کاهش‌علاقه‌زنان‌به‌اشتغال

کد خبر: 329053
سرویس اجتماعی « فردا »:

آن زمان گذشت كه يك نفر كار مي‌كرد و مي‌توانست خرج خانواده خود را بدهد، كمي پس‌انداز كند و حتي خود را ملزم بداند كه به پدر و مادر خود هم كمك كند. نمي‌توان فضاي امروز را با دو دهه پيش مقايسه كرد. حالا حتي خوشبختي و بدبختي نسل سوم و چهارم با نسل اول و دوم كاملا متفاوت است. زنان در پي احقاق حق خود هستند و در اين راه پا به عرصه كار گذاشتند. بسياري هم به‌دليل اجباري كه داشتند به بازار كار آمدند و در كنار مردان كار مي‌كنند. جوانان در فضايي متفاوت زندگي مي‌كنند. توقعات بالا رفته و به سوي تجمل‌گرايي مي‌رود. با آنكه هر روز يك دستگاه جديد براي آسان شدن كارها به بازار عرضه مي‌شود اما حوصله‌ها و تحمل هم كمتر شده است. براي رسيدن به اين كالاهاي لوكس هم بايد پول داشت. چيزي كه باعث شده بسياري از جوانان حتي سه شيفت كار كنند و ديگر وقتي براي در كنار خانواده بودن نداشته باشند. اعضاي خانواده هر كدام به‌دنبال كار خود هستند و بعد از آنكه به خانه مي‌آيند نيز آنقدر خسته‌اند كه ديگر توان محبت كردن به يكديگر را ندارند.البته نبايد همه چيز را به خانواده و چشم‌و هم‌چشمي و فضاي تغيير كرده نسبت داد. اين روزها گراني هم بيداد مي‌كند. چه كسي باور مي‌كرد خودرو كه همه قيمت 7 ميليوني آن را زياد مي‌دانستند به بيش از 15 ميليون برسد. قيمت خانه ‌و اجاره خانه هم كه سر به فلك كشيده است. در سال جديد هم مردم منتظر نرخ جديد تورم هستند تا بدانند چقدر بايد كار كنند تا شايد بتوانند در اين ماراتن به گردپاي تورم برسند. علي ربيعي وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي مي‌گويد كه در آينده ديگر داشتن يك شغل در خانواده كفايت نمي‌كند و بايد 2 نفر كار كنند.اين در حالي است كه گزارش‌هاي مركز آمار ايران اعلام مي‌كند با وجودبالا رفتن تعداد مردان و زنان شاغل، نرخ مشاركت زنان دست‌كم يك دوم مردان است و در نقطه مقابل نرخ بيكاري آنها بيش از 2برابر مردان است كه شايد نشان‌دهنده مقاومت جامعه در اشتغال زنان باشد. با تغيير سبك زندگي و شيوه تربيتي كه به سوي سوادمحوري سوق پيدا كرده نه مدرك محور، همه چيز تحت‌تاثير تحصيلات و سواد است. اما تحصيلات هم تاكنون نتوانسته راه نجات اصلي بيكاري جوانان باشد. طبق آخرين گزارش‌هاي مركز آمار ايران تعداد بيكاران كشور بين 2.5 تا 3 ميليون نفر است كه تا يك ميليون نفر آن را زنان متقاضي كار و اغلب تحصيلكرده دانشگاهي تشكيل مي‌دهد. اما طبق برآوردهايي از سوي برخي وزراي دولت مانند وزير اقتصاد و كار، اين تعداد در آينده نزديك با ورود 4.5ميليون دانشجو به بازار كار تا سطح 8 ميليون نفر نيز افزايش مي‌يابد. از آنجايي‌كه حداقل 65 درصد جمعيت دانشگاهي كشور را زنان تشكيل مي‌دهند، بنابراين اگر حتي نيمي از آنان نيز بخواهند متقاضي ورود به بازار كار شوند در آينده تعداد زنان متقاضي كار به بيش از 2 ميليون نفر خواهد رسيد.در اين آشفته بازار اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي تنها چيزي كه مهم نيست روح فرزندانمان است. آنها هم به نبود پدر و مادر شاغل خود عادت كرده‌اند. فقط دلخوش به اينند كه با اين همه كار آينده بهتري در انتظارشان باشد و انگار با طلبكار‌ بودن از پدر و مادر مي‌خواهند خلأ محبت خود را جبران كنند. 60 درصد از اين بانوان راضي به اشتغال نيستند يك آسيب‌شناس با بيان اينكه از آنجا كه گذران زندگي نياز به درآمد دارد، شغل به عنوان پذيرش مسئوليت و انجام آن در دو بخش دولتي و غيردولتي معرفي مي‌گردد، به تهران امروز مي‌گويد: در تعريف شغل از نگاه رفتارشناسي بايد گفت مسئوليت و ايفاي آن ارائه خدمت اعم از اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي، صنعتي و فني مي‌تواند وسيله امرار معاش انسان قرار گيرد. در روزگار ما به علت نياز به نيروي انساني و تخصص‌هاي گوناگون علاوه بر مردان، زنان نيز وارد بازار كار شدند. از اينجا به بعد خانواده‌هاي شاغل در جامعه ظهور يافتند. خانواده‌هايي كه زن و شوهر هر دو از صبح تا غروب مشغول كار بوده و غروب خسته از كار به خانه برمي‌گردند، ديگر نه حوصله بچه‌داري و روابط عاطفي باقي مي‌ماند و نه فرصت قصه گويي و لالايي. وظايف زناشويي نيز به شكل يك وظيفه غريزي شبيه غذا خوردن گشته است. فرزندان در حسرت نشستن در كنار پدر و برزانوي مادر هستند و مهدهاي كودك نقش مادران را ايفا مي‌كنند. در مقابل اين سخن كه بهترين وظيفه براي زنان همسري و مادري است، عده‌اي با انگ تهاجم به‌حقوق زنان و تقويت فرهنگ مردسالاري صاحبان اين نظريه‌ها را وادار به سكوت مي‌كنند و بهانه اينكه درآمد يك نفر كفاف اجاره و مخارج زندگي را نمي‌دهد تا چه رسد به فرزندآوري و هزينه ساختن براي فرزندان. دكتر مجيد ابهري در ادامه مي‌افزايد: ظهور خانواده‌هاي شاغل مقدمه‌اي بر افزايش خانواده‌هاي هسته‌اي، بي‌فرزند و تك فرزند مي‌گردد كه خطر خانواده‌هاي هسته‌اي براي جامعه ما از بمب هسته‌اي بيشتر است. اگر فرزندي به دنيا مي‌آيد فقط به خاطر اين است كه نسل پايان نپذيرد و پدر و مادر محكوم به اجاق كوري نگردند. تازه سخن از فرزندآوري و تعدد فرزندان در خانواده‌اي كه يك فرزند با دشواري پدر و مادر را مي‌بيند. در حقيقت اگر امرار معاش در دوران تورم و گراني مقدور باشد آيا واقعا اشتغال زنان ضرورت دارد؟ البته نمي‌توان جايگاه و مقام ارزشمند زنان در زمينه‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي را ناديده گرفت چرا كه امروزه بانوان لياقت خود را در اكثريت زمينه‌ها به اثبات رسانيده‌اند. در اين حقيقت شكي وجود ندارد اما موضوع روابط عاطفي و خانوادگي خانواده‌هاست. در بعضي از خانواده‌ها كه نياز مالي چنداني وجود ندارد، باز ملاحظه مي‌كنيم كه زنان به‌دنبال اشتغال هستند. دوركاري و اشتغال‌هاي پاره وقت براي آنكه از نبوغ و انديشه و توانايي فكري بانوان در جامعه محروم نگرديم مناسب‌ترين روش‌هاست و حمايت دولت از فرزندآوري نه در صحبت وهمايش و مقاله بلكه در عمل و واقعيت مي‌تواند راهگشاي جلوگيري از پيري جمعيت گردد. به گفته وي، در خانواده‌هايي كه زنان اجبار به اشتغال دارند، مردان بايد در بعضي از امور همدل و همراه همسران خود باشند. در اين صورت تمايل به فرزندآوري در بانوان تقويت مي‌شود وگرنه مادر شدن براي زن شاغل نوعي مجازات و فشار مضاعف قلمداد مي‌گردد. بالا بردن حقوق‌ها در بخش كارمندان دولت به شكلي كه رابطه منطقي با تورم و گراني داشته باشد، كمك‌هاي جنسي و حمايت‌هاي آنها از نظر مسكن مي‌تواند، زنان را به ماندن در خانه تشويق نمايد. در صحبت با بسياري از مادران شاغل به اين نتيجه رسيده‌ام كه بيش از 60 درصد از اين بانوان قلبا راضي به اشتغال نيستند. چرا كه تغيير سبك زندگي در دوران ما باعث شده زندگي ساندويچي و غذاي كنسرو شده جاي سفره‌هاي پرمهر را گرفته و در بسياري از اوقات زن و شوهر براي يكديگر در سبك زندگي جديد روي كاغذ يادداشت مي‌گذارند و گاه در ديدار اقوام و والدين خود ماه‌ها تاخير مي‌اندازند. تغيير سبك زندگي و گرايش به زندگي مصرف‌گرايانه و تشريفاتي در كنار چشم و هم‌چشمي و رقابت‌هاي غيرمتعارف رفتاري باعث شده بسياري از خانواده‌ها زندگي خود را براساس روش‌هاي زندگي ديگران تنظيم كنند. سردي روابط، فاصله عاطفي بين اعضاي خانواده از مقام سبك زندگي جديد است و روابط فراخانوادگي، فرازناشويي از ارمغان‌هاي تغييرات روش زندگي است. دكتر مجيد ابهري با اشاره به اينكه راه نجات ما در بازگشت به سبك زندگي ايراني - اسلامي است، مي‌گويد: نه در مقاله و همايش بلكه در عمل. در حال حاضر متاسفانه در فيلم‌ها و سريال‌ها نيز سبك زندگي ديگران الگوي رفتاري ما قرار مي‌گيرد. نهادهاي فرهنگي نيز در مقابل اين تغييرات آزاردهنده اكتفا به فعاليت‌هاي نظري دارند. بنابراين بايد بدانيم كه فاصله گرفتن از سبك زندگي اصيل خودمان باعث بروز ناهنجاري‌هايي خواهد شد كه بسياري از آنها غيرقابل جبران و ترميم هستند. مقوله اشتباه تشويق‌هاي افراطي ازدواج يك جامعه شناس با تفكيك شاغل بودن زن و مرد در يك خانه به تهران امروز مي‌گويد: گاهي مرد كار مي‌كند، زن خانه‌دار است. ولي به تازگي نوعي وارونگي اتفاق افتاده و مرد در خانه مي‌ماند و زن كار مي‌كند كه در اين مورد نقش‌هاي اجتماعي آنها نيز دچار دگرگوني مي‌شود. سومين دسته زن و شوهراني هستند كه هر دو كار مي‌كنند. خانواده‌هايي كه زنان شاغل هستند، بيشتر در خطر متلاشي شدن هستند. چهارمين خانواده‌هايي هستند كه متاسفانه جفت زن و مرد بيكار هستند. آنها خانواده تشكيل دادند ولي به اشتغال دست نيافته‌اند. اگر به جوانان شغل مطلوب و مناسب را بدهيم، خودشان مي‌دانند كه چگونه زندگي تشكيل دهند. اين افراد كه هر دو بيكار هستند، تحت‌تاثير تبليغات افراطي در مورد ازدواج قرار گرفته‌اند و قبل از اشتغال تن به ازدواج داده‌اند. دكتر جعفر باي در ادامه با اشاره به اينكه در عصر حاضر به علت غلبه نيازهاي كاذب اقتصادي هزينه زندگي فوق‌العاده افزايش پيدا كرده و حقوق يك فرد (مرد خانه) كفايت زندگي را نمي‌كند، مي‌افزايد: اين امر شرايطي را بر زندگي تحميل كرده كه زنان دوشادوش مردان در بيرون از منزل به كار، تلاش و فعاليت بپردازند. نسبت زنان به مردان در سيستم اشتغال اداري يك به هفت (يك مرد و هفت زن) است. بين نقش مادري و همسري با نقش اداري و كارمندي تضاد و تعارض جدي وجود دارد. اين امر باعث يك‌نوع نگراني، استرس و اضطراب در زنان شاغل مي‌شود. اينكه همسر نمونه شوند يا كارمند نمونه. غيبت زن در منزل به مراتب آسيب‌زاتر از مردان است. چون زن افزون بر يك همسر و مادر، مدير خانه هم هست و حضورش در منزل بسيار ضروري است. كار كردن زنان، مبادله‌اي غيرمنطقي است. زنان به هر طمع كه به سر كار مي‌روند، چيزهايي كه از دست مي‌دهند ارزش بيشتري دارد تا چيزهايي كه به دست مي‌آورند. او با بيان آنكه، اين پديده باعث پيدايش كليد به دستان كوچك شده است، ادامه مي‌دهد: والدين شاغل بيرون از منزل، فرزندان نگران و سرگردان مي‌شوند و از خردسالي بايد كليد به دست خودشان تنها در منزل زمان طولاني را سپري كنند. طبيعتا اين كودكان با مشكلات فراواني دور از حضور پدر و مادر بايد دست و پنجه نرم كنند. مهارت مديريت خانه‌داري (غذا پختن، حمام كردن، لباس شستن و...) را داشته باشند. اين پديده خانه را از حالت مركز آموزش، كانون محبت و مهرورزي، مركز تصميم‌سازي و تصميم‌گيري، مهد آموزش و تربيت به محلي براي استراحت و رفع خستگي تبديل كرده است. چنين خانواده‌هايي فرصت تربيت فرزندان را ندارند و از همه مهم‌تر در انتقال مواريث فرهنگي بسيار ناكارآمد و ضعيف هستند. ارتباطات بين فرزندي خانواده بسيار ضعيف است و مجال گفت‌وگوي خانواده وجود ندارد و گردهمايي پاي سفره براي خانواده شكل نمي‌گيرد. دكتر باي براي حل اين معضل مي‌گويد: مقوله دوركاري كه در دولت قبل شعارش داده شد ولي عملا اتفاق جدي در اين زمينه نيفتاد در اين دولت به ورطه فراموشي سپرده شد. ولي دوركاري براي نجات خانواده‌ها روش درماني خوبي بود. دولت مي‌تواند دوركاري را در دستور كار خود قرار دهد و به زنان با حفظ موقعيت اجتماعي و كارمندي‌شان فرصت بيشتري در منزل دهد. آسيب رسانه تلويزيون به عنوان يك عنصر مزاحم براي گفت‌وگو بايد در اينگونه خانواده‌ها به حداقل زمان استفاده برسد. مديريت زمان در اينگونه منازل بايد به‌گونه‌اي باشد كه در فرصت اندك حضور بيشترين مجال گفت‌وگو و ايجاد تعامل چهره‌به‌چهره بين اعضاي خانواده برقرار شود. تعاملات بين فردي را با برنامه‌هاي گردش در خارج از منزل افزايش دهند و با خاطراتي گره بزنند كه با هم بودن برايشان ماندگار باشد. چون اين خانواده‌ها در معرض جدي آسيب‌هاي جدي هستند بايد توسط نهادهاي حمايتي مورد حمايت‌هاي ويژه قرار بگيرند. منبع: تهران امروز

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت