ریزگردهای خوزستان مشکل همه ایران است
شبکههای نوین ارتباطی گرایش و همینطور امکان شرح، توصیف و نگرش عمقی به رویدادها را ندارند. آنها عموما به «انتقال اطلاعات» و «اطلاعرسانی» مشغولاند. درحالیکه دسترسی صرف به اطلاعات، الزاما آگاهیآور و دانشافزا نیست. چنانکه ژان بودریار، فیلسوف فرانسوی میگوید: اکنون اطلاعات بیشتر و بیشتر و معنای آن کمتر و کمتر شدهاند.
ریزگردهای موسمی خوزستان و تبعات آن فقط مشکل مردم خوزستان نیست، مشکل همه ایران است؛ ریزگردهایی که در سالهای اخیر، سالانه دو تا سه هفته زندگی مردم خوزستان را مختل میکند، بهخودیخود یک بحران است که با پایان بادهای موسمی فرو مینشیند، اما تبعات آن ذهنیت همه مردم ایران را در همه روزهای سال تحت تاثیر قرار میدهد و این خود بحرانی تازه است. خبر، مانند تیری است که وقتی از چله کمان بیرون میجهد دیگر در اختیار منبع اولیه خبر نیست و مانند یک موجود زنده که از مادر زاده شده، زندگی مستقل خود را در فضای رسانهای کشور ادامه میدهد، درحالی که ممکن است هفتهها و ماهها از اصل رویداد گذشته باشد. شبکههای نوین ارتباطی گرایش و همینطور امکان شرح، توصیف و نگرش عمقی به رویدادها را ندارند. آنها عموما به «انتقال اطلاعات» و «اطلاعرسانی» مشغولاند. درحالیکه دسترسی صرف به اطلاعات، الزاما آگاهیآور و دانشافزا نیست. چنانکه ژان بودریار، فیلسوف فرانسوی میگوید: اکنون اطلاعات بیشتر و بیشتر و معنای آن کمتر و کمتر شدهاند. در این فضا اطلاعرسانی هم به پارههای کوچکی تبدیل شده و تعداد زیادی از مردم بهصورت موازی روی تکههای کوچکتری از یک مساله بزرگتر کار میکنند و بهصورت جمعی و نسبتا سریع مجموعه زیادی از دانش فردی و انرژی مورد نیاز برای بررسی یک پدیده را فراهم میآورند. به این ترتیب تعداد زیادی از مردم بهصورت همزمان فعالیتهایی را برای حل مسالهای بهکار میگیرند که اگر برای گروههای کوچک یا یک فرد روزنامهنگار غیرممکن نباشد، بسیار دشوار و زمانبر است. شبکههای اجتماعی ظرفیت تازهای برای روزنامهنگاری و اطلاعرسانی آفریده است. بهطوری که هرکس با لباس راحتی و در میان خوردن شام، میتواند به یک یا هزاران و یا میلیونها مخاطبی دست یابد که تا دیروز فقط غولهای رسانهای به آنها دسترسی داشتند؛ فقط کافی است که یک کامپیوتر، لپتاپ یا گوشی متصل به اینترنت داشته باشند. ذائقه «رویداد محور» جریانهای خبری، بهویژه در رسانههای اجتماعی، در روزهای ریزگرد در سالهای اخیر خوزستان، چشمها را به سوی یک خوزستان خاکآلوده میگرداند اما با وقوع یک «رویداد» دیگر، دیگر خبری از بازگشت باد بهشت در گیسوی درختان خوزستان منتشر نمیشود. همچنین مجاز کل به جزئی که در خبر کوتاه «خوزستان در ریزگرد» به کار میرود باعث میشود تا ذهن مخاطبان وضعیت ریزگردها را به همه استان خوزستان تا ارتفاعات ایذه و شیمبار تعمیم دهد و از خوزستان یک «منطقه خطر» برای گردشگران بسازد. ریزگردها در سالهای اخیر خوزستان که در نتیجه خشک کردن تالاب هورالعظیم در فصلهای تغییر طبع هوا از سرما به گرما و برعکس راه نفس مردم خوزستان را میبندد، با پایان یافتن فصل بادهای موسمی همچنان فضای ذهن مردم غیرخوزستانی را میآلایند. بحران ریزگردها اگرچه با مسئولیتگریزی آن علاج نمیشود، اما در عین حال میتوان با اطلاعرسانی نه صرفا «رویدادمحور»، «حال» خوزستان را برای گردشگران وصف کرد و شرح مشتاقی آن را به گوش گردشگرانی رساند که به خاطر اخباری چون ریزگردها، تصمیم فراق برای این گوشه بینظیر از خاک ایران بهویژه در روزهای نوروز گرفتهاند. مشکل ریزگردها تدبیری زمانبر میخواهد، چنان که با بیتدبیری طولانیمدت هم برپا شده است. اما جلوگیری از تبعات آن با اقدام عمومی کاربران رسانههای اجتماعی در معرفی و اصلاح ذهنیت بهوجودآمده، وظیفهای است که غفلت از آن به هیچ بهانهای پذیرفته نیست. کمک به حل مساله «تبعات بحران» پس از حل مساله «بحران» در نمونهای مانند «ریزگردهای خوزستان» و «تاثیر اخبار آن بر ذهنیت گردشگران» در رسانههای شخصی و شبکههای اجتماعی برای مردم ایران، خود تمرینی است برای روزهای سختتری که برای مناطق بیشتری از کشور در راه است؛ روزهای سخت بیآبی.
دیدگاه تان را بنویسید