یار مهربان در آتش کاغذ می سوزد
مردم هنگامی که قیمت محصولات چاپی خیلی متعادلتر از الان بود چندان کتاب نمی خریدند و حالا هر روز دارد همان مقدار کم نیز، کمتر می شود. بنابراین بسیاری از ناشران و نشریات در تنگنا قرار گرفته و به فکر تعطیلی پیشه خود هستند. تعطیلی ای که ضرر آن نه تنها متوجه صاحبان آن کسب و کارها، بلکه متوجه کلیت فرهنگ و جامعه ما خواهد شد.
سرویس اجتماعی «فردا»، حسین کرمانی : آمار کتابخوانی در ایران پایین است. این گزاره ای است که کمتر کسی می تواند در آن تردید کند. هرچند آمار دقیقی از میزان مطالعه افراد در جامعه در دست نیست اما هر کسی با نگاهی به خود و اطرافیانش میتواند تخمینی از میزان مطالعه افراد داشته باشد. قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازیم بهتر است کمی بیشتر در این مورد بحث کنیم.
از قدیم آمار معروفی درباره میزان مطالعه در ایران وجود دارد، می گویند آمار میزان مطالعه در ایران 2 دقیقه در روز است. البته این آمار مخالفانی نیز دارند، مخالفانی مانند محمد سالاری،مدیر کل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی ، که معتقد است آمار مطالعه در ایران 120 دقیقه در روز است. این آمار وقتی جالبتر می شود که دقت کنیم بیشترین میزان مطالعه طبق آمارهای جهانی متعلق به ژاپن با 90 دقیقه در روز است. بهر حال از هر زاویه ای که به ماجرا نگاه کنیم نمی توان 120 دقیقه مطالعه را برای افراد جامعه متصور بود. در این زمینه آمار بینابینی ای نیز وجود دارد که بنظر می رسد منطقی تر و قابل قبول تر از دیگر آمارها باشد. در سال 81 مرکز پژوهشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 28 استان را بررسی کرد و اعلام کرد سرانه مطالعه ایرانیها 7 دقیقه در روز است. اگر همین آمار 7 دقیقه ای را ملاک قضاوت قرار دهیم باز هم می بینیم که میزان مطالعه ما بسیار پایین است.
پایین بودن میزان مطالعه افراد مضرات زیادی دارد که پرداختن به آنها مجالی دیگر می طلبد اما می توان بعنوان نمونه اشاره کرد که پایین بودن میزان مطالعه افراد، باعث می شود فرهنگ جامعه فرهنگی شفاهی باشد. فرهنگی که در آن اغلب افراد احساستی عمل می کنند و اندیشه و منطق به حاشیه می رود. ناگفته پیداست چنین امری خود تا چه اندازه اثرات منفی برای جامعه به همراه دارد. حتی توجه به همین یک نکته نیز اهمیت مطالعه و لزوم ترغیب افراد به مطالعه را نشان می دهد و ما را از صحبت بیشتر در این زمینه بی نیاز می کند. مطالعه، از هر زاویه ای که نگاه کنیم، به توسعه و پیشرفت کشور کمک می کند. بنابراین تمام نهادهای مسئول بایتسی برای نهادینه کردن فرهنگ مطالعه و گسترش آن در جامعه تلاش کنند. اما در عمل دارد چه اتفاقی می افتد؟
غیر از کم کاری هایی که گاه و بیگاه دیده می شود و مورد بحث ما نیست، گرانی های اخیر بازار کاغذ که جدا از تورم کشور نیست، دارد اثرات نا مطوب زیادی بر وضعیت صنعت نشر و به تبع آن بر قیمت کتاب و دیگر اقلام چاپی و در نهایت بر میزان مطالعه افراد می گذارد.
آمار دقیقی از اینکه کاغذ تا چه میزان گران شده است در دست نیست اما بطور تقریبی میتوان گفت که در یک سال گذشته کاغذ حداقل افزایشی 50 درصدی را تجربه کرده است. افزایشی که بهمن دری، معاون پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معتقد است می شد با برنامه ریزی جلوی آن را گرفت ولی این اتفاق نیفتاد.
در حال حاضر بیشترین مصرف کاغذ در کشور برای چاپ نشریات(اعم از روزنامه ها و نشریات ادواری) و چاپ کتاب است. حتی پیش از گرانی کاغذ نیز صنعت نشر وضعیت جالبی در کشور ما،بدلیل پایین بودن میزان مطالعه، نداشت و حالا با گرانی کاغذ می توان گفت که این صنعت دارد نفس های آخر خود را می کشد، چرا که مردم هنگامی که قیمت محصولات چاپی خیلی متعادلتر از الان بود چندان کتاب نمی خریدند و حالا هر روز دارد همان مقدار کم نیز، کمتر می شود. بنابراین بسیاری از ناشران و نشریات در تنگنا قرار گرفته و به فکر تعطیلی پیشه خود هستند. تعطیلی ای که ضرر آن نه تنها متوجه صاحبان آن کسب و کارها، بلکه متوجه کلیت فرهنگ و جامعه ما خواهد شد. در حال حاضر پای صحبت هر مدیرمسئول نشریه ای که بنشینید، خصوصا اگر نشریه ای مستقل باشد، مهمترین دغدغه و گلایه او درباره قیمت کاغذ خواهد بود، قیمتی که به گفته یکی از همین مدیر مسئولان لحظه ای تغییر می کند و آنها را ناچار به تعطیلی نشریه خود کرده است.
گرانی کاغذ غیر از تعطیلی مطبوعات، که منفذهای حیاتی جامعه هستند، چاپ و نشر کتاب را نیز در معرض نابودی قرار می دهد. پیش از اینکه کاغذ تا این حد گران شود اغلب ناشران و اهل قلم از پایین بودن تیراژ کتاب ها گله داشتند، چرا که تیراژ اسمی که در کتاب ها اعلام می شد نهایتا 1000 جلد بود، اما حالا کمتر ناشری پیدا می شود که همین تعداد را هم بخواهد و بتواند چاپ کند. این را اضافه کنید به تعطیلی برخی از کتابفروشیها در سال گذشته و تبدیل آنها به بانک و اغذیه فروشی تا تصویر فاجعه ای که در حال رخ دادن است، کامل تر شود، تصویر جامعه ای که مردم اش خیلی بیشتر از آنکه بخوانند، می خورند و اصلا حواسشان نیست که از بین رفتن بسیاری از ارزشها و اصولشان ریشه در عدم مطالعه آنها دارد.
این روزها نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها طبق رسم همیشگی دایر بود ، می توان از مسئولین ذیربط پرسید آیا بهتر نبود به جای برگزاری نماشگاهی که به نظر می دسد دیگر هدف خود را نیز گم کرده و بجای نمایشگاه به یک فروشگاه بزرگ تبدیل شده است، راهی برای حل مشکل گرانی کاغذ پیدا می کردند تا فشار زیادی که روی دوش صنعت چاپ و نشر است برداشته شود؟ براستی کدام یک بیشتر به کتاب و کتابخوانی در کشور کمک می کند: نمایشگاهی بی روح و تکراری یا به جریان انداختن خون دوباره در کالبد بی جان صنعت چاپ و نشر؟
دیدگاه تان را بنویسید