رزمنده‌ای که سلاحش را رها نکرد/عکس

کد خبر: 208073

آتش اشتیاق در کنار بچه‌ها بودند و به رزم و عزم اندیشیدن در نگاهش زبانه می‌کشید، چه کسی جرئت داشت، به واسطه این جراحت او را به عقب بخواند. امام فرموده بود بیایید، پس آمده بودند تا نه از شهر مهران، نه از یک کشور، که از حیثیت عشق دفاع کنند.

رزمنده‌ای که سلاحش را رها نکرد/عکس

فارس: برادر رزمنده‌ای که در اثر اصابت ترکش مجروح شده است، بعد از بستن زخمش توسط امدادگر، حاضر نشد به عقب برود و از این بابت بسیار خوشحال بود.

سید مسعود شجاعی طباطبایی، عکاس سال های دفاع مقدس است که هنوز سنگر مقاومت را ترک نکرده است. انتشار تصاویر آن روزگار با خاطرات آن برای ما بسیار جالب است: مرحله اول و دوم عملیات کربلای یک انجام شده بود. بچه‌ها از دل شب اول یکریز جنگیده بودند تا بالاخره دشمن را از شهر مهران بیرون تاراندند. دو شب و یک روز از عملیات گذشته بود، بچه‌ها در دل شهر جا خوش کرده بودند و خستگی در می‌کردند. نزدیکی‌های غروب بود که به برو بچه‌های مشهد (تیپ 21 امام رضا«ع») ملحق شدم. آن زمان رژیم صدام پس از ناکامی در بازپس‌گیری فاو و برای جلوگیری از حملات گسترده ایران، در یک استراتژی جدید اقدام به انجام چند حمله کرده بود که در این میان شهر مهران را به تصرف در‌آورد تا با هیاهو آن را به رخ جهانیان بکشد. عملیات در مرحله اول آنچنان سهمگین و غافلگیرکننده انجام شد، که شاید بتوان گفت عملیات کربلای 1 با توجه به محدودیت زمان در طراحی و تصمیم‌گیری و وضعیت خاص منطقه در طول جنگ از بهترین و موفق ترین عملیات‌ها بود. برای اجرای این طرح عملیات به بیش از 30 گردان نیروی زمینی نیاز داشت اما این توان آماده نبود، اما امام فرموده بود: «قضیه مهران باید به سرعت حل شود.» برای بچه‌ها باور اینکه با کمترین تلفات توانسته بودند، دشمن را با وجود استحکامات زیاد شهر تقریباً متلاشی کنند، کمی عجیب به نظر می‌رسید. در عکس، برادر رزمنده‌ای که در اثر اصابت ترکش مجروح شده است، بعد از بستن زخمش توسط امدادگر، حاضر نشد به عقب برود و از این بابت بسیار خوشحال بود. دوربینم را که در آوردم، زیر رگبارِ تکه‌های بامزه بچه‌های گروه با لهجه شیرین مشهدی قرار گرفتم. دوربینم را به طرف دوست نوجوانی که ترکش خورده بود گرفتم. صورتش از خجالت گل انداخت و توانستم شیرینی این لحظه را با لبخند زیبایش در دوربینم ثبت کنم. گفتم : زخم دستت؟... خندید. خنده‌ای فارغ از تمام زخم‌ها و دردهای زمینی... و یک دم فکر کردم که این دست‌های کوچک، سال‌هاست که حیثیت مرگ را به بازی گرفته‌اند... قبضه آرپی‌جی‌اش را به درخت تکیه داده بود، دم به دم هم نیم نگاهی به آن می‌انداخت، انگار با این نگاه‌ها می‌خواست بگوید، حالا حالاها اسیر منی، و افق‌های دوردست در انتظار ماست... آتش اشتیاق در کنار بچه‌ها بودند و به رزم و عزم اندیشیدن در نگاهش زبانه می‌کشید، چه کسی جرئت داشت، به واسطه این جراحت او را به عقب بخواند. امام فرموده بود بیایید، پس آمده بودند تا نه از شهر مهران، نه از یک کشور، که از حیثیت عشق دفاع کنند. پانوشت‌ها: 1ـ وضعیت عراق: عراق پس از تصرف مهران، یگان‌های بیشتری در منطقه مستقر کرد. شهر مهران و اطراف آن تحت مسئولیت لشکر 17 زرهی از سپاه دوم عراق بود که با تیپ‌های 443،705 و 425 پیاده از آن دفاع می کرد. علاوه براین ، تیپ‌های 70 زرهی ، 59 مختلط و 501 پیاده در احتیاط نزدیک و تیپ 1 کماندویی کمی عقبتر در احتیاط قرار داشتند. در مجموع دشمن تا قبل از عملیات کربلای 1 دارای 42 گردان پیاده و 6 گردان زرهی در این منطقه بود. اما در همان مرحله اول در کمتر از بیست و چهار ساعت، دیگر عراقیی در شهر دیده نمی‌شد! 2ـ وضعیت ایران: به دلیل کمبود نیرو و وجود استحکامات دشمن، محور باغ کشاورزی حذف و از محور قلاویزان و یال‌های آن تا رودخانه گاوی تلاش قوی‌تری انجام شد. سه مرحله برای تحقق اهداف عملیات در نظر گرفته شد: مرحله اول، تأمین ارتفاعات قلاویزان تا روستای امامزاده سیدحسن به عنوان مهمترین فلش حمله که مورد تأکید فرماندهی کل بود. مرحله دوم، تأمین انتهای جبل حمرین تا شیار میگ سوخته و در امتداد آن تأمین روستای بهین بهروزان و هرمز آباد. مرحله سوم تصرف خاکریز والفجر3 که از روستای فرخ‌آباد تا زیر ارتفاعات 223 قلاویزان امتداد داشت. اما در همان مرحله اول بچه‌ها شهر مهران را به طور کامل به تصرف درآوردند. 3ـ زخم دست! گاهی زخم، موهبتی است که می‌توان در سایه آن به آرامشی دل‌انگیز رسید. اینجا زخم مرهم است؛ نشانه روشنی که عاشقان سرافراز را در چشم معشوق، جلوه بیشتری می‌بخشد. 4ـ اکنون مرحله‌ای از عملیات تمام شده بود، عاشقان بزمی را از سر گذرانده بودند و اکنون با یاد حلاوت دوشین، به بزمی دیگر می‌اندیشیدند. 5ـ چرا با توجه به گزارش فرماندهان، امام فرمودند: «قضیه مهران باید بسرعت حل شود»، هنوز دریاها راز آرامش تو را درک نکرده‌اند... هنوز کوه‌ها از درک استواریت عاجز مانده‌اند... و پژواک این سؤال، هنوز در قله‌های دوردست تکرار می‌شود: در کشاکش جنگی سخت و سهمگین، راز این سؤال و تحقق اهداف امام در چیست؟!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت