اعتقادات وی پیش خواهد رفت و در یک لذت خود را پنهان میکند. دکتر رقیه موسوی، روانشناس در این راستا به خبرنگار ابتکار میگوید: مبحث رستوران های زیرزمینی و مطالب در مورد ماساژ را در اخبار دنبال کردم و خواندم و باعث بهت و حیرتم شد. متاسفانه فضای کلی در جامعه ایجاد شده که انگار همه خط قرمزها به راحتی میشود نادیده گرفته شود و توجیهاتی هم برای آن پیدا کنند. بهت و حیرت آنچه باعث بهت و حیرت حتی در خواندن این اخبار میشود، شکسته شدن تمامی خطوطی است که مجموعه آن هنجارهای جامعه را تشکیل میدهد. نیازی به جزییات آن نیست. از همان ابتدای کلمات میتوان به عمق ماجرا پی برد. این روانشناس در ادامه میگوید: بسیاری از جوانان فکر میکنند که شکستن هر خط قرمزی، شجاعت میخواهد. در صورتی که شجاعت اینجا معنایی پیدا نمیکند بلکه ناهنجاری اجتماعی است. از دید روانشناسی اجتماعی و از دید علم روانشناسی، به عبارتی مردم شناسی، فرد در هر جامعه ای که زندگی میکند باید پایبند به اعتقادات و هنجارهای آن جامعه باشند. تبیین یک تفکیک موسوی در ادامه تاکید میکند: من سفری به کشور فرانسه داشتم. در محیط های اداری همه لباس های خاص آن اداره را میپوشیدند. شاهد بودم که کسی با تی شرت ساده وارد نمیشد. افراد فقط باید لباس های خاص آنجا را میپوشیدند. اما در اینجا شاهد هستیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز این قانون جا نیفتاده است که همه باید یونیفورم خاصی داشته باشند. توجیهات در مسایل غیر قانونی از جانب جوانان بسیار است. درجامعه ما شجاعت و یا عنوان جمله «برای ما مهم نیست» و بی اعتبار دانستن قوانین کلی اسلام مطرح میشــــود کـــه برمی گردد به تعامل منفی که شاید به گونه ای ببین نسل جوان با قانونگزاران و فضای حکومت صورت میگیرد. در هم آمیخته شدن بسیاری از مسایل باعث میشود که این تفکیک صورت نگرفته و اینطور برداشت شود که همه جای دنیا این کارها صورت میگیرد پس چه اشکالی دارد ما هم انجام دهیم. فقط برای کنجکاوی کنجکاوی؛ که دست از سر جوانان برنمی دارد. پا در مسیری مینهند که دانسته یا نادانسته، به عمقش فرو میروند. عمقی که چیزی جز آسیب های اجتماعی را در برنخواهد داشت. این روانشناس در ادامه میگوید: اصولا هر چیزی که انسان از آن منع و نهی شود، در آنجا حالت مقاومتی رویش پیدا میکند. اگر تببین علمی و تبیین جداسازی صورت بگیرد، مثلا به وی گفته شود که ببین چیزی که اسلام میگوید، دین ماست و این قوانین اجتماعی ما را تشکیل میدهد، رعایت مسایل دینی بهتر صورت میگیرد. شاید هم برخورد یک سویه رسانه ملی در کشور ما در این امر بی تاثیر نباشد. اگر میشد، فضایی شکل میگرفت که در آن این مباحث بهتر تبیین و روشن سازی میشد، بهتر میتوانستیم جوانان را به هنجارها نزدیک کنیم. منبع: ابتکار
دیدگاه تان را بنویسید