روستاییکهپسازقطعنامهشیمیاییشد/عکس
مردم این روستا چهار روز بعد از قطعنامه و یک هفته مانده به عملیات مرصاد توسط رژیم صدام بمباران شیمیایی شدند. گناه مردم هم این بوده که به رزمندگان ایران اسلامی کمک لجستیکی کردند، آنها در ایام دفاع مقدس تا ارتفاعات شاه نشین روستا که منطقه ای کاملا کوهستانی است، سه ساعت راه می پیمودند تا مهمات و غذا به رزمندگان برسانند.
فارس: کارگردان هیروشیمای کوچک گفت: مردم این روستا چهار روز بعد از قطعنامه و یک هفته مانده به عملیات مرصاد توسط رژیم صدام بمباران شیمیایی شدند. گناه مردم هم این بوده که به رزمندگان ایران اسلامی کمک لجستیکی کردند،
چند وقت پیش گفتگویی با «حسین شمس آریان» پیرامون روستای بابا یادگار در فارس منتشر شد ( «هیروشیمای کوچک» نفس میکشد ) که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. آنچه پیش روی شماست گفتگویی دیگر با این مستند ساز پیرامون مشکلات ایجاد شده در این روستاست.
برخی عکسهای مستند هیروشیمای کوچک
*فارس: شما چه زمانی با روستای بابا یادگار آشنا شدید؟
من هفت سال پیش برای اولین بار به این روستا در استان کرمانشاه رفتم و در آنجا یکسری اطلاعاتی به دست آوردم و گزارشی تنظیم کردم و به آقای احمدینژاد تحویل دادم. آن ایام من در بخش دوربین ویژه بازرسی ویژه رئیسجمهور مشغول بودم. یکسری گزارشهایی تهیه می کردیم که به دست خود رئیسجمهور میرسید و ایشان آنها را میدید و دستوراتی هم میدادند.
گزارش را که به رئیس جمهور تحویل دادم، پس از مدتی یک نامه رونوشت برایم آمد که رئیس جمهور به استاندار وقت کرمانشاه (آقای غفوری) دستور داده بودند که در رابطه با حل مشکلات این روستا چه پیشنهاداتی میکنید.
مدتی از جریان این نامه و رونوشت آن گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد. در این مدت خیلی دوست داشتم تا مستندی از وقایع آن روستا تهیه نماییم اما به دلیل مشکلات مالی هیچ گاه موفق به این کار نشدم.
تا اینکه خدا عنایت کرد و فرهنگی نیروی زمینی سپاه به همراه قرارگاه نجف اشرف سپاه کرمانشاه هزینه ساخت این مستند را تقبل کردند.
توفیق داشتم در تاریخ 28 /1/91 خدمت حضرت آقا رسیدم و گزارشی از کارم به ایشان دادم .
تا قبل از این جلسه به خاطر بی مهری ها از ادامه کار دلسرد شده بودم اما بعد از صحبت با آقا، انگار آب ریختند روی آتش؛ به روستا رفتم و کارم را با اشتیاق زیاد ادامه دادم.
در روستا متأسفانه با مشکلات زیادی روبرو شدیم، مردم دو سه روز اول به ما اعتماد نداشتند. قبل از این خبرنگار بیبیسی فارسی رفته بود آنجا و با مستندی سیاه نمایی کرده بود. با رویکردی اروپایی و دفاع از حمله امریکا به عراق.
آنها خودشان میدانند کجا بمب شیمیایی زدند و رفتهبودند ببینند درختچههایی که کاشتهاند رشد کرده یا نه.
مردم هم ما را به همان دید خبرنگار بیبیسی فارسی میدیدند و میگفتند خبرنگاران میآیند و از ما فیلم میگیرند و میروند ولی کمکی به ما نمی شود.
سپاه کرمانشاه برای ما در شهر کمپی آماده کرده بودند،خواستند شبها برای استراحت از روستا به شهر برگردیم، گرچه درخواست برای امنیت خودمان بود (به دلیل وجود گروهکهایی چون پژاک).
ولی به دلیل جلب اعتماد و ایجاد دوستی واقعی با مردم آنجا در روستا یک خانه اجاره کردیم و آنجا ماندیم.
*فارس: وضعیت مردم روستا را چگونه دیدید؟
عموم بچههایی که در روستا به دنیا آمده اند مشکلات عدیده ای دارند، مانند مشکلات گوارشی، پوستی و . . حتی بعضیهایشان فلج هستند که در فیلمها و عکسها موجود است.
من به خانه بعضیهایشان رفتم، حتی کمک مالی هم میکردیم، چرا که وضع مالی اهالی روستا خوب نبود. کم کم اهالی متوجه شدند که کار ما با گزارش خبرنگار بیبیسی فارسی متفاوت است و در واقع ما از خودشان هستیم. شورای روستا و دهیار روستا با ما همکاری کردند. ما شروع کردیم تکتک، اینکه میگویم تکتک واقعی است، خانهها را یکییکی رفتیم و با همه اهالی مصاحبه کردیم و یک کار بسیار جامع و دقیق انجام دادیم. وقتی رسیدم تهران شروع کردم سریعاً روی این گزارشها کار کردن و گزارشی تنظیم شده را برای دفتر آقا آماده کردم. باز هم باور نداشتم که اتفاقی بیفتد و با خودم گفتم شرعاً و عرفاً من این گزارش را تحویل میدهم حالا هر چه خواهد شد.
دو سه روز بعد از تحویل گزارش از اهالی روستا به من زنگ زدند و گفتند چند نفری به روستا آمدهاند و میگویند ما از دفتر آقای محمدی گلپایگانی، رئیسدفتر حضرت آقا هستیم. از شنیدن این اتفاق خیلی خوشحال شدم.
* فارس: به غیر از دفتر مقام معظم رهبری، از این گزارش به سازمان و یا شخص دیگری هم دادید؟
یکی از این گزارشها را به دفتر آقای فقیه ریاست جمعیت هلالاحمر دادم که آیتالله غیوری نماینده ولیفقیه در جمعیت هلالاحمر و دکتر مظفر رییس سازمان امداد و نجات هلالاحمر بدون بولتن خبری و چشم داشتی در کنار ریاست آن سازمان ایستادند و همچنان به نفع روستا فعالیت دارند.
گزارش را به شورای امنیت ملی، وزارت اطلاعات، وزیر بهداشت و وزیر کشور و شخص رئیسجمهور هم دادم. مدتی بعد از بازرسی دفتر رئیسجمهور با من تماس گرفتند و سوال کردند که از کجا پیگیری کنند؟؛ اینجانب راهکار را به آنها گفتم و از آن تماس تا امروز تقریباً 4ماه میگذرد اما هنوز خبری نشده است. وزارت کشور یک تیم به روستا فرستاده بود تصویر برداری کردند و رفتند، تا امروز هم هیچ خبری نشده. از وزارت بهداشت هم خبری نیست. اما شورای امنیت ملی در رابطه با درصد جانبازی مردم روستا وارد میدان شده است.
* جریان شیمیایی شدن مردم روستا چیست؟
مردم این روستا چهار روز بعد از قطعنامه و یک هفته مانده به عملیات مرصاد توسط رژیم صدام بمباران شیمیایی شدند. گناه مردم هم این بوده که به رزمندگان ایران اسلامی کمک لجستیکی کردند، آنها در ایام دفاع مقدس تا ارتفاعات شاه نشین روستا که منطقه ای کاملا کوهستانی است، سه ساعت راه می پیمودند تا مهمات و غذا به رزمندگان برسانند. صدام هم از عصبانیت این قضیه پس از قطعنامه آنجا مورد حمله شیمیایی قرار می دهد. مردم روستا به دلیل همزمانی این اتفاق با عملیات مرصاد و وجود منافقین در منطقه قادر به ترک منطقه مسموم به گازهای شیمیایی نبودند و فقط سپاه تا حدودی توانست به آنها کمک کند.
این مردم تا همین امروز هم مشکلات ناشی از حمله شیمایی را تحمل می کنند. در آن روستا بچه های راهنمایی و دبستانی دیدم که مشکلاتی داخلی، هورمونی، گوارشی، پوستی و خونی دارند.
که البته مدارک پزشکی با تایید پزشکان فوق تخصص جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه این عوارض ناشی از گازهای شیمیایی نسل قبل است موجود است.
تنها سازمانی که پس از اطلاع رسانی من به مردم روستا کمک کرد جمعیت هلال احمر بود. آقای فقیه و دکتر مظفر هم عنایت کردند و تیم پزشکی فوق تخصص به روستا فرستادند، حدود 10 میلیون تومان هم داروهای تخصصی فرستادند. این قضیه برای سه ماه پیش است . این موضوع برای مردم روستا جای تعجب داشت گرچه این تقدام جمعیت هلال احمر عالی بود ولی بازهم نیاز به کمک مسئولین است. مردم این روستا اغلب شیمیایی هستند و هر چه دارو بفرستند باز هم کم است .
* دفتر مقام معظم رهبری هم کمکی به این روستا کردند؟
از طرف دفتر آقا مبلغ مناسبی بودجه به این روستا اختصاص داده شده است. تا کنون سه الی چهار بار از دفتر آقا به آن روستا رفته اند. چند ماه پیش از بودجه دفتر حضرت آقا آمبولانسی ویژه روستا خریداری شد. ولی متاسفانه مسئولان محلی تعللاتی در این مورد انجام دادهاند.
* و کلام آخر در مورد روستای بابایادگار؟
حال که پس از چند ده سال چنین اتفاقی با عظمتی رخ داده و قرار است به مردم روستا کمک شود مسئولین امر وظیفه دارند بودجه را با مدیریت هزینه کنند تا مشکلات روستا حل شود.
اینجانب حسین شمس آریان تا روز آخر و اتمام پروژه های روستا گزارش کامل از عملکرد مسئولین به دفتر حضرت اقا خواهم داد تا انشالله کسی جرات دریافت چک اجباری یا . . . نداشته باشد.
به فرماندهان بسیج و سپاه هم پیشنهاد میکنم که روستای بابایادگار را در برنامه ی اردوهای راهیان نور بگنجانند.
دیدگاه تان را بنویسید