نیرویهوایی 19بهمن در قلبها بهپرواز درآمد
19 بهمن روزی است که تیز پروازان نیروی هوایی به روح خدا لبیک گفته و در فرودگاه انقلاب به مردم پیوستند، آنان که همچون ققنوس از دل آتش خشم ملت برخواسته بودند در طول دفاع مقدس نیز با برهم زدن معادلات نظامی خواب دشمن را به کابوس بدل کردند.
مهر: زمانی که کشتی انقلاب با موج تظاهرات مردمی در این کشور پهلو گرفته و فجر پیروزی نزدیک شده بود، مردم با پیوستن نیروی هوایی جان تازه ای گرفته و توانستند دیوارهای ترک خورده نظام سلطه گر ستمشاهی را فرو بریزند.
پای صحبت فرمانده بازنشسته پایگاه پدافندهوایی شمال شرق کشور می نشینم و او دفتر خاطرات انقلاب را ورق می زند و برایم از روزهایی می گوید که مسشتاران آمریکایی با فکر اینکه نیروی هوایی ایران بدون حضور آنها توانایی دسترسی به فناوری و صنعت پرواز را ندارد کوله بار خویش را برداشته و از این کشور کوچیده بودند.
اولین نیرویی که به مردم پیوست
امیر سرتیپ دوم خلبان هاشم رسولی در گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه نیروی هوایی اولین نیرویی بود که با فریادهای خشم ملت همراه شده و علیه بیدادگری های رژیم ستمشاهی ایستاد بیان می کند: پیوستن نیروی هوایی در 19 بهمن به مردم مایه تعجب دشمن شد، آنها از نیروهایی که در کشورهای خارجی دوره دیده بودند انتظار چنین حرکتی را نداشتند، محاسباتشان غلط از آب در آمده بود و این برایشان یک اقدام کمرشکن نظامی محسوب می شد.
وی با اشاره به اینکه 19بهمن و پیوستن این نیرو به مردم سند افتخار نیروی هوایی است اظهار می کند: بعد از این تاریخ این نیرو در خدمت آرمان های انقلاب درآمد و در 8 سال دفاع مقدس نیز حماسههای پر شوری و سرشار از رشادت و ایمان در دفاع از اسلام آفرید.
سرتیپ دوم خلبان رسولی که سال 55 وارد نیروی هوایی شده، می افزاید: سال 56 برای آموزش به آمریکا اعزام شدم در پایان آموزش خلبانی که زمزمه های انقلاب در ایران شکل گرفت دوره آموزشی ما هم به پایان رسید و به کشور برگشتیم تا در خدمت انقلاب باشیم، هنوز خیلی نگذشته بود که دیدیم صدام با گستاخی و در یک حرکت مذبوحانه به مرزها تجاوز کرده است.
این فرمانده بازنشسته نیروی هوایی با بیان اینکه قبل از پیروزی انقلاب دانشجویان خلبانی برای فراگیری آموزش به آمریکا فرستاده می شدند ادامه می دهد: فارغ التحصیلان این رشته پس از گذراندن دوره های مصوب به کشور برگشته و در نیروی هوایی مشغول به فعالیت می شدند و هیچ آموزشی در داخل به آنان داده نمی شد.
مستشاران درها را بسته و رفته بودند
وی با اشاره به وابستگی نیروی هوایی در زمینه تجهیزات فنی و تعمیر نگهداری آنها به کشورهای خارجی می افزاید: تمام امور فنی توسط کارشناسان و مستشاران انجام شده وهیچ کدام از خلبانان و یا مهندسان ایرانی حق تعمیر قطعات جنگنده ها را نداشتند و حتی اجازه نداشتیم ببینیم یک قطعه چطور کار می کند.
وی بیان می کند: تمامی امور فنی در اختیار مستشاران بود و ما از دانش فنی تجهیزات دور بودیم، مستشارها درها را بسته و رفته بودند و تصور این بود که ما بعد از انقلاب به علت عدم توانایی در راه اندازی و تعمیر سیستم ها مجبوریم دستمان را پیش آنها دراز کنیم ولی دشمن خیلی زود متوجه شد این خیال باطل بوده است چرا که غیرت فرزندان این سرزمین هیچ وقت اجازه نمی داد که این امر رنگ واقعیت به خود بگیرد و زمان نیز این مهم را ثابت کرد.
صرف فعل توانستن در نیروی هوایی
امیر سرتیپ دوم خلبان رسولی عنوان می کند: پا گذاشتن در مسیر خودکفایی خیلی سخت بود به طوری که برخی از فرماندهان نزد امام راحل رفتند و این موضوع را بیان کردند و ایشان در جواب گفته بودند که شما می توانید این کار را انجام بدهید و این جواب باعث شد تا فعل توانستن به بچه ها القا شود.
وی با بیان اینکه در انقلاب و سپس دوران دفاع مقدس رشادت های نیروهای هوایی ادامه داشت می افزاید: در زمانی که ایران در تحریم بود و قطعات یدکی به سختی پیدا می شد نیروی هوایی از یک طرف از مرزها حفاظت می کرد و از طرفی به فکر تامین و تعمیر قطعات هواپیماهای جنگی بود.
وی می افزاید: دقت کنید این کارها در حالی انجام می شد که حمله هوایی به شهرها ادامه داشت، دزفول زیر آتش دشمن بود و این طور نبود که ما با فراغ بال خاطر و سر فرصت به فکر تعمیر و تجهیز باشیم.
این فرمانده بازنشسته با بیان اینکه نیروی هوایی در این شرایط با اتکا به ایمان و اعتقادات قلبی قدم در مسیر خوداتکایی گذاشت می افزاید: یک تحولی در وجود نیروهای فنی ما بوجود آمد که منجر به جهاد خودکفایی شد بچه ها نگاه دوباره ای به توانایی های مغفول خودشان انداختند و رفتند سراغ باز کردن تجهیزات و بررسی سیستم های هواپیماها، موشک ها و ضد هوایی تا بتوانند کار را به دست بگیرند و از پس دفاع از حریم کشور برآیند.
امام نیروی هوایی را "نیروی الهی" می دانست
فرمانده سابق پایگاه چهاردهم شکاری امام رضا(ع) ادامه می دهد: ارتش به واسطه انقلاب در شرایط خاصی قرار داشت و دشمن می خواست از این موقعیت استفاده کرده و با حساب و کتاب خودش سه روزه ایران را به تصرف در بیاورد و واقعیت این بود که در آن زمان نیروهای مسلح هنوز انسجام کافی نداشتند و در چنین اوضاعی نیروی هوایی در 31 شهریور 59 مجموعه هواپیماها و نیروهای خود را آماده ورود به صحنه نبرد و یک دفاع مقدس کرد.
امیر رسولی می افزاید: در این زمان نیروهای هوایی نقش سه نیرو را بازی می کرد، گاهی بچه ها در عملیات ها تانک می زدند یا به پشتیبانی نیروهای زمینی در عملیات ها می پرداختند.
وی ادامه می دهد: قطع یقین نگاه ویژه ای به نیروی هوایی شد که امام خمینی(ره) در بیاناتی این نیرو را "نیروی الهی" خطاب کردند.
صف آرایی 23 کشور در برابر ایران
وی با اشاره به اینکه 23 کشور به عراق تسلیحات نظامی می دادند و در مقابل ما صف آرایی کرده بودند ادامه می دهد: در زمانی که نیروی هوایی جز اتکا به خداوند و توانمندی های نیروهای انقلابی اش حامی و پشتیبانی نداشت آن زمان سوپر اتاندارد که یک جنگنده تهاجمی است توسط شرکت های فرانسوی در اختیار عراق گرفت تا برای حمله به کشتیهای ایرانی از آنها استفاده کند.
وی با بیان اینکه بعد از تجهیزات، آموزش خلبابان و نیروی انسانی مهم بود و تاسیس دانشکده خلبانی در بحبوبه جنگ در همین راستا انجام شد می افزاید: من و خلبانان دیگری که قبل از انقلاب برای آموزش به خارج از ایران رفته بودیم در "سیمیلاتورها" که شبیه سازهای پرواز بودند تمرین می کردیم که روی زمین بود، وقتی مهارت هایمان سنجیده و تایید می شد بعد به ما اجازه می دادند تا در کنار خلبان و در صندلی کنار، زیر نظر وی پرواز کنیم و بعد از فارغ التحصیلی هم دوسال باید در کابین عقب می نشستیم.
وی ادامه می دهد: ما در زمان جنگ به این شبیه سازها دسترسی نداشتیم و برای آموزش دانشجویان از هواپیماهای دو کابینه استفاده می کردیم که مربی دسترسی به شاگرد نداشت و با کلام و حرف او را کنترل و راهنمایی می کرد، با این حال خلبانانی که آموزش داده شدند بسیار توانمند بودند.
وی ادامه می دهد: یادم هست شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی بعد از دیدن مهارت اولین سری خلبانان با فرمانده دانشکده تماس گرفته و ضمن تبریک به او گفته بود که این نیروها به قدری خوب آموزش دیده اند که می توانند بدون تاخیر دوساله پرواز کنند و این حرکت ها و فعالیت ها بود که باعث شد اتحاد برخی کشورها در برابر ایران بی نتیجه بماند و ما سر بلند از آن دوران بیرون بیاییم.
وی ادامه می هد: خلبانان ایرانی شبانه روز بر فراز مرزها پرواز می کردند و با پشتیبانی از نفت کش ها و کشتی ها، نیروی هوایی عراق را فلج کرده بودند.
"دوران" اقتدار دشمن را در هم شکست
امیر رسولی سپس سخن از رادمردی کسانی می گوید که روحی بلند داشتند و به خاط حفظ عزت و ناموس وطن به آسمان ها پرکشیدند، او می گوید: شهید دوران، شهید بابائی و ستاری نمونه های خلبانان پر شور و انقلابی هستند که در راه حفظ ارزش ها، عزت و اقتدار نظام اسلامی جانشان را فدا کردند.
فرمانده بازنشسته پایگاه چهادرهم شکاری امام رضا (ع) تعریف می کند: فرض کنید خوابید ساعت 4 صبح پست فرماندهی شما را احضار می کند که ماموریت فوری برون مرزی دارید، از کنار فرزندانت که خواب هستند باید راهی شوی بدون اینکه برگشتی را برای خودت متصور شوی و این مسئله خیلی اتفاق افتاده که چهار خلبان رفته اند و فقط دو نفر از آنها برگشته اند.
وی از همسران خلبانان این مرز و بوم برایم می گوید و از اینکه آنها تا لحظه فرود آمدن هواپیماهای همسرانشان امید و دلشوره هایشان را می شمردند، وی تعریف می کند: همسران خلبان ها در دوران جنگ گوششان به صدای غرش هواپیماها بود، آنها صدای پرنده های را می شناختند و تا زمان برگشتن آنها دل شوره های خود را می شمردند و دست به دعا بر می داشتند که همان تعداد هواپیما که بلند شد دوباره به زمین بنشیند در غیر این صورت هر کدام این فکر را می کرد که همسرش به شهادت رسیده است.
سپس از شهید عباس دوران می گوید، کسی که جنگنده شعله ورش را بر قلب دشمن فرود آورد تا میزبانی اجلاس سران غیرهمتعدها را از عراق بگیرد.
وی بیان می کند: شهید دوران در زمانی که صدام با غرور و نخوت اعلام می کند که کنفرانس غیر متعهدها با امنیت کامل در بغداد برگزار می شود، با کمال شجاعت و صلابت با یک "فانتوم" به سمت عراق حرکت کرده و هنوز خورشید طلوع نکرده با صدای غرش هواپیمایش مقر کنفرانس را به آتش کشیده و تمام اقتدار و آبروی صدام و ارتشش را یک جا در هم می شکند، حالا این شهید قهرمان در حالی که عراق نفوذ ناپذیر اعلام شده بود چطوری توانست به دل دشمن نفوذ کند بماند.
وی با بیان اینکه عباس دوران در این عملیات به شهادت رسید ادامه می دهد: این خلبان عزیز با این حرکت شهادت طلبانه اش باعث شد که این اجلاس به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود.
میان دریاچه آتش شهادتین را گفتم
همراه این جانباز دفاع مقدس می رویم به سوم دی سال 62 به زمانی که سوار بر هوپیمای C130 از ماموریت انتقال چتربازها در منطقه عملیاتی بر می گشتند.
او تعریف می کند: بعد از اتمام ماموریت انتقال چتر بازها در حوالی شیراز برای انجام عملیات دیگری در ارتفاع پایین پرواز می کردیم، در همین احوال ناگهان یکی از سیستم ها دچار نقص شد و هواپیما از طرف بال راست به دریاچه برخورد کرد و موتورهایش در آب فرو رفت.
امیر رسولی ادامه می دهد: هواپیمای C130 بال های بزرگی دارد، خدا روح شهید پدرام که هدایت هواپیما را به عهده داشت غرق رحمت کند او سعی کرد هواپیما را به طرف بال چپ برگرداند ولی سنگینی آب باعث شد بال کنده شود و ما مثل توپ روی آب غلت می خوردیم.
وی می افزاید: همه چیز به سرعت اتفاق افتاد، رفتیم زیر آب و من دیگر چیزی نفهمیدم، لحظه ای که دوباره به هوش آمدم سرم زیر آب بود، احساس خفگی می کردم، یادم نمی آید چطوری کمربند را باز کردم و از آن کابین وارونه بیرون آمدم، همین قدر یادم می آید که چشمانم را که باز کردم دیدم دریاچه ای که در آن فرود آمده ایم در میان شعله های آتش می سوزد.
وی می افزاید: قسمت کابین هواپیما از بدنه جدا شده بود، تکه های مختلف آن روی آب شناور بودند، پنج نفر از همرزمانم به درجع رفیع شهادت نائل شده بودند و من در میان دریاچه ای سوزان تنها مانده بودم، بنزین در سطح آب پخش شده و دامنه آتش هر لحظه گسترده تر می شد به نظرم رسید که آخرین ساعات عمرم را می گذارانم پس زیر لب اشهدم را زمزمه کردم.
آثار زخم هایم هنوز باقی مانده است
امیرسرتیپ دوم خلبان رسولی ادامه می دهد: زمستان بود در آن هوای سرد، پاهایم یخ زده بود، به خاطر بنزین هایی که خورده بودم، حالت تهوع داشتم و به مرور که حواسم از اطراف به خودم جمع شد دیدم انگار لباسی از خون پوشیدم، تمام آب های اطرافم سرخ بود، با احساس سوزش در ناحیه سرم تازه متوجه شدم که پوست سرم تا پایین ناحیه گوش کنده و آویزان است، به خاطر شدت ضربه یکی از چشم هایم از حدقه بیرون زده بود، قسمت بالای لباس پروازم را در آوردم و دور سرم بستم تا از خونریزی بیشتر این ناحیه جلوگیری کنم.
وی عنوان می کند: در همین حال و هوا بودم که دیدم یکی دیگر از همراهانم که او هم زخمی شده و درد فراوانی داشت نیز در میان آب دریاچه که البته خیلی هم عمیق نبود ایستاده است، خیلی زود عدهای برای کمک به ما آمدند، لباس هایمان را عوض کرده و ما را از میان تپه های خاکی به سمت بهداری بردند.
این جانباز دفاع مقدس ادامه می دهد: از آنجا با هلی کوپتر به بیمارستان منتقل شدیم، بعد از بستری شدن به خاطر شدت جراحت سر و صورتم، هر کسی چشمش به من می افتاد رویش را برمیگرداند و حتی به خاطر اینکه خودم هم تصویرم را نبینم، پرستارها آیینه را از اتاق من برداشته بودند، آثار این زخم ها بعد از گذشت سالیان هنوز هم باقی مانده است.
دور افتخار بر فراز آسمان
امیر سرتیپ دوم خلبان می گوید: اردیبهشت سال 63 با اینکه هنوز چند ماه بیشتر از مجروحیتم نمی گذشت که دوباره پرواز کردم، آن موقع موقع یک کلاه کشی به سرم می کشیدم تا کلاه به سرم فشار نیاورد، چون استخوان های سرم نرم شده بود و با کمترین فشاری به داخل فرو می رفت خلاصه مشیت خدا این بود که هربار تا چند قدمی شهادت بروم ولی این فیض قسمتم نشود، شاید فرصتی دوباره یافته بودم تا بتوانم بیشتر در خدمت کشور باشم.
امیر رسولی که 32 سال خدمت کرده و 3 هزار ساعت پرواز بر فراز آسمان ها را در کارنامه کاری خود دارد درباره آخرین پروازش می گوید: موقعی که نامه و حکم بازنشستگی من به دستم رسید با هواپیمایم دور افتخار زدم و بعد از فرود آمدن نوک هواپیمایی اف 5 را بوسیدم و با پرواز خداحافظی کردم.
او درباره لحظه های پرواز در اتاقک کوچک خلبانی می گوید: وقتی با پرنده ات پرواز می کنی، در آن لحظات که از زمین با همه غوغاهایش دور می شوی، در سکوتی که میان ابرها احاطه ات می کند ناخودآگاه به حساب نفست می رسی و خودت را به خدا نزدیک تر احساس می کنی و این اتفاق مکرر زنگ هشداری می شود تا مراقب رفتار و اعمالت باشی.
شکار پهباد نشان توانمندی نیروی هوایی
او می گوید: خوشحالم که در زمان فرماندهی من آماده سازی تعدادی از هواپیماها که از آوردن اسمشان معذورم انجام شد، این از اتفاقات خوب آن دوران بود و رژه این هواپیماها در روز ارتش بهترین خاطره دوران خدمتم محسوب می شود، چون رساندن این هواپیماها به رژه کار بسیار سختی بود و زمانی که اتفاق افتاد انگار دنیا را به من دادند.
وی با بیان اینکه امروز به برکت نظام نیروی هوایی به اوج توانمندی رسیده می افزاید: امروز کشور در ابعاد مختلف به ویژه ساخت تجهیزات نظامی مانند هواپیمای رادارگریز و صاعقه به فناوری های پیشرفته دست پیدا کرده به طوری که حتی پهبادهای آمریکایی را هم شکار می کنند.
به گفته امیر سرتیپ خلبان رسولی وضعیت آمادگی و اقتدار و صلابت ارتش امروز طوری است که کشورهای دیگر می ترسند به مرزها و حریم این سرزمین تعرض کنند و این مهمترین موهبتی است که می تواند نصیب یک ملت می شود.
دیدگاه تان را بنویسید