شفاهی بودن ایرانی فرصت است!
بارها گفته شده که ملت ایران، شفاهی است، و شفاهی بودن، در برخی از اذهان غیر عالمانه، مانعی برای توسعه تلقی شده و تلاش کرده شده، تا با روش های گوناگون، مردم را به اصطلاح اهل مطالعه خطی - افقی - کنند، و یا آمار دهند که اهل مطالعه افقی شده اند!
حال آنکه شفاهی بودن ذاتی مخالف توسعه و آموزش ندارد، بلکه روشی در بین روش های ادراک (understanding)است و خوشا به حال ملتی که دست کم خودش می داند، در کسب ادراک و آگاهی از کدام توان و روش بیشتر می تواند بهره گیرد. فارسی زبان ها از گذشته ای دور به توان شفاهی خود آگاهی داشتند، از این رو در فرایند تاریخ، به منظور آموزش، روش های ارزشمندی را بکار بستند. مهمترین آنها بهره گرفتن از کلام ریتمیک یا آهنگین است. این ملت شفاهی است، لذا برای ادرکِ بهتر و آموزش سریعتر، شعر و وزن و قافیه را بکار بست و با این روش به اهداف ذیل دست یافت؛ - سرعت بخشی و ثبت اطلاعات در حافظه بیولوژیک . - افزایش حجم اطلاعاتِ موجود در حافظه بیولوژیک - نسبت به زمان - طول متوسط عمر - . - ماندگاری اطلاعات را در حافظه بیولوژیک ! - آسان سازی طبقه بندی اطلاعات و حافظه با بهره بردن از قافیه و اوزان شعری . - آسان سازی بازیابی اطلاعات از حافظه بیولوژیک. - وابسته نکردن بازیابی اطلاعات به توانایی بینایی . ( با توجه به آنکه ضعف و آسیب های بینایی دست کم از جهل سالگی تا کنون نیز شایع است). - سهولت در انتقال اطلاعات، به دیگری آثاری از گنجینه گذشتگان که دانش هایی همچون ادبیات و و منطق و یا علومی همچون منطق و ریاضی و نجوم و پزشکی و ... را به روشی آهنگین یا ریتم دار آموزش داده اند، فراوان است . لذا شایسته است روش درسی گذشتگان در مکتب خانه ها و حوزه های دینی از این خاستگاه، بازخوانی شود، تا معلوم گردد، اساتیدی که ایین روش را بکار می بردند، بوالهوس، یا فضل فروشی بی هدف نبوند، بلکه آگاه به مبانی روانشناختی برنامه ریزی آموزشی و ابزارهای ارتباطی جامعه خود بوده، و می دانستند که کتاب و روش آموزشی از کتاب غیر آموزشی چه تفاوت هایی باید داشته باشد . این ملت شفاهی است، لذا در ماه هایی از سال، به مسجدها و حسینه ها می رود، و پای کلاس درس - منبر - می نشیند، تا درس اخلاق و دین بیاموزد . جالب آنکه، شرع نیز دریافت پول برای منبر - آموزش اختیاری و عمومی - را شبهه ناک می داند، و وظیفه پرداخت هزینه برای منبر، بر عهده صندوق بیت المال - یا همان دستگاه و صندوق مالیات - است . بنابر این - منبر - مساوی است با " دانشگاهی بدون متنِ نوشتاری، شفاهی، رایگان و فراگیر! " این ملت شفاهی است، لذا روزگاری برای آموختنِ سلوک و اخلاقِ اجتماعی و ادب و تاریخ، در قهوه خانه حاضر می شد، تا از طریق نقّالیِ نقّال، و در جمع، و یا همخوانی اشعار، بیاموزد . این ملت شفاهی است، لذا در عصر فرآوانی وسایل ارتباطاتی و انتقال اطلاعات، برخلاف عادت بسیاری از مردم دنیا، هنگام حضور در خانه، ابتدا تلوزیون را روشن می کند، تا صدا بشنود، هر چند مشغول دیدن تصویر نباشد! این ملت، شفاهی است و با صدا، بیش از سکوت مانوس ! فارسی زبان ها حتی از صدای بلبل و آبشار و باد صبا هم آموخته و با آن به گفت و گو پرداخته اند. ضمیر این ملت به آنچه امروز زیر عنوان پژوهش های cognitive scienceبیان می شود، کاملا آگاه بوده است. پس چرا به شفاهی بودنِ ایرانی، و این آگاهی ذاتی، به عنوان یک فرصت، در کنار سایر فرصت ها در برنامه ریزی و توسعه آموزشی نگریسته نمی شود .
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید