از درمان تا تولید اعضای یدكی
ذخایر زیستی مفهوم خاصی دارد. این ذخیره فقط به نگهداری نمونه در بانك بندناف نمونه جفتی محدود نمیشود.
سرویس اجتماعی «فردا»: در همه بافتهای بدن نوعی از سلولهای بنیادی را میتوان یافت كه ویژگی منحصر به فرد این سلولها در مقایسه با دیگر انواع سلولها را میتوان در توانایی تبدیل آنها به سلولهای تخصص یافته همان بافت خلاصه كرد كه چنانچه در بافت به هر علتی اختلالی ایجاد شود، تكثیر پیدا میكند و به همین علت به آنها سلول بنیادی گفته میشود.
فناوری تولید سلولهای بنیادی و استفاده از ویژگیهای این سلولها مقوله جدیدی در حوزه پزشكی است كه در بسیاری از كشورها مورد توجه قرار گرفته است. كشور ما هم از جمله كشورهایی است كه به این توانایی دست یافته است و به نظر میرسد فاصله كشور ما با دیگر كشورهای پیشرو در این زمینه هم چندان زیاد نباشد.
در سالهای اخیر خبرهای جدیدی درباره موفقیت محققان مراكز تحقیقاتی كشور در زمینه ابداع روشهای جدید درمانی مبتنی بر ویژگیهای سلولهای بنیادی شنیدهایم.
با دكتر سیدحمید جمالالدینی عضو شورای عالی نخبگان و مدیر پژوهشكده و مركز تحقیقات كاردیوژنتیك مركز قلب و عروق شهید رجایی درباره ویژگیهای سلولهای بنیادی گفتوگو كردهایم. اساسا سلولهای بنیادی چه ویژگیهایی دارد كه در سالهای اخیر در حوزه پزشكی و بخصوص درمان بیماریها تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ سلول بنیادی سازنده بدن انسان است و در نهایت این سلول مانند همه سلولها به بافت، اندام و در نهایت انسان تبدیل میشود. یعنی سلول بنیادی هم مانند همه سلولها سیر تكاملی را طی میكند. همه سلولها قابلیت تبدیل را دارد اما برخلاف یك سلول معمولی، سلول بنیادی دو ویژگی خاص دارد. یكی از این ویژگیها قدرت تكثیر نامحدود است. ویژگی دیگر قابلیت پرتوانی این سلولهاست. یعنی یك سلول بنیادی قابلیت تبدیل به بافتها و اندامهای مختلف را دارد. از دیگر ویژگیهای سلولهای بنیادی میتوان به توانایی خودسازی و نوسازی آنها اشاره كرد كه این ویژگی را هم میتوانیم به دیگر خصوصیات سلولهای بنیادی اضافه كنیم. به نوعی، سلولهای بنیادی همهمنظورهاند. بعضی از سلولهای بنیادی چندمنظوره هستند، اما اساسا ماهیت سلولها تكمنظوره است. یعنی سلول عادی پوست فقط به سلول پوستی تبدیل میشود. اما سلولهای بنیادی اولیه میتواند همهمنظوره یا چندمنظوره باشد. سلولهای بنیادی اولیه یا جنینی همهمنظوره است. به عبارتی توانایی تبدیل به همه انواع سلولها را دارد. بستگی به این دارد كه در چه محیطی و تحت تاثیر چه عواملی قرار گیرد كه این موضوع اصلی همه آزمایشها و پژوهشهایی است كه در زمینه سلولهای بنیادی انجام میشود. یكی از نگرانیهای پدر و مادرهایی كه در بدو تولد فرزندشان تصمیم میگیرند نمونهای از سلولهای بنیادی جفتی یا جنینی فرزندشان را ذخیره كنند این است كه آیا شرایط نگهداری بانكهای زیستی استاندارد است. به نظر شما در این مراكز استانداردها رعایت میشود؟ واقعیت این است كه اقداماتی كه در این زمینه انجام میشود باید مطابق با استانداردهای خاص برای نگهداری نمونههای زیستی باشد كه نیازمند محیطهای خاص است. البته حتی با صرف هزینه كم هم میتوان این شرایط را ایجاد كرد. راهاندازی بانكهای زیستی از جمله اقدامات موثر در حوزه پزشكی است كه میتواند محلی برای نگهداری نمونههای زیستی مانند سلول یا DNA باشد. اگر روزی توانستیم به فناوریهای خاص در این حوزه دسترسی داشته باشیم با در اختیار داشتن بانكهای زیستی میتوانیم این فناوریها را به مرحله بهرهبرداری برسانیم. این اطلاعات، ورودی را میسازد. مثلا اگر افرادی با خصوصیات و بیماریهای مختلف داشته باشیم، در شرایطی كه امكانات پژوهشی فراهم باشد و بخواهیم در زمینهای تحقیق كنیم، باید از همین امروز نمونههای زیستی مورد نیازمان را جمعآوری كنیم. به این ترتیب چهار تا پنج سال عقب میافتیم. اما اگر بانك زیستی خوب و اطلاعات بالینی مورد نیاز را داشته باشیم به هیچ امكانات دیگری نیاز نداریم و بدون این كه هزینه زیادی صرف كرده باشیم از نمونه خون، بزاق، بند ناف و حتی جنین به عنوان ذخایر بانكهای زیستی استفاده میكنیم. بنابراین باید در كشور بانك زیستی وجود داشته باشد البته ممكن است حتی در این شرایط هم تحقیقاتی را انجام دهیم و به نتیجه موفقیتآمیزی هم نرسیم اما حداقل این است كه عقب نخواهیم بود، زیرا نمونههای زیستی از افراد مبتلا به بیماریهای خاص را داریم و به جای این كه هزینه زیادی را صرف پروژه تحقیقاتی كنیم با كمترین هزینه به نتیجه میرسیم. الفبای یك كار تحقیقاتی و پژوهشی در زمینههایی مانند ژنتیك و سلولهای بنیادی، بانك زیستی است. این كه در مراكز مختلف شرایط نگهداری سلولهای بنیادی یا نمونههای زیستی استاندارد است یا خیر موضوعی است كه باید از زاویه دیگری به آن نگاه كرد. ممكن است كیفیت یا نیمه عمر نمونههای زیستی با گذشت زمان كاهش پیدا كند. ماهیت كلی این است كه با گذشت زمان افت كیفیت نمونهها را مشاهده میكنیم؛ اما رعایت استانداردها میتواند در بهبود كیفی نمونهها موثر باشد. سلولهای بنیادی مقوله جدیدی در دنیای پزشكی است، اما قطعا علمی نیست كه یكشبه به وجود آمده باشد. نخستین بار از چه زمانی تحقیق درباره این گروه از سلولها و شناسایی آنها در سطح دنیا مورد توجه قرار گرفت؟ سابقه نخستین آزمایشها و تحقیقات درباره سلولهای بنیادی به قرن بیستم یا به عبارتی سال 1960 میلادی برمیگردد. در آزمایشهایی كه از سوی گروهی از دانشمندان روی موشهای آزمایشگاهی انجام شد، از نیروی اشعه تابشی برای تخریب یكسری از سلولهای خونی استفاده شد و بعد این سلولها با خون دیگری جایگزین شد و مشاهده شد كه سلولهای تخریب شده بازسازی میشود. پس از آن دانشمندان متوجه شدند كلونیهایی در خون وجود دارد كه در آن همه رده سلولها یافت میشود. محققان حدس زدند این كلونی از سلولهای بنیادی است. برخلاف آنچه فكر میكنیم سلولهای بنیادی بر اثر ویژگیهای اختصاصی كه دارند، شناسایی میشوند نه براساس شكل ظاهری. برای مثال سلول عصبی و قلبی هر كدام شكل خاص خودشان را دارند، اما وقتی از سلولهای بنیادی صحبت میشود، ما به دنبال شكل ظاهری آنها نیستیم. درست است كه در رده خودشان این سلولها هر كدام شكل بخصوصی دارند، اما مهمترین مشخصه این سلولها، ویژگیهای آنهاست كه آنها را از سلولهای غیربنیادی متمایز میكند. ویژگی مهم این سلولها چیست كه موجب شده تا این اندازه در دنیای پزشكی سر و صدا به راه اندازد؟ به طور كلی پژوهش در زمینه سلولهای بنیادی به سه دلیل در سطح دنیا مورد توجه قرار گرفته است؛ یكی از این دلیلها اهمیت آنها در پژوهشهای پایه است. دلیل دیگر اهمیت سلولهای بنیادی، تواناییها و قابلیتهای آنها در درمان و آسیبدیدگیهاست. وقتی برای درمان سكته قلبی یا بیماریهای سرطانی به سلولی با توانایی تبدیل نیاز داریم، سلولهای بنیادی میتواند كمككننده باشد و دلیل سوم هم امكان بهكارگیری این سلولها در تولید داروهای جدید است. سلولهای بنیادی در چه حوزههایی كاربرد دارند یا میتوانند كاربرد داشته باشند؟ سلولهای بنیادی كاربرد گستردهای دارند. براساستحقیقاتی كه در دنیا انجام شده در درمان طیف وسیعی از بیماریها و آسیبدیدگیها از سكته قلبی، ترمیم آسیبدیدگیهای بافت قلب و درمان بیماریهای قلبی یا ترمیم بافتهای استخوانی كه تحت عنوان بیوایمپلنتها یا ایمپلنتهای زیستی از آنها نام برده میشود، میتوان از ویژگیهای سلولهای بنیادی استفاده كرد. در ایران هم در این زمینه در مراكز مختلف مانند مجموعه همانندساز بافت، تحقیقات و فعالیتهایی انجام شده است. از ماهیت سلولهای بنیادی برای تولید جایگاه بافت استخوانی استفاده میشود كه میتواند ضایعات بافت استخوانی و خوردگیهایی را كه نیاز به ترمیم دارد، پر كند. سلولهای بنیادی حتی در تولید دریچه قلبی، ترمیم ضایعات عصبی، سوختگیها یا زخمهای مزمن كه یكی از معضلات دوران سالمندی است و بار هزینه زیادی را به حوزه بهداشت و درمان كشور تحمیل میكند هم میتواند كاربرد داشته باشد. علاوه بر این برای ترمیم لوزالمعده، سلولهای پانكراس، درمان دیابت به عنوان بیماری كه جمعیت قابل توجهی با آن دست و پنجه نرم میكنند یا بیماریهای عصبی مانند آلزایمر یا پاركینسون، درمان سرطان خون و بیماریهای كبدی كه موجب ازكارافتادگی كبد میشود هم میتوان از ویژگیهای سلولهای بنیادی برای درمان استفاده كرد. این سلولها به طور طبیعی در بدن وجود دارد. یك انسان 70 كیلویی تقریبا 10×2 سلول خونی میسازد كه همچنان قابلیت تبدیل به دیگر سلولها را دارد. روزانه میلیونها سلول گوارشی در بدن انسان از بین میرود و جایگزین میشود كه مبتنی بر خصوصیات و ویژگیهای سلولهای بنیادی است. تعداد سلولهای بنیادی بالغ كه در رده خونی قرار میگیرد، كمتر است. هر چه تمایز انجام شده و بیشتر پیش رود، ردههای بالاتری را هم میتواند بسازد. از هر 150 هزار سلول خونی مغز استخوان، یكی از آنها سلول بنیادی است كه میتوان از آن برای درمان بیماریهای خاص و بویژه سرطانهای خونی كه رده درگیری سلولهای مختلف را شامل میشود، استفاده كرد. در زمینه درمان ناشنوایی و نابینایی، مطالعات حیوانی انجام شده است. در بعضی موارد هم مطالعات انسانی انجام شده كه نتایج موفقیتآمیزی به همراه داشته است. نابینایی و ناشنوایی علل مختلفی دارد و نمیتوان تنها با روش تزریق سلول بنیادی آن را درمان كرد. اما در بعضی موارد درمان به كمك سلولهای بنیادی نتایج خوبی به همراه داشته است. آرتروز بیماری است كه منجر به از بین رفتن و تغییر ساختار غضروفها میشود كه در این زمینه هم سلولهای بنیادی میتواند راهكاری برای درمان باشد. در بسیاری از دیگر بیماریهای عصبی مانند MS تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است. حتی در ساخت دندان مصنوعی و شكلگیری داربستهای طبیعی برای دندان هم میتوان از سلولهای بنیادی استفاده كرد. همه اینها نشان میدهد نگاه وسیعی در این زمینه وجود دارد. به نظر شما آیا ضروری است در درمان همه این بیماریها سراغ سلولهای بنیادی برویم؟ نكته مهم این است كه در همه این تحقیقات توجه به چند نكته مهم و ضروری است. مانند بسیاری از دیگر طرحهایی كه در حوزه سلامت مطرح میشود، ضروری نیست كه كاری به صورت عمومی توصیه شود. برای مثال برای درمان هر بیماری از سلول بنیادی استفاده نمیشود بلكه باید هزینه آن در نظر گرفته شود. یعنی در نظر گرفتن هزینه اثربخشی مهم است. اثربخشی بالینی كامل نیز از دیگر موضوعاتی است كه باید در این حوزه مورد توجه قرار گیرد. برای مثال گفته میشود پس از گذشت ده سال كیفیت سلولهای بنیادی بندناف كاهش مییابد. ما باید در این تحقیقات كه فازهای نوین بالینی را پشتسر میگذارد دست به عصا حركت كنیم. واقعیت این است كه سلولهای بنیادی علم نوینی است باید ببینیم پس از گذشت چند سال، تحقیقات بالینی هم نتایج مشابهی دارد. در هر روش درمانی نكته مهم، كیفیت زندگی است. عرض زندگی هم مهم است. وقتی میتوان یك روش را به طور عمومی توصیه كرد كه همه جوانب در نظر گرفته شود. كشور ما در زمینه تحقیق درباره سلولهای بنیادی در چه جایگاهی است؟ در كشور ما پژوهش در زمینه سلولهای بنیادی در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است.تحقیق در بعضی زمینهها هیچ هزینهای ندارد و برای هر كشوری مفید است. هر كشوری كه بتواند به مخازن ژنی و سلولی غنی دسترسی داشته باشد میتواند یك گام جلوتر باشد. البته ذخایر زیستی مفهوم و تعریف خاص خودش را دارد. این ذخیره فقط به نگهداری نمونه در بانك بندناف نمونه جفتی یا نگهداری از یك سلول خونی و چند سیسی خون محدود نمیشود بلكه در كنار اطلاعات بالینی و ژنتیكی ارزشمند است و این همان چیزی است كه تحت عنوان پرونده سلامت از آن صحبت میشود. اگر اطلاعات بالینی نباشد ذخایر زیستی به تنهایی فایدهای ندارد. بنابراین ذخیره و نگهداری اطلاعات برای هر كشوری لازم و ضروری است و باید این اطلاعات از طریق مراكز مختلف جمعآوری شده و در اختیار مراكز پژوهشی قرار گیرد. بهتر است اطلاعات زیستی در حوزههای مختلف به صورت تخصصی جمعآوری شود. موضوع بعدی پژوهش و تحقیقات است. آیا واقعا نیاز است هزینههای گزافی را اختصاص دهیم و در مقولههای جدیدی مانند سلولهای بنیادی قدم بگذاریم؟ در این زمینه اما و اگرهای زیادی وجود دارد. ما باید در كشور در همه زمینهها بین تحقیقات كاربردی و تحقیقاتی كه با هدف توسعه علم انجام میشود، تعادل داشته باشیم و سعی كنیم با توجه به محدودیت منابع به سمت و سویی برویم كه علم ما نافع باشد یعنی نیمنگاهی به كاربردی شدن داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم گاهی در چاچوبی قرار نگیریم كه با پول و هزینه داخلی برای خرید یك دستگاه یا فناوری مبلغی را هزینه كنیم و بعد كاری را انجام دهیم كه در حال حاضر در كشورمان خروجی خوبی ندارد و تنها صرف اینكه مقالهای را منتشر كنیم سرمایه، فناوری، مواد مصرفی، زمان و اساتید را هزینه كرده و نتایج كارمان را در اختیار افرادی قرار دهیم كه باید همه این هزینهها را خودشان پرداخت میكردند كه نتایج كارشان برای شركتهای دارویی یا مراكز دیگر مورد استفاده قرار گیرد. موضوع اصلی این است كه باید هدفمند حركت كنیم. اشكالی ندارد چند قطب در كشور شكل بگیرد و با نگاهی به بیماریهای بومی كشور خودمان مانند سرطانهای خونی و بیماریهای خونی حركت كنیم اما باید توجه داشته باشیم در كدام حوزهها موفقتر بودهایم. باید نیازهای خودمان را در نظر بگیریم و بعد با همپوشانی و مشاركت در یك مسیر حركت كنیم. برای مثال گاهی در یك مركز درباره درمان بیماری تحقیق میشود كه ممكن است در كشور ما شیوع بالایی نداشته باشد. به نظر میرسد این روزها در بعضی مراكز درمانی، درمان به كمك سلولهای بنیادی جنبه تبلیغاتی پیدا كرده است. این اشتباه است ما نمیخواهیم بگوییم ایجاد قطبهای درمان با سلولهای بنیادی اشتباه است. این عزم، عزم ملی است. بعضی موضوعات تحقیقی، جزیرهای است یعنی یك دانشگاه، یك مركز یا یك مجموعه در یك زمینه تحقیقاتی را انجام میدهد. اما بعضی مقولهها، ملی است. اگر كسی بخواهد یك بیمارستان سلول درمانی راهاندازی كند مشكلی ایجاد نمیشود اما وارد شدن در این مقوله نباید شخصی باشد و تحت عنوان اولین فعالیتهایی را انجام دهد. آفت این كار موفق نبودن و عوارض ناشی از آن است. اگر همه افراد صاحبنظر در این زمینه همكاری و مشاركت داشته باشند و همه افرادی كه در مراكز مختلف كار كردهاند تجربههای خود را در یك جا جمعآوری كنند به مراتب بهتر است. وقتی تحقیقی برای نخستینبار انجام میشود بهتر است همه در آن مشاركت داشته باشند چرا كه در اینجا آزمون و خطا چندان معنی ندارد. چرا همه مراكز با هم در یك زمینه فعالیت نمیكنند؟ این یك ایراد است. فلسفه ایجاد شبكههای تحقیقاتی و قطبهای علمی ـ پژوهشی این بود كه مطالعات و پژوهشها هدفمند باشد. به نظر میرسد لازم است قطبها و شبكهها وظایف اصلی خودشان را ایفا كنند و شاید این تحریم، این فرصت را ایجاد كند. وقتی بودجه نامحدود باشد هیچكس به فكر هدفمندسازی نیست. ما راهی جز این نداریم كه پژوهشی نافع داشته باشیم. اگر میخواهیم در تولید علم در دنیا در زمینههایی به جز تولید علم كاربردی نقشی ایفا كنیم باید بین علم كاربردی و نقش تولید علم در دنیا تعادل ایجاد شود. باید ببینیم در چه زمینههایی و در چه شرایطی تحقیق و پژوهش به نفع ماست. تشكیل شبكهها و تیمها به منظور جلوگیری از گسیختگی و ایجاد همپوشانی خیلی مفید است. گاهی در یك سطح تحقیقات جزیرهای خوب جواب میدهد اما اگر مقالات و كارهای جدیدی در سطح دنیا وارد پروتكل درمانی میشود به این دلیل است كه همه مراكز با همكاری هم عمل میكنند و نتایج تحقیقات به یك مرجع ارسال میشود و به این ترتیب همپوشانی ایجاد میشود. نه اینكه هركس در هر رشتهای چند میلیارد هزینه كند برای كاری كه در نهایت به 10 تا 15 مقاله منتهی میشود. اگر بتوانیم از طریق سلولهای بنیادی اعضای یدكی بدن را تولید كنیم امكان تولید موجودات زنده هم وجود دارد. آیا میتوان از سلولهای بنیادی برای تولید موجودات زنده استفاده كرد؟ با وجود پیشرفتهای بهدست آمده در زمینه شناسایی ژنها ازنظر اخلاق پزشكی تردیدهای بسیاری وجود دارد. تولید اعضای مصنوعی از طریق شبیهسازی انجام میشود و با تحقیق در زمینه سلولهای بنیادی متفاوت است. شبیهسازی یعنی ایجاد یك موجود از سلول غیرجنسی یا كلونینگ. در شرایط طبیعی موجودات زنده از سلولهای جنسی به وجود میآیند. گاهی میتوان در تولید بیوایمپلنتها از سلولهای بنیادی استفاده كرد اما گاهی از تكثیر سلول غیرجنسی بافتی تولید میشود كه در نهایت عضو موجودی را تولید میكند. این فرآیند شبیهسازی است و در نهایت میتواند به یك موجود كامل هم تبدیل شود و نمیتوان آن را نقض كرد. این كار وقتی ارزش دارد كه بتوان موجودی را كاملتر از آنچه اكنون است به وجود آورد. به نظر من حتی اگر انسان موفق شود انسانی مانند خودش را خلق كند، كار بزرگی انجام نداده، چون شبیهسازی كرده است. آنچه مهم است خلق موجودی است كه شبیه آن وجود نداشته باشد و تنها خداوند متعال میتواند این كار را انجام دهد. شبیهسازی و علم اعصاب نقش مهمی در تحول دنیای امروز داشته است. 20 سال پیش هزینهای معادل بودجه نظامی آمریكا كه ده برابر بودجه نظامی روسیه است به علم ژنتیك اختصاص داده شد. اما هنوز در این زمینه به موفقیت كامل دست نیافته است. حتی مدلهای حیوانی شبیهسازی شده هم یا پایدار نبودهاند یا ویژگیهایی داشتهاند كه برای بقا مناسب نبوده، بنابراین دچار پیری زودرس یا رشد سلولهای سرطانی شدهاند. بعد معنوی خارج از بعد جسمانی است. از نظر ایجاد روح ما نمیتوانیم كاری انجام دهیم و این همان بعد معنوی است كه انسان را متمایز میكند، انسان میتواند از روی خود شبیهسازی كند، اما اینكه بتواند بعد روحانی را در دل این جسم فیزیكی قرار دهد، غیرممكن است چون كمال الهی را ندارد. شبیهسازی با خلق متفاوت است كسی میتواند خالق باشد كه صاحب این مقام باشد و این مقام فقط از آن خداست.
حضور خیرین در امور پژوهشی ضروری است
در امور پژوهشی دستگاههای نظارتی باید به خروجیها و ورودیها توجه داشته باشند. گاهی ورودی خوبی داریم اما در مقابل خروجی خوبی نداریم. در این زمینه عوامل مختلفی تاثیرگذار است. ارزیابیها باید كاملا مبنای علمی داشته باشد. پس باید سیاستگذاریها دقیق باشد. ابتدا باید اولویتها تعیین شود و سپس بین مراكز تحقیقاتی، پژوهشگاهها و پژوهشكدهها تقسیم شود. به نوعی سیاستگذار، خرید خدمت میكند. براساس تعهدات مراكز و پیشرفت فیزیكی آنها در تحقیق و پژوهش، بورس تزریق میشود و این هماهنگیها موجب همپوشانی میشود. اگر احساس شود بودجه محدودی وجود دارد به جای اینكه همه این بودجه برای تجربه هزینه شود میتوان این بودجه را نگه داشت و از تجربه دیگران استفاده كرد.
ماهیت تحقیق همین است. اما در كشور ما یك حلقه گمشده وجود دارد و این نقش خیرین در امور پژوهشی است. كار خیرین فقط ساخت یك ساختمان، تامین تجهیزات، گرفتن مجوز برای ساخت یك مركز، یك دستگاه یا بخش، اختصاص امكانات و پرداخت هزینه درمان یك بیمار نیست. به نظر باید این كار ترویج داده شود.
لازم است رسانهها هم در این زمینه كار كنند. یعنی پس از تعیین اولویتها، خیرین با نگاه مستقیم خودشان در پژوهشهای كاربردی مشاركت داشته باشند. ما تا چه مدت میخواهیم برای افراد خاص و بیماران خاص در روزنامه درخواست كمك كنیم؟ بهتر است با متخصصان هر رشته مشورت كرده، نیازها را شناسایی و بعد برای حل این نیازها، اساسی فكر كنیم و این مبالغ را در یك راستا هزینه كنیم.
پس از چند سال وقتی زیرساختها ایجاد شود، همه افراد تحت پوشش قرار میگیرند. شاید از یك جمعیت 500 نفری از افراد مبتلا به یك بیماری خاص تنها پنج نفر به روزنامهها دسترسی داشته باشند و هزینه درمان آنها پرداخت شود.
تكلیف بقیه چیست؟ اگر یك كار پایهای در این زمینه انجام شود از این پس، همه افراد از كمك بهرهمند میشوند. در اینجا نقش خیرین پژوهشی بیش از پیش مورد توجه است.
كسی كه دانش دارد با نشر آن زكات علم را پرداخت میكند اما گاهی همه میتوانند با اختصاص مبلغی در كارهای پژوهشی زیرساختی و كاربردی نقش داشته باشند.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید