شادی در جامعه ایران ریشهدار است
ناگهان ورق برگشت، توپی که دفاع پس فرستاده بود هم برگشت. وقتی برگشت، زیر پای یکی از پرافتخارترین فوتبالیستهای سالهای اخیر جهان افتاد و او با ضربهای حرفهای دروازه تیم ملی ایران را گشود. ساعتی بعد، در حالی که اعضای تیم ملی ما در تب و تاب آن یک دقیقه اضافه بازی بودند و چند تایی از آنها از اندوه باخت اشک میریختند، در این سوی آبها در تهران، اصفهان، شیراز، تبریز و دیگر شهرهای کشور ما مردم پرچم ایران را به دست گرفته بودند و به جشن و پایکوبی در خیابانها و محلهها مشغول بودند. با دکتر حسین آقاجانی جامعهشناس و استاد مردمشناسی فرهنگی در این زمینه گفتوگویی کردهایم که میخوانید: رفتارهای مردم چقدر قابل پیشبینی است. مردم باخت و شکست تیم ملی را به شادی بدل میکنند. به نظر شما دلیل این کار مردم چیست؟ با توجه به ویژگیهایی که از جامعه ایران سراغ داریم میتوان به این نکته مهم اشاره کرد که درون جامعه ما یک سازوکار نهفته وجود دارد که رفتارهای جمعی را شکل میدهد و در موقعیتهای ناگهانی و خاص، به بروز واکنشهای بیسابقه میانجامد. از یک دیدگاه، این سازوکار نهفته نشاندهنده این است که جامعه ما نتوانسته فضایی را فراهم کند تا افراد در سنین و شرایط مختلف بتوانند عواطف و احساسات خود را بیان کنند و نشان دهند. در دهههای گذشته شاهد بودیم که اگر فوتبال ما به توانایی یا پیروزی بزرگ و مهمی دست مییافت مردم به شادی میپرداختند اما در برخی مناسبتهای دیگر در وسعتی که جشنهای فوتبال را برگزار میکنند، به شادی نمیپردازند. بخشی از دلایل این رویداد نیز به تقابل میان جامعه سنتی و مدرن مربوط میشود. چگونه؟ سرعت تغییرات جامعه ما از سنت به نوگرایی به حدی بالا است که این تغییرات تنها دامنه مادی جامعه را دربرگرفته است و جامعه از نظر فرهنگی و گرایشهای عرفی نتوانسته با تغییرات مادی خود را هماهنگ کند. منظور کل ساختار جامعه هم در بعد اثرگذاری و هم در بعد اثرپذیری است؟ بله، ببینید جامعه ما در برابر آیینها و جشنها هنوز در کشمکش است که حل وفصل نشده است و این موضوع هنوز روند طبیعی خود را پیدا نکرده است. جایی که مردم باید شادی کنند، لابد نتوانستهاند و به همین دلیل یک باخت تیم ملی در فوتبال جهان فضایی را فراهم میکند که ناگهان همه مردم بدون هیچ سازماندهی خاصی به خیابانها بیایند و همگی یک شعار بدهند و شادی کنند. گاهی اوقات برخی به این قضاوت میرسند که ملت ایران ذاتاً اندوهزده است و به غم و اشک و آه بیشتر علاقه دارد تا شادی و جشن؟ در خارج از ایران رسانهها و اخبار گاهی این القائات را دارند که فضای شادی در ایران بسته است اما اگر پیشینه ملت ایران را مطالعه کنیم میبینیم چنین نیست. پیشینه ما بهترین تصویر را از ایران ارائه میدهد. من شما را ارجاع میدهم به خواندن کتاب آیینها و جشنهای کهن در ایران تألیف دانشمند محترم استاد محمود روحالامینی. براساس این کتاب، مطالعات مردمشناسی مربوط به 12 هزار سال تمدن در سرزمین ما نشان میدهد سالانه بیش از 800 عنوان جشن توسط ایرانیان برگزار میشده است، از جشن گندم هنگام کاشت، داشت و برداشت آن بگیرید تا جشنهای مخصوص گیاهان، دندان درآوردن بچه و غیره. این اسناد نشاندهنده آن است که جامعه ایرانی همواره مشغول شادی بوده و همواره به شادی و جشن و سرور، گردهمایی و غذا دادن به یکدیگر میپرداختند. جشنهای بنیادین ایران همواره با فراهم کردن خوراک و پوشاک، آشامیدن، خندیدن، دست و پایکوبی و شور و هیجان گروهی همراه بوده است. حتی جشنهای باستانی هر یک با اسطورههایی همراه بوده از جمله نوروز، مهرگان، تیرگان و یلدا که در آغاز یادآور فصلها و تنظیم برنامههای کشاورزی و اقتصاد اجتماعی بوده است اگر از منظر تاریخ دینی نیز بنگریم، میبینیم تولد زرتشت در آیین زرتشتی، در دین یهود و مسیحیت و سپس در اسلام نیز مناسبتهای شادی و جشن فراوان است. ما ایرانیها حتی به مناسبت ازدواج چندین جشن و گردهمایی شاد داریم اما همانطور که گفتم، یکی کشمکش درونی در جامعه و دیگری اشاعه سریع تکنولوژیهای جدید بر بستر روبنای جامعه و گرفتار شدن انسانها در دام دست و پاگیر زندگی شهری و ماشینی، مقداری از روحیات جشنپرور را تحت تأثیر خود قرار داده است. کشمکشی که اشاره کردید، آیا نتیجه تقابل سلایق خاص و نگرشهای شخصی با نیازهای جامعه نیست؟ اصلاً این نتیجه تقابل نگرش سنتی با مدرن است. اما نگرشهای سنتی اینگونه با نگرشهای مدرن درگیر نشده و جامعه ما بیشتر گرفتار برداشتهای شخصی از نگرش سنتی است. ما سه نوع قانون داریم، شرعی، عرفی و مدنی. در جوامع غربی فقط قوانین مدنی حاکم است اما در کشور ما، مردم باید از سه قانون تبعیت کنند. برای دادن پاسخ دقیقتر به سؤال شما باید جامعه ایرانی را تحلیل کنیم. ما هنوز نتوانستهایم مکانیسمی پیدا کنیم که سیاستهای کلی جامعه را به سوی شادی سوق دهد بنابراین، در جامعه ما، خانواده اگر شاد نباشد نمیتواند فرزندان سالم و شاد تحویل جامعه بدهد و برعکس، خانوادههای شاد و زنان شاد، کودکان سالم و شاد پرورش میدهند که هم دارای ویژگیهای مثبت اجتماعی هستند و هم جامعهپذیری خوبی دارند. در کل، بخشی از مشکلات اجتماعی که نتیجه قانونستیزی برخی از مردم است، با پرورش انسانهای شاد و سالم حل میشود. در یک جمله، ساختار جامعه و تأثیرگذاران بر جامعه باید کمک کنند تا افراد بنابر مقتضای سنیشان از مهد کودک گرفته تا سرای سالمندان بتوانند شادی کنند و بر کیفیت زندگی بیفزایند. منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید