ازدواج و مسئلهای به نام سقف سنی
سرویس اجتماعی « فردا »: ازدواج پرآوازهترین واژه در گستره هستی است. غایت اصلی ازدواج نیل به آرامش است و خانواده برترین آرامشگری متقابل زنها و شوهرهاست چرا که یاد خدا و آرامیدن در کنار همسری دلآرام و آرامش آفرین دو منبع اصلی آرامش وجود انسان است.احساس امنیت درون و دلآرامی در گستره حیات حق همه داوطلبان ازدواج برای همیشه زندگی است.
سن حقیقی برآیندی است از سن زیستی و اطلس ژنتیکی و کروموزومی، سن روانی و عقلانی و سن تقویمی و شناسنامهای.
*افزایش امید به زندگی در نیم قرن گذشته در جمعیت زنان و مردان
امید به زندگی در نیم قرن گذشته در جمعیت زنان و مردان به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است به گونه ای که میانگین عمر زنان ایرانی نسبت به یکصد سال گذشته حدود دو برابر شده است. و چند سال از مردان پیشی گرفته است. به سخن دیگر دختران 40 ساله امروزی همانند دختران 20 ساله چندین دهه گذشته هستند.
علاوه بر آن استانداردهای بهداشتی نسبت به گذشته فوق العاده فراگیر شده زنان از بیشترین سلامت زیستی و مراقبتهای بهداشتی برخوردار بوده و به دور از بسیاری از آسیبهای گذشته میتوانند در هر سنی ازدواج کرده و توفیق فرزندآوری را در بعد از سنین 40 و 45 سالگی داشته باشند.
پژوهشهای انجام شده در چندین کشور مختلف در چند سال اخیر بیانگر این حقیقت است که ازدواج زنان بعد از 35 و 40 سالگی به یک پدیده کاملا طبیعی تبدیل شده و فرزندآوری بعد از 45 سالگی با بیشترین دقت و مراقبتهای ویژه صورت پذیرفته عموماً این گروه از مادران فرزندانی سالم و هوشمند به دنیا میآورند و میانگین آسیبهای احتمالی نوزادان آنها کمتر از میانگین همه موالید جامعه است.
در آموزههای دینی پیوند ازدواج از بیشترین اهمیت برخوردار است به گونهای که حضرت محمد (ص) فرمودند: "پرثواب ترین واسطهگری در گستره حیات، واسط شدن و رابط شدن برای پیوند ازدواج و تالیف قلوب است".
در حقیقت همه آرامش و سعادت دنیوی و اخروی انسان در سایه ایمان به خدا و آرامیدن در کنار همسری دلآ رام، آرامشگر و نوازشگر معنا مییابد. به سخن دیگر کسی که بیش از همه در ترسیم سرونشت انسان در گستره حیات دخیل است، به طور قطع همسر است؛ همچنین آن کسی که بعد از خالق زوجآفرین محرم راز است و نزدیکترین و پرجاذبهترین همراه برای انسان است بی تردید همسر است و بس.
گرچه بعد از خدای مهربان مکرمترین و محترمترین انسانها پدرها و مادرها هستند، اما نزدیکترین، آرامشبخشترین و محقق ترین آدمها همسران هستند، از همین منظر انتخاب همسر مهمترین، سرنوشتسازترین و سترگترین و بالطبع ضروریترین انتخاب انسان در گستره حیات است. بدون تردید، انتخاب همسر دلآرام و آرامشگر رسالت بسیار سترگی است که تحقق چنین توفیق ارزشمندی متضمن بهرهمندی از بینش عمیق و نگرش غنی نسبت به هدف غایی ازدواج و یاری جستن از اندیشمندان، روانشناسان و مشاوران بصیر و فهیم، حاذق و مجرب، متدین و متعهد در این مهم است.
* کاهش طلاق با فراوانی ازدواجهای موفق و پایدار
در این رهگذر درک عمیق از معنا و مفهوم کفویت و همسانی حقیقی در زوجیت با اندیشه نیل به احساس آرامش ماندگار و تجربه خوشبختی به معنای دقیق آن بسیار سرنوشتساز است؛ در هر جامعهای که فراوانی ازدواجهای موفق و پایدار براساس انتخابهای دقیق و هدفمند بیشتر باشد، بالطبع همسرگریزی و همسرستیزی و طلاق و جدایی کمتر صورت گرفته و شاهد ارتقای بهداشت روانی و بیشترین امنیت اجتماعی در آن خواهیم بود.
لذا بایسته و شایسته آن است که در انتخاب همسر بیشترین توجه به اصول کفویت و زوجیت مبذول شود. اصولی که میتواند مطلوبترین بستر آرامشگری متقابل را فراهم کرده و جاذبههای همسری را مضاعف کند، اصولی که تحقق آن تضمینگر ازدواج پایدار و استحکام خانواده خواهد بود. در واقع، مبانی و اصول کفویت از نگاه آموزههای دینی و یافتههای پژوهشی در حوزه ازدواجهای دل آرام و پایدار با مولفههای فطری، معنوی و عقلانی جهان شمول همسو است.
هماندیشی در هدفمندی حیات و ایمان به خالق هستی، کفویت در پاکی طبع و طهارت نفس، قابلیت تن پوشی روانی- جنسی، شایستگی در محبت ورزی و گذشت و ایثار، قابلیت عرضه بلاشرط، بیمنت و بیتوقع همه جذبههای روانی، رفتاری و نفسانی در حریم ارزشها و برخورداری از اندیشه تلاشمداری در تحقق بخشیدن به آرمان مقدس ازدواج، یعنی نیل به آرامش ماندگار و تجربه خوشبختی از اصلیترین اصول کفویت در زوجیت است.
بدون تردید در این منظر و نگاه عمیق، دیگر مسائل و مباحثی همچون سن ازدواج، تفاوتهای سنی، سن مطلوب فرزندآوری، تحصیلات و تفاوتهای تحصیلی، پیشگامی در تحصیلات دانشگاهی توسط زنان و اکتساب تجارب حرفهای مقید و موثر و ارزشمند توسط مردان، وضعیت اجتماعی و اقتصادی و هیئت ظاهر از معیارهای فرعی در انتخاب همسر تلقی میشود و نمیتواند از صول و شاخصههای اصلی و سرنوشت ساز در انتخاب همسر مطلوب محسوب شود.
لذا شایسته و بایسته آن است که همه کارگزاران فهیم و اندیشمندان حکیم و صاحبنظران خبره، روانشناسان و مشاوران بصیر و دلسوزان ارزشهای دینی در جامعه اسلامی با عنایت به اصول عرشی کفویت همواره تلاش کنند به دور از برخی باورهای کلیشهای و نگرشهای بازدارنده و نامعقول، در فراهم کردن بستر مطلوب ازدواج برای همه داوطلبان ازدواج در هر سنی که باشند از هیچ کوششی فروگذار نباشند.
*ضرورت تعیین سقف سنی خاص برای ازدواج
بازشناسی و زدودن برخی از موانع فرهنگی ازدواج و عوامل بازدارنده ازدواجهای بههنگام و موفق همچون تأکید غیر عقلانی بر پایین بودن سن شناسنامه دخترها نسبت به پسرها به هنگام ازدواج و تعیین سقف سنی خاص برای ازدواج دیگران به خصوص زنان، امری است فوق العاده ضروری.
بدون شک، از جمله مسائلی که در چند دهه اخیر به طور جدی در امر ازدواج به هنگام مورد توجه بوده است، مسأله اختلاف سن و سطوح تحصیلی دخترها و پسرهای داوطلب ازدواج است. با افزایش میانگین سن و گستره دامنه عمر زنان نسبت به مردان و فزونی قابل توجه زنان در اکتساب مدارج دانشگاهی، دیگر نمیتوان به معیارهای سنتی و کلیشهای مثل کوچک بودن سن شناسنامهای خانمها و سقف مفروض سنی برای ازدواج موفق براساس باورهای نه چندان علمی و عقلانی تأکید کرده و واژههای کلیشهای قدیمی که عمدتاً نشان از واماندگی علمی و فرهنگی است مثل پیردختر و نظایر آن را به زبان آورد.
با یک نگاه تحلیلی به آمار و ارقام ارائه شده در ارتباط با سن آقایان و زنانی که در 5 سال گذشته ازدواج کردهاند به روشنی در مییابیم که بر خلاف شیوههای سنتی و کلیشهای رایج در گذشته، فراوانی بالا بودن سن مردان نسبت به زنان در ازدواج افزایش یافته است؛ درواقع در حدود 15 درصد از ازدواجهای ثبت شده در 5 سال گذشته عروس خانمها با آقا دامادها همسن بوده یا آقا داماد حداقل یک سال کوچکتر از عروس خانم بوده است. چرا که گستره عمر خزنان نسبت به چند دهه گذشته به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
با عنایت به مراتب فوق شایسته آن است که در بستری از عقلانیت و اصول و معیارهای مقبول جهانشمول نگاه دوبارهای به معنا و مفهوم کفویت به ویژه در ارتباط با سن داشته باشیم و از اندیشههای سطحی که غالباً برخاسته از عقب ماندگی فرهنگی و دورماندن از چرخه پرشتاب دانش به ویژه عدم درک یا توجه به مفاهیم بنیادی سن زیستی و روانی در ازدواج است اجتناب کنیم و مفهوم کفویت در زوجیت را با همسانی و مشابهتهای ظاهری و گرایشهای کلیشهای یکسان تلقی نکنیم.
هدف اصلی نگارنده این مکتوب طرح دیدگاهی متفاوت از غالب نگرشها و باورهای کلیشهای حاکم بر جامعه نسبت به سن ازدواج به طور اعم، تفاوت سنی دخترها و پسرها به هنگام ازدواج به طور اخص و تحقق بخشیدن به آرمان زوجیت توسط زنان و مردان بعد از حدود 40 سالگی، برداشتن سقف سنی برای زنان و مردان آماده ازدواج، بعد از 45 سالگی است.
*ازدواج و مسئلهای به نام سن
همواره یکی از مباحث مورد توجه در ازدواج و دغدغههای بسیاری از خانوادهها مسئله سن به طور اعم و تفاوتهای سنی داوطلبان ازداوج به طور اخص است. بعضاً وجود برخی باورهای کلیشهای نه چندان خوشایند، پیرامون سن مطلوب یا سقف سنی مفروض برای ازدواج یا تأکید بر کمتر بودن سن دخترها نسبت به پسرها در زمان ازدواج میتواند یکی از اصلیترین موانع فرهنگی ازدواج در جامعه ایران اسلامی تلقی شود.
در اینجا لازم است به چند نکته مهم پیرامون گستره سن ازدواج در زنان و مردان اشاره کرد:
الف) سن حقیقی انسان کدام است؟
حقیقت آن است که سن حقیقی انسان آمیزهای است از برآیند سه مولفه اساسی.
1) سال تولد و سن شناسنامهای
2) ساختار ژنتیکی، سن زیستی و بیولوژیکی
3) سن روانی و عقلانی و نشاط و سرزندگی حیاتی
*سن روانی افراد همیشه با سن شناسنامهای آنها همخوانی ندارد
معنا و مفهوم سن حقیقی این است که زنان و مردان که در یک روز و سال معین متولد شدهاند و اینک حدود 20، 30، 40، و 50 سال از تقویم زمان تولد آنها گذشته است، لزوماً از شرایط زیستی و روانی همانند برخوردار نیستند، چراکه رگهها و ساختار ژنتیکی، اطلس کروموزمی، شرایط زیست بیولوژیکی و وضعیت روانی، زمان و شرایط انعقاد نطفه، حیات جنینی(قبل از تولد)، شرایط حاکم بر زمان تولد، وضعیت زیستی و عاطفی مصوینتهای بدنی و استانداردهای بهداشتی در دوران رشد و تحول بعد از تولد، سرزندگی و نشاط حیاتی، آرامش روانی، بهرهمندی از نگرش مثبت و انگیزه تلاش، دلبستگی امن به والدین محبوب، احساس غنی وهمدلی و همانندی با وی، اکتساب آمادگیهای عاطفی و روانی و کفایتهای عقلانی در ایفای نقش خطیر همسری و آرامش آفرینی قبل از ازدواج، عموما در بین مردان یا زنانی که کاملا همسن هستند، به طور فوق العاده و قابل ملاحظهای متفاوت است.
لذا گاه به حکایت شناسنامه، زنی یک سال از مردی که مایل است با او ازدواج کند در ظاهر بزرگتر است، اما با یک نگاه عمیق به سن زیستی و روانی وی به راحتی در مییابیم که به طور مثال زنان چند سال از نظر سن زیستی و نشاط درونی، سرزندگی و پویایی حیاتی و بلوغ عقلانی، مهارت ارتباطی و آرامشگری و نوازشگری جوانتر از مرد است، در واقع جوانی زیستی و نشاط روانی و سرمایه عقلانی زوج یا زوجین میتواند نقش بسیار مهمی در زندگی مشترک و فرزند آوری داشته باشد. به سخن دیگر همیشه به درجات متفاوت، سن زیستی و سن روانی و عقلانی آدمهای مختلف با سن شناسنامهای آنها همخوانی ندارد.
از یک سو دوستی را میبینیم که در حدود 40 سالگی همه موهایش سفید شده، پوست بندش فرسوده شده و تعداد زیادی از دندانهایش عاریهای است از سوی دیگر دوست قدیمی خود را ملاقات میکنیم که در 60 سالگی یک تار موی سفید در سر ندارد همه دندانهایش سالم است و پوست بدنش نیز حکایت از نشانههای جوانی سن زیستی او است!
با عنایت به مراتب فوق، این سوال مطرح میشود که حداقل سن مطلوب برای ازدواج کدام است؟
*نمیتوان سن مشخصی را به عنوان سن مطلوب ازدواج برای مناطق مختلف ایران و جهان در نظرگرفت
به طور کلی هر جوانی که بلوغ جنسی را تجربه کرده و با گذار از آن در صورت بهره مندی از رشد مطلوب جسمانی، برخورداری از هوشمندی، کفایتهای عقلانی، سلامت روانی، تعهد و توان مسئولیتپذیری خانوادگی و اجتماعی، درک و احراز صلاحیتهای بایسته و شایسته همسری و مهارتهای بالفعل یا بالقوه آرامشگری و آرامش آفرینی ماندگار میتواند به انتخاب فردی که او را همسری مطلوب میانگارد، بیاندیشد.
بدیهی است برخی این شرایط را در مناطق شهری و روستایی کشور در حدود 18 تا 20 سالگی مییابند، بعضی کمی زودتر و جمعی نیز تا حدود 25 سالگی و حتی بیشتر از آن نمیتوانند شایستگیهای لازم، بلوغ فکری و پختگی عقلانی و قابلیت زوجیت و آرامشافرینی، تعهد و مسئولیت پذیری اجتماعی را به دست آورند.
بنابراین با توجه به متغیرها و مولفههای گوناگون در بحث سن حقیقی که به اختصار بدان اشاره شد که نمیتوان برای مناطق مختلف شهری و روستایی ایران و جهان سن مشخصی را به عنوان سن پایه یا مطلوب ازدواج تعیین کرد.
*واقع شدن در معرض بلوتوث موجب کاهش سن بلوغ جنسی میشود
از منظر دیگر، با عنایت به کاهش قابل توجه سن آغاز تجربه بلوغ در دخترها و پسرها در چهار دهه گذشته(حدود 3تا4 سال) دیگر صرف سن تجربه بلوغ جنسی نمیتواند معیار تعیینگری برای سن ازدواج یا ملاحظات مورد نظر در تفاوتهای سنی زنان و مردان باشد.
به عبارت دیگر با توجه به تحول فوقالعاده در فرآیند پدیده بلوغ جنسی در دخترها و پسرها، به گونهای که بعضاً میانگین آغاز تجربه بلوغ جنسی در بین پسرها در برخی از کشورهای پیشرفته، از میانگین آن در بین بسیاری از دخترها در بعضی کشورهای در حال رشد یا رشد نایافته که با فقر اقتصادی مواجه هستند، پایین تر است، دیگر نمیتوان صرف میانگین بلوغ جنسی در دختران را به طور مطلق در همه نقاط جهان از همه پسرها پایین تر تلقی کرد و آن را در زمره مفروضات کلیشهای در توجیه ضرورت پایین بودن سن دخترها از پسرها به هنگام ازدواج مورد تأیید قرار داد.
در واقع آغاز بلوغ جنسی در دخترها و پسرها در غالب موارد با فاصله حدود 1 تا 2 سال صورت میپذیرد(افروز، 1389) و حتی گاه در برخی شهرها و مناطق جغرافیایی مشاهده میشود که در خانوادههای مختلف با تبار اقتصادی و وضعیت اجتماعی مشابه بعضی از پسرها همزمان با دختران همسال خود بلوغ جنسی را تجربه میکنند، مطالعات انجام شده در این زمینه بیانگر آن است که به طور کلی، حدود 10 درصد از پسرها زودتر از دخترها همشهری خود به بلوغ جنسی میرسند.
به طور کلی سه دلیل اساسی را میتوان برای کاهش سن بلوغ جنسی برشمرد: الف) تغییر جدی در الگوهای تغذیه کودکان و نوجوانان و مصرف حجم فوق العادهای از پروتئینها و چربیها، مواد شیمیایی و هورمونهای موجود در غذاها و فرآوردههای گوشتی؛ ب) استفاده از برخی لوازم بهداشتی و آرایشی، مانند کرمها و شامپوها و دیگر مواد به اصطلاح بهداشتی با ترکیب خاص شیمیای؛ ج) واقع شدن در معرض فرآوردههای روزافزون صوتی و تصویری با اهداف روانی- جنسی(نظیر برنامههای ماهوارهای، رایانهای، سرگرمیهای مجازی، بلوتوثها و ) و متأثرشدن حوزه ذهنی بسیاری از کودکانو نوجوانان در مسائل جنسی، فراهم شدن نگرشها و تمایلات زودهنگام روانی- نسی در کودکان و نوجوانان و در پارهای موارد، حکامیت برخی نگرانیها، ناامنیهای درونی، اضطراب و هیجانهای روانی- جنسی بر اندیشه و رفتار کودکان ونوجوانان
*آیا میتوان برای ازدواج سقف سنی تعیین کرد؟
با عنایت به اینکه هدف غایی ازدواج در گستره حیات و برای همیشه زندگی احساس آرامش و تجربه خوشبختی است و دیگر عملکردهای ازدواج همچون ارضای مطلوب و مشروع تمایلات جنسی و کششهای نفسانی و فرزندآوری از پیامدها و نتایج قهری ازدواج است و نه هدف اصلی آن و با درک این حقیقت که همه داوطلبان ازدواج دوست دارند در همه لحظههای زندگی، به ویژه در سالهای پیری و کهنسالی از چنین ارامش و ارامشگری برخوردار شوند آیا میتوان برای ازدواج یک سقف محدود سنی را تعیین و تعریف کرد؟
یقیناً با توجه به اینکه همه انسانها، کودکان و نوجوانان، جوانان و بزرگسالان، سالمندان و پیران محبتپذیر و تکریم طلب آفریده شده و نیازمند آرامش ماندگار هستند و از سویدای درون بر این باورند که یاد و ایمان به خالق زوج آفرین و ازدواج و آرامیدن کنار همسری دل آرام و آرامشگر دو منبع اصلی آرامش وجود است، هرگز تعیین سقف سنی برای ازدواج نمیتواند امری منطقی و عقلانی باشد چرا که همه زنها و همه مردها برای همیشه زندگی به ویژه در سالهای سالمندی و پیری بیشتر به آرامش نیاز دارند.
از نگاه دیگر در ارائه یک پاسخ منطقی و عقلانی و جهان شمول به این وسال بسیار مهم و اساسی بایسته است توجه خاصی به یافتههای نوین پژوهشی پیرامون افزایش چشمگیر استانداردهای بهداشتی و سلامت به ویژه در زنان ، گستره عمر، امید به زندگی و احساس نیاز روانی به همدلی و همراهی همسری دلآرام و آرامش بخش به ویژه در سالمندی مبذول شود.
در جهان معاصر، با پیشرفت علوم و اعتلای فرهنگ زیستی، دانش افزایی مستمر خانوادهها در حوزه سلامت، فراهم شدن تحصیلات پیش دانشگاهی و دانشگاهی برابر برای دخترها و پسرها در مناطق شهری و روستایی، همگانی شدن بهداشت و خدمات پزشکی و درمانی، حضور فعالتر خانمها در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، اعتلای هرچه بیشتر مقام و منزلت بانوان و رعایت اصول بهداشتی در فرزندآوری، در غالب کشورها، افزونی امید به زندگی در بین مردان و زنان به صورت هماهنگ قابل مشاهده است.
*میانگین عمر زنان بیشتر از عمر مردان است
در گذشته، به دلایل مختلف از جمله، فرزندآوریهای متعدد و در غالب موارد به دور از تدبیر بایسته و بدون برنامهریزی لازم، عهدهدار شدن کارهای سخت در خانه و بعضاً خارج از خانه همچون مزارع و کارخانهها، نقصان مراکز مطلوب خدمات بهداشتی، کم توجهی در رعایت اصول بهداشت فردی، عدم بهره مندی از تغذیه مناسب، کمبود امکانات پزشکی و درمانی، ابتلای درصد قابل توجهی از مادران به بیماریهای عفونی، کم خونی و سرطان رحم ، بسیاری از آنها دچار فرسودگی جسمانی و دلمردگی روانی و پیروی زودرس و مرگ زودهنگام میشدند و میانگین عمرشان کمتر از مردان بود.
اما امروزه، با گسترش روزافزون خدمات موثر بهداشتی و درمانی و کاهش قابل ملاحظه میانگین خانوار و افزونی فوق العاده دانش بهداشتی مادران، در غالب کشورها بالاخص در کشورهای آمریکایی و اروپایی و برخی کشورهای آسیایی از جمله ایران، میانگین عمر زنان به میزان در خور تأملی بیشتر از میانگین عمر مردان است. نکته دیگری که در زمینه گستره عمر زنان میتوان بدان اشاره کرد. حفظ سلامت، سرزندگی و نشاط پویایی نزد بسیاری از زنان بعد از دهه پنجم یا ششم حیاتشان است، به گونهای که بسیاری از زنان در سنین پنجاه و شصت سالگی نیز دارای ظاهری آراسته و جاذبههای شایسته همسری هستند.
*اصطلاحات پیردختر برای دختران 40 ساله امروز نشان از واماندگی فرهنگی است
لذا این تصور نادرست کلیشهای در نزد برخی از عوام و بعضا خواص کم توجه و کم بصیرت که همه زنان در سنین بالای چهل سالگی فوق العاده شکسته میشوند کاملا ناصحیح و ناروا و به دور از مروت و انصاف علمی است. در واقع سلامت زیستی و پویایی حیاتی دختران 40 ساله امروز همانند دختران 20 ساله چهل تا پنجاه سال گذشته است و همان طوری که پیشتر اشاره شد مطلقا روا نیست که در مخاطب قرار دادن دختران مجرد 40 سال به بالا که عموماً از نظر زیستی و روانی آمادگی کامل برای ازدواج موفق و فرزندآوری مطلوب دارند اصطلاحات فوق العاده قدیمی که نشان از واماندگی فرهنگی و دور بودن از یافتههای پژوهشهای نوین و جهانشمول است، نظیر پیردختر را به زبان جاری کرد و علاوه بر ایجاد اضطراب و تعارض در آنها و خانوادههای آنها مانع فرهنگی دیگری را به موانع ازدواج افزود.
مطابق آمار لحظه به لحظه سازمان ثبت احوال کشور، به رغم آن که به طور کلی تعداد جمعیت مردان در مناطق شهری و روستایی کشور حدود 2و5 درصد بیشتر از زنان است، یعنی در قبال هر هزار دختر سنین 20 تا 40 سال آماده ازدواج، حداقل هزار و 25 پسر در همین سنین حضور دارند!
اما در هرم بالای جمعیتی کشور تعداد زنانی که بالای 70 سال حدود 5 درصد بیشتر از مردان است. این بدان معناست که امید به زندگی و میانگین طول عمر زنان نسبت به چند دهه گذشته به طور معنیداری افزایش یافته است و بالطبع در سالهای پیری که عموما فرزندان ازدواج کرده و خود خانواده دیگری را بنا کردهاند؛ بیش از پیش نیازمند ادامه حایت با همسری دل آرام هستند.
به گزارش بخش جمعیت سازمان ملل متحد در دهه 1345-1366 میانگین امید به زندگی جمعیت مردان ایران 49.5 سال و در زنان 49.3 سال بود، این رقم در دهه 1380 - 1371 در مردان به 66.0 سال و در زنان به 69.3 تغییر یافته و این روند در دهه 1390-1381 در مردان به 72.1 سال و در زنان به 75.7 سال افزایش یافت.
منبع: تسنیم
دیدگاه تان را بنویسید