سرویس اجتماعی «فردا»؛ نقش بانوان خانه دار در دنیای مدرن بیش ازهر چیزدیگر نادیده گرفته شده است. اگرچه دیگر از بشور و بساب های گذشته خبری نیست و وسایل و تجهیزات مدرن، خانه داری را آسان تر کرده است اما از نقش زنان خانه دار در اقتصاد خانواده، تربیت فرزندان و ... کاسته نشده است. جالب اینجاست که بسیاری خانه داری را شغل نمی دانند. این
ذهنیت در بسیاری از زنان نیز عمومیت دارند اما خانه داری اگر درآمد نداشته باشد دارای ارزش افزوده است. بدین معنا که زنان خانه دار با فعالیتی که در خانه انجام می دهند از خرج اضافی بسیاری جلوگیری می کنند که این موارد شامل آشپزی، تربیت فرزندان، نظافت منزل و ... می شود. درواقع دسترنج زنان خانه دار به طور مستقیم به مصرف اعضای خانواده می رسد و از این بابت درآمدی حاصل نمی شود اما کمک بسیار زیادی به اقتصاد خانواده می کند. به طور مثال آشپزی در خانه سبب می شود که غذای یک خانواده چهار نفره با هزینه بسیار کمتری از تهیه آن به صورت حاضری و استفاده از غذای رستوران تهیه شود. متاسفانه این نقش کاملا
تاثیرگذار در خانواده ها کمرنگ شده است و از یک سو هم اعضای خانواده قدر زحمات بانوان را نمی دانند و ازسوی دیگر بانوان نیز با مشغول شدن در کارهای بیرون از خانه خود کمتر به این نقش عمل می کنند و اغلب مشتری مراکز خدماتی شدند که به این قبیل فعالیت ها می پردازند. البته در این مورد زنان امروز به نقش اجتماعی شغل های بیرون از خانه تاکید دارند که نمی شود آنرا نادیده گرفت اما همین موضوع سبب می شود که نقش سنتی خانه داری و نگهداری از فرزندان به دیگران تفویض شود که این موضوع نیز مشکلاتی را برای خانواده ها بوجود آورده است. البته بسیاری از زنان هم در خارج از خانه و هم در داخل خانه شدیدا کار می کنند که در این زمینه باید گفت که نقش زنان بااشتغالشان در بیرون از خانه دو چندان شده است و این مدرن شدن سبب شده که برخلاف شعارهایی که گروه های حامی زنان از جمله فمنیست ها می دهند و خواستار برابری حقوق و نقش زنان و مردان در جامعه هستند، بار بیشتری بر روی دوش بانوان قرار گیرد! به هرجهت اشتغال زنان در بیرون از خانه سبب شده است که سبک زندگی خانواده ها نیز تغییر کند. در این زمینه همانطور که گفته شد زنان برخی از نقش های سنتی خود را به
دیگران واگذار کرده اند و این موضوع سبب شده است که بار اقتصادی بیشتری بر روی دوش خانواده هموار شود که اغلب زنان خود این بار را به دوش می کشند. به طور مثال زنان شاغل دیگر وقتی زیادی برای نگهداری از فرزندان ندارند و در این زمینه مهدکودک ها هستند که این وظیفه را با پرداخت هزینه اش به عهده می گیرند و در زمینه آشپزی و ... نیز این موارد وجود دارد. از سوی دیگر طبیعی است که زنی که شاغل است کمتر تمایل به بچه دار شدن دارد زیرا به هر جهت فردی دو شغله محسوب می شود و خود را باید میان خانه و کار تقسیم کند که در این زمینه تربیت فرزندان بیشتر نیز مشکلات زنان را دو چندان می کند. از این جهت این نوع سبک زندگی سبب می شود که خانواده ها کمتر تمایل به بچه دار شدن داشته باشند و اکثرا در این خانواده تعداد فرزندان بسیار کم است. مساله اصلی دیگر در این زمینه نوع نگاهی است که به مساله خانه داری معطوف است. اغلب این نوع نگاه ها کاملا تحقیرآمیز است. درواقع در مکتب های فکری حامی زنان نقش خانه داری و حتی آشپزی به عنوان یک کار پست تلقی می شود که باعث شده است زنان بیش از پیش عقب افتاده بار بیایند. اما سئوال اساسی که در این زمینه وجود دارد
این است که آیا زنان می توانند ازنقش سنتی و گاها ذاتی خود که عموما نقشی است که در طور تاریخ بر اساس وضعیت جسمانی و نوع فکر و ذهنیاتی که آنان دارد بر عهده آنان قرار گرفته، فرار کنند؟ سئوال دیگر این است که اگر هم این موضوع اتفاق بیفتد چه تاثیری در جامعه، خانواده و حتی خود زنان دارد؟ مکتب های فکری افراطی حامی زنان در این زمینه حتی مسائلی مثل آشپزی که امروز به عنوان یک صنعت و هنر در جهان مطرح است و به گفته روانشناسان تاثیر بسزایی در روحیه بانوان و حتی آقایان دارد را پست می شمارند. باید اشاره کرد که مکاتب افراطی حامی بانوان در این جهت نه تنها به نفع خانم ها حرکت نکرده اند بلکه بیشتر مسبب گرفتاری آنها شده اند و با تغییر شیوه زندگی بانوان را از مسائلی که با روحیه و مبنای فطری حیات آنها پیوند دارد، دور ساخته است. به هر جهت باید توجه داشت که مساله اشتغال زنان در بیرون ازخانه که به شعار کشورهای مدرن تبدیل شده است و رسانه های غربی همواره چنین نسخه ای را بخصوص برای کشورهای کمتر توسعه یافته می پیچند، با عنایت به مشقاتی که همراه دارد، نظام خانوادگی در کشورهای بخصوص شرقی را به هم می ریزد و اغلب تمام رویاهایی که آنان در
تبلیغات خود می فروشند، بیشتر از اینکه رنگ واقعیت داشته باشد، توهمی بیش نیست. اگر به جامعه غربی نیز نگاهی بیندازیم می بینم که کشورهای غربی در این زمینه خود دچار مشکلات بسیاری هستند و اغلب نتایج منفی و مشکل خود را به جوامع دیگر در قالب ایده و افکار فرهنگی - اجتماعی صادر می کنند. از این جهت به نظر می رسد بایستی نسبت به نقش زنان در محیط کار و همچنین محیط خانه تعریف درستی با توجه به فرهنگ خودی انجام شود؛ به طوری که موازنه مثبتی در این زمینه شکل بگیرد تا هم زنان از نقش خود در خانه عقب نمانند و نه نگران حضور خود در اجتماع نباشند. به هر جهت خانه داری و تربیت فرزندان به عنوان یک مادر وظیفه همراه با تعهد برای زنان محسوب می شود، همانطور که وظیفه مرد تامین نیاز مادی خانواده است. کسی در این زمینه نمی تواند نقش تاثیرگذاری که زنان در خانه ایفا و آرامش روانی که با حضورشان در خانواده به عنوان یک مادر به خانه هدیه می کنند، منکر شود. این مساله ای است که علوم جامعه شناسی و روانشناسی بر آن صحه می گذارند. البته این موضوع بیش از هر چیز دیگری به خود بانوان بستگی دارد. تضاد کاذبی که در این زمینه به وجود آمده سبب شده که زنان
همواره خود را در مقابل مردان قرار دهند، در صورت که در زندگی زناشویی و اجتماعی، زن و مرد بر اساس تفاهم مشترک باید شکل بگیرد نه بر اساس تضادهایی که سرمنشاء درستی ندارد و باعث رقابتی می شود که برنده ای ندارد و تنها به تحلیل انرژی هر دو طرف می انجامد.
دیدگاه تان را بنویسید