چاره بحران "بی آبی" چیست؟
من چون در روستا متولد و بزرگ شدهام، از بچگی با کشاورزی و آب رابطه داشتم. حتی تا زمان رفتن به مدرسه، آب آشامیدنی ما از آبجوی قناتی تامین میشد که از وسط حیاطمان میگذشت.
34سال پیش من 15ساله بودم و دوسال بود انقلاب شده بود. در همان سن علاقه شدیدی به نوشتن داشتم. دوران انقلاب بسیاری از جوانان و نوجوانان را با کتابخواندن، شعرسرودن و حتی روزنامهنگاری آشنا کرد. من تازه به دبیرستان رفته بودم. تنها نشریهای که در اراک منتشر میشد، هفتهنامه سروش استان مرکزی بود. من به آنجا راه پیدا کردم و اولین مقاله خود را در 15سالگی نوشتم: «قناتها در معرض خطرند.» متاسفانه متن آن را پیدا نمیکنم. خیلی دلم میخواست امروز که کشور گریبانگیر بحران آب شده است، آن را مجددا منتشر میکردم. شاید خواندن دغدغههای یک بچه روستایی که 34سال پیش خطر تخریب مهمترین سازه پایدار آبرسانی در ایران را احساس کرده بود، حتی برای خودم هم خواندنی باشد. امروز بزرگ شدهام، ولی بازهم همان دغدغهها را دارم، بهخصوص که به واسطه شغلم آب و گیاه بخش جدانشدنی زندگی من است.
اینروزها بزرگترین مقاممسوول آب کشور، زبان به بیان گوشهای از حقایق صنعت آب گشوده است. اینکه سدهایی که ساخته شده باعجله بوده است، اینکه کشور در شرایط سختی است، اینکه توسعه کشاورزی به این شکل، ناپایدار و غلط بوده است، اینکه ما دریاچهها و تالابهایمان را یکییکی خشک کردهایم. در یک کلام: اعتراف به بیتدبیری در صنعت آب! موضوعی که سالهاست فعالان محیطزیست و دانشگاهیها، تحتعنوان «مافیای سدسازی» به آن اشاره کرده بودند. یادم میآید وقتی ما در مقابل مسوولان و مهندسان وزارت نیرو همین حرفها را میزدیم (از جمله یکی از معاونان آقای وزیر) ما را متهم به احساسیبودن میکردند. همیشه میگفتند که ما برای رساندن آب به مردم چارهای جز سدسازی نداریم و چون دانش و اطلاعات ما محیطزیستیها ناچیز است آنها را بیخود مورد نقد قرار میدهیم. حال شاهدیم که سدها یکییکی خالی میشوند، دریاچهها یکییکی خشک میشوند، خانههایی که یکییکی در شهرها ساخته میشوند معلوم نیست با کدام آب پذیرای ساکنان جدید خواهند بود. وقتی به جناب شهردار اعتراض کردیم در این شرایط بیآبی ساخت دریاچه بزرگ در تهران اشتباه است، نهتنها به ما پاسخی ندادند، بلکه دستور داد در کوتاهترین زمان ممکن ساخته شود و هزاران مثال بیشمار که در جایجای ایران رخداده است. تاریخ ما نشان داده است که بهندرت کسانی که مسبب اینهمه بیتدبیری شدهاند مورد مواخذه قرار گیرند. خیلی از آنها کمکم رنگ عوض میکنند و تقصیرها را به گردن مثلا فلان نماینده مجلس، فلان مسوول بانفوذ و سران قبلی دولت یا جناح سیاسی میاندازند تا باز هم با پیشنهادات غیرمعقولانه از عواید پروژههای سختافزاری آب بهرهمند شوند. اما چاره چیست؟ به عقیده من در این کشور خشک تنها یک راه وجود دارد. همان راهی که چندینهزارسال مردمان ایرانزمین آن را یافتهاند و تا نیمقرن اخیر باعث پایداری قدیمیترین تمدن جهان در پیچهای پرفرازونشیب سیاسی و اقلیمی شدهاند. قنات یکی از هوشمندترین اختراعات بشر برای زندگی پایدار در کشوری است که از نظر اقلیمی بهشدت ناپایدار است. قنات بدون کوچکترین صرف انرژی، مازاد آب زیرزمینی را به سطح زمین منتقل میکند. قنات آب را در معرض تبخیر قرار نمیدهد. درباره قنات، صدها جلد کتاب و مقاله نوشته شده است. فکر نمیکنم درک قنات برای مهندسان ما کار دشواری باشد. شاید دشوارترین بخش قنات آن است که برای مرمت، توسعه و احداث آن نمیتوان سالی ششمیلیارددلار از بودجه مردم را در مجلس و دولت تصویب کرد و به همین دلیل جاذبهای برای غولهای صنعت آب ندارد. شاید بتوان تدبیری اندیشید تا این جاذبه ایجاد شود، مثلا به هر مهندس قنات ماهی صدمیلیونتومان ریسک سقوط در چاه داد، یا دیواره چاهها را با سنگ مرمر ایتالیایی تزیین کرد و صدها روش دیگر که بالاخره دست از این پروژههای ویرانگر سدسازی و انتقال آب بردارند. هرچند نگارنده متهم میشود که نوشتهاش بوی علم نمیدهد، اما این فقط آیندگانند که قضاوت میکنند، آیا علم چندهزارساله مردمانی که در خشکترین نقاط ایران امتحانش را پس داده؛ درست است یا علم وارداتی 50سالهای که اتفاقا پدیدآورندگان آن دیگر به آن اعتقادی ندارند؟ منبع:خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید