چه شرایطی منجر به پذیرش قطعنامه شد؟
شجاعت رهبری کشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را بخاطر مصلحت و اسلام و مسلمین اتخاذ...
به گزارش سایت khamenei.ir، قطعنامه ۵۹۸ که در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ در شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شده بود، سرانجام پس از یک سال به فرمان امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب و با درایت و هوشیاری ایشان در ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ از سوی جمهوری اسلامی ایران رسما پذیرفته شد. امام راحل (ره) با تغییر شیوه دفاع، دشمنان را خلع سلاح و تلاش چند ساله ملت شهید پرور را به ثمر رساندند و با توجه به شرایط ایجاد شده در فضای سیاسی منطقه و معادلات جهانی، این شرایط مطلوبی برای ملت ایران بود. حضرت آیت الله خامنهای که هنگام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ علاوه بر مسئولیت پست ریاست جمهوری امامت جمعه تهران را نیز برعهده داشتند، چهار روز پس از پذیرش قطعنامه، اولین نماز جمعه پس از این حادثه را اقامه کردند و در دومین خطبه این نماز جمعه تاریخی، تحلیل مشروحی از مسائل مربوط به قطعنامه ۵۹۸ ارائه فرمودند. در ادامه به بازخوانی سخنان امام خامنه ای در رابطه با شرایط منتهی به پذیرش قطعنامه ۵۹۸، با ذکر تاریخ میپردازیم: بیانات در خطبه های نماز جمعه (مورخ ۲۷/۴/۱۳۶۷): قبول قطعنامه یکی از پدیدههای بسیار مهم تاریخ انقلاب است چه قبول قطعنامه به آتش بس و خاتمه جنگ منتهی بشود و چه با خباثت دشمن بهانهگری و جنگ افروزی او به اتمام جنگ منتهی نشود. به هر حال این حرکت یکی از مهمترین حوادث و مهمترین حرکات و مهمترین آزمایشها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد. چیزهایی که اگر این تجربهها پیش نیابد به این روشنی دیده نخواهد شد. شجاعت رهبری کشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را بخاطر مصلحت و اسلام و مسلمین اتخاذ میکند و اعلام می کند که دنیا در مقابل این موضعگیری متحیر میماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است این شجاعت اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد. مسأله را در آن حد مجملی که میشود گفت من در یک جمله عرض میکنم و آن جمله را برای شما تبیین میکنم آن جمله این است که مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است. حالا چطور به صلاح است چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز به نفع انقلاب است؟ همه مردم مشتاقند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند اینها را بدانند. بنده این عوامل و حوادث را خوب میدانم و میتوانم برای شما بیان کنم و هیچ جملهای که به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست. من این را قرص و محکم عرض میکنم ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند به شما ملت عزیز بگوئیم مطمئنا نیروی عظیم شما بیشتر به کار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهید انجام دهید تمام ملت ایران مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا میشوند غیر از آنها تمام ملت ایران محرم هستند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البته در حالیکه شما محرمها این مطلب را از دهان من میشنوید گوشهای نامحرم هم متاسفانه خواهد شنید اگر ما میتوانستیم راهی را پیدا کنیم یا بوجود آوریم که آنچه را به شما گفته میشود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند اگر این چنین فضایی را ما پیدا میکردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام میآمدیم یکی، یکی عوامل و حوادث را میگفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب میکرد. اما چه کنیم هرچه که به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشوند لذا نمیگوئیم یک عدهای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم نخیر شما محرمید و شما خودی هستید. بیانات در خطبههاى نماز جمعه تهران (مورخ ۱۱/۱/۱۳۶۸): مىبینید آنچه که امام مىکند در دلها جا باز مىکند این مردمى که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتى که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتشبس، ملاحظه نکرد که حالا من هفتهى قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چى گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کى چه خواهد گفت براى امام مطرح نیست و چون براى خدا کار مىکند خدا هم براى او همهى مقدمات را فراهم مىآورد، «من کان لله کان الله له» دلهاى مردم مجذوب سخن امام مىشود همان مردمى که تا دیروز شعار مىدادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهاى آنها کارگر مىشود که آنها بر مىگردند راهپیمایى مىکنند شعار مىدهند که نخیر امروز باید آتشبس باشد؛ این نشانهى خلوص است. پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلى (مورخ ۳۰/۶/۱۳۶۸): این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مىرسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مىشد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بىاعتمادى در اجراى میثاقهاى بینالمللى توسط قدرتهاى بزرگ بود. از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگین ترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن درجبهههاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بىسابقهى نیروهاى نظامى آمریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آنکه بر ملت ایران وارد شد و رژیم آمریکا تقریباً بهطور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى وکشتى غیرنظامى و اثبات اینکه استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد. قبول قطعنامهى ۵۹۸ از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیمالشّأن فقید آن، توطئهى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلحطلبى، به هر جنایتى دست مىزد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بینالمللى نزدیکتر گردد. سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى از آزادگان و اقشار مختلف مردم، در اولین روز از هفتهى وحدت (مورخ ۱۱/۷/۱۳۶۹): هر کسى در این ایام، اظهارات مخالفان ما را در دنیا گوش کرده یا خوانده باشد، مىفهمد که دشمنان نظام ما، چهطور از عزت امروز جمهورى اسلامى، از ته دل ناراحتند. پیروزى ملت ایران، به کام اینها تلخ آمد. خداى متعال، همهى کارها را با حساب انجام مىدهد. یک روز بندهى صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچچیز را براى خودش نمىخواست و همهى کارها را براى خدا مىکرد و همه چیز را براى او مىخواست، درقضیهى قطعنامه گفت: کاسهى زهر را نوشیدم. این تلخى را او تحمل کرد؛ ولى خداىمتعال به آن بندهى صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندى نگذشته کاسهى شهد و شیرینى پیروزى را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. بیانات در دیدار با خانوادههاى شهداى مشهد (مورخ ۲۴/۱/۱۳۷۱): حتما خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن مىگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهى بعورة ان یریدون الا فرارا»؛به آنان مىگویى عازم جبههى نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانهاى مىآورند. مىگویند: «خانهمان خراب است. گرفتارى داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد مىشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمىتوانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزى نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزى نداشتند؟ «بیوتشان عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتى بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیزدیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. مىخواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهاى الهى بودند براى اینکه جهاد استمرار پیدا کند؛ براى اینکه ملت شکست نخورد؛ براى اینکه انقلاب در قمار جهانى نبازد و در این مقابلهى جهانى نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام درشما، در ملت و در جوانان اثر کرد. بیانات در اجتماع زائران مرقد امام خمینى(ره) (مورخ ۱۴/۳/۱۳۷۵): پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود. قطعنامه را هم که امام قبول کرد، بهخاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمىکِشد و نمىتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ بهخاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون آمریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مىکرد. وانگهى؛ اگر همهى دنیا در امر جنگ دخالت مىکردند، امام رضواناللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمىگشت! آن، یک مسالهى داخلى بود؛ مسألهى دیگرى بود. بیانات در دیدار کارگزاران نظام (مورخ ۱۳۸۵/۰۷/۱۸): بعضى از بگومگوها هم هست که آدم مىبیند این بگومگوها، آن مقدارى که اهمیت دارد، بعضى از تبلیغات آنها را چند برابر داراى اهمیت میکند! آن وقت بارِ سنگینش روى دوش ملت میافتد؛ همین گفتگوهایى که راجع به مسئلهى پایان جنگ و قطعنامه اتفاق افتاد. البته اگر این بگومگوها نشود، بهتر است؛ اما وقتى شد، نبایستى دربارهى تأثیرش، آنچنان اغراقگونه حرف زد که گویا یک حادثهى عظیمى اتفاق افتاده است؛ نه. حقیقت را دربارهى مسئلهى جنگ، همهى مردم و مسئولان ما میدانند. در جنگ، مسئولان نظامى و سیاسى، همهشان تلاش کردند و همهشان خدمت کردند. ما اینها را به چشم خودمان از نزدیک مشاهده کردیم؛ همهشان هم ضعفهایى داشتند. اینها چیزهایى نیست که بتوان انکارشان کرد. سیاستمدارها هم ضعفهایى داشتند، نظامیها هم ضعفهایى داشتند؛ اما بىتردید، خدماتشان از ضعف هایشان بیشتر بوده است. برآیند این ضعفها و این خدمات، همینى بود که اتفاق افتاد که امام تصمیمگیرى کردند. اینها با جزئیات دقیقش، یقیناً در زمان خود، بهتدریج در معرض اطلاع مردم قرار خواهند گرفت و مردم میدانند، اما آنچه که من عرض میکنم، این متن واقع است که حالا انشاءاللَّه اینها یک روز مستدل خواهد شد. برآیند همهى این تواناییها و ضعفها و موفقیتها و خوبیها و کوتاهیها، همین بود که اتفاق افتاد؛ و این به معناى شکست نبود و مطلقا به معناى تسلیمطلبى نبود. امام مظهر استقامت و ایستادگى و مظهر امید به آینده و پیشرفت به سمت آیندهها بود. در جنگ هم همینطور عمل کرد؛ در پذیرش قطعنامه هم همینطور عمل کرد.
دیدگاه تان را بنویسید