کنکور همه زندگی نیست
یک سال را تصور کن، 365 روز، روزهایی که هر صبح بیدار شدهام و کولهپشتی به دوش مسیر کتابخانه را پیش گرفتهام. من حتی روزهای تعطیل کتابخانه را هم به خودم استراحت ندادم و از سپیدهدم صبح تا تاریکی شام درس خواندم.
میدانی این همه روز درس خواندن یعنی چی؟ اصلا تا به حال آنقدر تست زدهای که دنیای اطرافت را هم چهار گزینهای ببینی؟ دفترچه برنامهریزی داشتهای؟ رشته آبیاری گیاهان دریایی را میشناسی؟! تمام این مدت خودم را میدیدم که در یک رشته درست و درمان قبول شدهام و عنوان دانشجو را به دوش میکشم، اما حالا... به جای رتبه دو رقمی رتبهام چهار پنج رقمی شده! کاری به دلیلش ندارم که سر کنکور اضطراب داشتم یا حالم بد شد؛ سروصدای حوزه امتحانی زیاد بود یا برگهها را دیرتر دادند و زودتر گرفتند. باید یک سال دیگر یعنی همان 365 روزی را که گفتم، مثل یک فیلم از اول آغاز کنم. تکرار تلخی است پس اینقدر نگو «مگر چه شده؟» نگو «کنکور که آخر دنیا نیست». نگو «سخت میگیری». خودت را جای من بگذار تا کمی حالم را درک کنی.
برای بسیاری از دانشآموزان، کنکور اولین عرصه جدی زندگی محسوب میشود؛ جایی که خودشان را با تعداد زیادی از همسن و سالانشان در رقابت میبینند و تمام تلاششان را به کار میبندند تا خود را ثابت کنند. در این میان نگاه اطرافیان و انتظار آنان از دانشآموز فشار زیادی بر او تحمیل میکند. زمانی که نتایج اولیه کنکور منتشر میشود، عدهای از داوطلبان از نتایج و هماهنگی نتیجه با تلاششان رضایت دارند و عدهای دیگر فکر میکنند به آنچه حقشان بوده نرسیدهاند.
اگر رتبه داوطلبی متناسب با زحماتش نباشد در کنار غمی که با خودش حمل میکند باید نگران این هم باشد که مبادا با این رتبه قضاوت شود و برچسب کمهوش و بیاستعداد بودن بخورد. بنابراین شرایط برای کسی که رتبه دلخواهش را کسب نکرده، سخت و پرفشار میشود.
فارغ از این که طی چند ماه گذشته چقدر تلاش کردید و قرار است طی سال آینده چه برنامهای در پیش بگیرید، اگر رتبهتان را دوست نداشتید و مجبور شدید توقعتان را کمی پایین بیاورید، اکنونتان را دریابید و سعی کنید در این مدت، اوضاع را درست مدیریت کنید تا به وضع خوب گذشته بازگردید و دوباره تلاش و فعالیتتان را در هر عرصهای که دوست داشتید، پی بگیرید.
خودتان را قضاوت نکنید: فضای رقابتی تنگاتنگ در کنکور، فارغ از قضاوتهای احتمالی دیگران سبب میشود برداشت و ارزیابی شخص از خودش هم اشتباه باشد. اگر رتبه دلخواهتان را به دست نیاوردهاید عوامل زیادی در آن دخیل بوده که معمولا هیچکدامشان در نظر گرفته نمیشود. غیرمنصفانه است که بخواهید خودتان را براساس یک عدد قضاوت کنید. شما تواناییهای دیگری هم دارید که هیچ ربطی به آزمون دانشگاهها ندارد.
به قضاوت دیگران اهمیت ندهید: برخی افراد بیشتر از این که به برنامهها و اهداف خودشان فکر کنند به نگاه دیگران و قضاوت آنان اهمیت میدهند. برای کسانی که نگاه دیگران در زندگیشان مهم و تاثیرگذار است، اهمیت ندادن به نوع نگاه دیگران کار سادهای نیست اما اگر «زندگی فارغ از قضاوت دیگران» را از هماکنون تمرین نکنید، باید خودتان را برای یک عمر زندگی براساس قضاوت دیگران آماده کنید.
کنکور آینده شغلی را ضمانت نمیکند: کافی است به فارغالتحصیلانی که در خانواده، دوستان و فامیل وجود دارند نگاه کنید و بسنجید چند نفرشان در شغلی مرتبط با تحصیلاتشان مشغولند. تعداد اندکی از افراد موفق میشوند به شغلهای مرتبط با تحصیلشان بپردازند. جوانان در جهت یک انتخاب درست باید علاقه، ظرفیت و توانایی خویش، تجربیات گذشته و همچنین نیاز جامعه را در نظر بگیرند. در صورتی که رشته مورد علاقه شما موقعیت شغلی مناسبی برایتان فراهم نمیکند، باید بدانید که به عنوان یک جوان توانایی دارید که در مسیرهای مختلف به علایق خویش رسیدگی کنید. علاقه به یک رشته دانشگاهی نباید افراد را محدود کند که حتما در همان رشته هم شاغل باشند. میتوانید در یک رشته تحصیل کنید و در زمینهای دیگر شاغل باشید در حالی که به هر دوی این انتخابها علاقهمند هستید. این یعنی اگر با توجه به رتبه کنکورتان در رشتهای پذیرفته شدید که بازار کار پرطمطراقی ندارد به جای نگرانیهای بیهوده و افسردگیهای فلجکننده از دوران دانشجوییتان حسابی استفاده کنید و با گذراندن دورههای حسابداری، کامپیوتر، زبان انگلیسی و فنون مختلف مثل نقاشی یا جوشکاری، حرفهای کارآمد و متناسب را بیاموزید و تمام توان، انگیزه و استعدادهایتان را در یک رشته صرف نکنید. با این نگاه چند بعدی و این انعطافپذیری منطقی حتما در سنین پایینتر به استقلال مالی دست پیدا میکنید.
افسردگی هم قوانین خودش را دارد: شما حق دارید پس از ماهها تلاش و کوشش و حاصل نشدن نتیجه دلخواهتان غمگین شوید، حوصله مهمانی رفتن یا مهمان آمدن نداشته باشید؛ از همدلی دیگران بهره ببرید؛ شکست خوردن بخشی از زندگی است و غمگین شدن یک واکنش طبیعی نسبت به شکست، اما اگر قرار باشد این واکنش از طبیعی بودن خارج شود و بر اکنون و آیندهتان تاثیر منفی بگذارد، کسی باید تلنگری بزند و شما را بیدار کند. شما اولین کسی نیستید که در رسیدن به اهدافش تاخیر اتفاق افتاده است. پس تلاش کنید بر این احساس افسردگی غلبه کنید، اگر موفق نشدید به یک مشاور مراجعه کنید و از او کمک بخواهید.
این چندمین کنکور شماست
در صورتی که برای بار چندم کنکور دادهاید و باز هم نتیجه دلخواه را کسب نکردهاید شاید وقت آن باشد که در اهدافتان یک بازنگری داشته باشید. شاید در دام یک کمالطلبی افتادهاید و برای رسیدن به یک هدف بسیار بالا، در حال از دست دادن فرصتهای خوب و در دسترستان هستید. یادتان باشد همیشه جوان نیستید، همیشه فرصت ندارید و حمایتهای خانوادگی هم همیشگی نیستند. با یک مشاور باتجربه صحبت و سعی کنید علاقهمندیهای متناسب با تواناییها، شخصیت و روحیه خودتان را بیابید. واقعبین باشید و نگذارید سالهای خوب جوانیتان با بهانهای از جنس کنکور تبدیل به افسردگی و ناامیدی و غم شود.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید