عوامل زمینه ساز کودک آزاری
فرار و رهسپار شدن کودکان دختر و حتی پسر به خیابان ها در واقع فی نفسه محصول مستقیم برخی از شدیدترین انواع کودک آزاری های جسمی، جنسی، عاطفی است.
مهر: کودک آزاری خود برآیند عوامل زیادی است که ریشه در شرایط فرهنگی، اقتصادی و فکری و روانشناختی خانواده و اجتماع دارد. آسیب های اجتماعی به عنوان مجموعه شرایط و عواملی است در کارکرد طبیعی ارگان ها و نهادهای جامعه ایجاد اشکال نموده در نهایت آن را مختل می نماید عنوانی است که با مشابه انگاری جامعه با بدن انسان از سوی برخی از جامعه شناسان در ارتباط با برخی از رفتارهای نامطلوب و دارای آثار سوء اجتماعی علاوه بر آن که خود فی نفسه به عنوان مسایل و مشکلات اجتماعی مورد توجه قرار می گیرند زمینه ساز وقوع بسیاری دیگر از نابهنجاری های اجتماعی نظیر کودک آزاری نیز به شمار می روند. ذیلاً برخی از مهمترین آسیب هایی که از بیشترین ارتباط با مقوله کودک آزاری برخوردار هستند مورد بررسی قرار خواهند گرفت: طلاق خانواده از مهمترین نهادهای حامی کودک به شمار می رود. نهاد خانواده با برخورداری از طیف گسترده ای از وظایف در قبال کودک زمینه برخورداری طفل را از سلامت جسمانی، روحی و اخلاقی تضمین می نماید. طلاق به عنوان یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی معلول و مولد برخی از مهمترین آسیب های اجتماعی است. در ارتباط با پدیده کودک آزاری به سهولت می توان تاثر فروپاشی خانواده در ارتکاب رفتارهای آزاردهنده نسبت به اطفال را مشاهده نمود. گسست روابط زناشویی و از هم پاشیدن خانواده می تواند موید وجود برخی از مشکلات رفتاری و یا روحی و روانی زوجین باشد. بدین وصف، احتمال عدم سلامت اخلاقی و یا روانی زوجین مطلقه تا حد بسیار زیادی بیشتر از زوجین عادی است. بدیهی است که وقوع طلاق در این گونه خانواده ها منجر به وخامت بیشتر وضعیت نامتعادل زوجین گردیده است. کودکان تحت حضانت هر یک از ایشان در معرض رفتارهای آزاردهنده شدیدتری قرار خواهند گرفت. آزار کودکان حتی در سطح والدینی که از سلامت روانی و اخلاقی نیز برخوردار بوده اند قابل مشاهده خواهد بود چرا که جدایی والدین خواه ناخواه بر وضعیت روحی و روانی و اقتصادی ایشان آثار نامطلوبی را از خود به جای خواهد گذاشت که این امر می تواند به بستر مطلوبی در جهت وقوع رفتارهای آزاردهنده منجر شود. عدم ثبات در بنیان خانواده و دخالت روش های تربیتی و رفتارهای سوء رایانه در ایجاد کودک آزاری در سطح خانواده های مطلقه و متارکه نقش مهمی دارد و همچنین سابقه جدایی و طلاق والدین و ... نیز از عوامل مستعد کننده کودک آزاری جسمانی به شمار می آید. اعتیاد وابستگی به مواد مخدر و یا الکل یکی از بزرگترین زمینه ها و مولفه های وقوع کودک آزاری در جامعه محسوب می شود. در ارتباط با نحوه تاثیرگذاری اعتیاد به مواد مخدر بر وقوع فرآیند کودک آزاری می توان این امر را طی دو سطح اعتیاد در خانواده کودک و اعتیاد خود کودک تحت بررسی قرار داد. - اعتیاد در خانواده خانواده در حالت طبیعی خود نه تنها زمینه وقوع بسیاری از رفتارهای آزاردهنده نسبت به کودک را از میان بر می دارد بلکه به عنوان مامن و پناهگاهی مطمئن برای طفل نقش حیاتی در رشد عاطفی و روانی وی ایفا می کند. مواد مخدر با ایجاد اختلال در روند کارکردهای مطلوب و مورد انتظار از این نهاد، خانواده را به کانون اصلی وقوع کودک آزاری مبدل می سازد. در واقع این سطح، نقش مواد مخدر در برخورد رفتارهای آزاردهنده نسبت به کودکان را می توان تحت دو رویکرد سلبی و ایجابی ملاحظه نمود. در سطح رویکرد سلبی، از یک سوء حذف زمینه های مطلوب و کارکردهای مورد انتظار از والدین در راستای رشد و اعتلای کودک و از سوی دیگر، از میان رفتن چتر حمایتی خانواده در قبال کودک در برابر رفتارهای آزار دهنده سایرین مشاهده می گردد. در ارتباط با رویکرد ایجابی، مواد مخدر منجر به تبدیل نهاد خانواده به کانون عمده کودک آزاری می گردد. بدین ترتیب وقوع کودک آزاری در سطح خانواده های درگیر با مساله مواد مخدر تقریباً امری قطعی است. تنها عاملی که منجر به تفکیک این گونه خانواده ها از یکدیگر می گردد نوع میزان و شدت آسیب وارده به کودک است. تحت بهترین شرایط، والدین معتاد رفتار خشونت باری نسبت به کودک از خود بروز نمی دهند. در این وضعیت ایشان به دلیل وابستگی به مواد مخدر قادر به آورده نمودن نیازهای عاطفی و تربیتی کودک نبوده و در نتیجه بسیاری از نیازهای ضروری کودک مورد غفلت قرار خواهد گرفت. امری که خود فی نفسه کودک آزاری محسوب می شود. حتی اگر بتوان تصور نمود که کودک در خانواده مورد توجه قرار گرفته به نیازهای روحی تربیتی و عاطفی طفل نیز پاسخ مناسبی داده شود با این حال باز هم کودک تحت وضعیت آزار دهنده ای قرار خواهد گرفت چرا که نفس معتاد بودن والدین، وضعیت ظاهری، حالت های از خود بیخود شدن، رفت و آمدهای مشکوک با اشخاص فاقد صلاحیت و بسیاری از موارد دیگر حس سرشکستگی و حقارتی را توام با اضطراب و ترس برای کودک به ارمغان خواهد آورد. با تجسم نحوه تعامل سایرین به ویژه کودکان هم سن و سال با کودک به سهولت می توان رنج و درد تحمیل شده به طفل و آثار مخرب چنین امری را تصور نمود. برخی از پژوهش های صورت گرفته شیوع کودک آزاری در افراد وابسته به مواد افیونی را 81.9 درصد برآورد نموده اند که در مقایسه با میزان شیوع این امر در اشخاص عادی 68.65 درصد حاکی از وجود تفاوت معناداری است. یافته های تحقیق مذکور علت این تمایز را در "وصف کنترل های تکانه ای، پایین بودن آستانه تحمل، تحریم پذیری و بی ثباتی خلقی و به ویژه در هنگام بروز سندرم قطع مواد، شیوع اختلالات روانی و پایین بودن مهارت های لازم در جهت مقابله با بحران در نزد این گونه اشخاص دانسته است. - اعتیاد کودک اعتیاد کودکان یکی از خطرناک ترین زمینه های وقوع پدیده کودک آزاری بر علیه طفل محسوب می گردد. صرف نظر از این امر که اعتیاد کودک بی تردید ناشی از ورود لطمات و صدمات اساسی به روح و روان وی بوده است نفس اعتیاد طفل به مواد مخدر وی را در معرض شدیدترین آسیب ها و دردناک ترین ابعاد سوء استفاده های جنسی قرار می دهد. از یک سو درجه آسیب پذیری کودک معتاد از موقعیت های ناخوشایند به شدت افزایش می یابد و از سوی دیگر شدت و نوع آزارهای صورت گرفته در ارتباط با کودک نیز به نحو معناداری متحول شده و تشدید می گردد. اعتیاد کودک سرانجام وی را به خیابان ها خواهد کشاند. تصور وضعیت کودک معتاد در خیابان و نهایتاً ورود طفل به چرخه رفتارهای پرخطر جنسی و یا جذب در شبکه های فحشا و یا توزیع مواد مخدر چندان دور از انتظار نخواهد بود. فرار کودکان فرار و رهسپار شدن کودکان دختر و حتی پسر به خیابان ها در واقع فی نفسه محصول مستقیم برخی از شدیدترین انواع کودک آزاری های جسمی، جنسی، عاطفی است. تحمیل شرایط یاد شده به کودک در نهایت منجر به خروج وی از محیط خانه و بالطبع آخرین بقایای دوران کودکی و ورود در چرخه فعالیت های اقتصادی نامشروع همچون فحشا، خرید و فروش مواد مخدر و ... می گردد. در واقع این گونه کودکان، متحمل بزرگترین لطمات ناشی از کودک آزاری گردیده اند. یکی از مهمترین آسیب های مولد پدیده کودک آزاری فرار دختران از خانه می باشد. آسیب و صدمه ای که به دختران فراری وارد می شود نسبت به اطفال خیابانی پسر و کودکان کار اسفبارتر و وخیم تر ارزیابی شده است.
دیدگاه تان را بنویسید