طنز/ جملات عاشقانه در مشاغل مختلف!

کد خبر: 204316

عاشقانه‌هاى مشاغل راننده خاور روزى به تهيه ى رطب خواهم رفت اين راه به روز يا به شب خواهم رفت آن يار عزيز اگر بخواهد تا، بم با خاور خود دنده عقب خواهم رفت پيك موتورى بى عشق تو جز هيچ ندانم خود را با سر عقب تو مى دوانم خود را هر وقت دلت گرفت،زنگى بزنى در اسرع وقت مى رسانم خود را راننده تاكسى هر روز تو را به سينما خواهم برد هر عصر تو را به پاركها خواهم برد تو يك درِ باز اگر نشانم بدهى در بست تو را به هر كجا خواهم برد سوپرى هر چيز كه خواستى دو دستى بدهم تا هستم و تا تو نيز هستى بدهم تو نقد كن آن چيز كه من مى خواهم يك عمر به تو نسيه و دستى بدهم معلّم در دادن امتحان تجارب دارى زيبايى و ناز و دلبرى؛ خُب، دارى! با اينكه هميشه سخت گيرم در كار تنها تو اجازه ى تقلّب دارى قصّاب سطحى نه،ز عمق جان تورا مى خواهم اندازه ى گردِ ران تو را مى خواهم چون چربى و استخوان دلم را زده است بى چربى و استخوان تو را مى خواهم كارگر شهردارى ديوانه ى تو هميشه آنجاست، بيا آن قدر مشخّص است،پيداست، بيا هر چند كه من ساعت نُه مى آيم تو ساعت هفت هم دلت خواست، بيا رئيس مجلس ضيق است اگرچه وقت ما، در همه حال در تقسيمش نيز، نشايد اهمال معشوق منى و بنده هم مسئولم! يك ربع اضافه‌اش ندارد اشكال رئيس‌جمهورى چون مثل تو نيست در جهان دلدارى هم نيست شبيه بنده چون غمخوارى يارانه ى تو كمى تفاوت دارد! هر وقت دلت خواست بَرَش مى دارى طنز روزنامه تهران امروز

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت