شکایتمرحومسردارسوداگرازحمیدداودآبادی!
بدون شک خطا و اشتباه امروز من، نباید باعث شود که عده ای ساده لوحانه، همهی گذشته و سابقهی مرا زیر سوال ببرند و به آن هم شک کنند!
مشرق: حمید داود آبادی در وبلاگ خود خاطرات جبهه می نویسد: انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود. مولی الموحدین حضرت علی (ع) . بعضیا که همه چیز رو در منافع حزبی خودشون می دونند، فکر می کنند امر بهمعروف یعنی جنگ و جدل! بعضیا که فقط جلوی پاشون رو می بینند، تصورشون اینه که نهی از منکر یعنی قهر و جدایی! بعضیا که همه چیز رو فقط سیاه یا سبز! می بینند، برداشت شون از انتقاد یعنی قطع کامل ارتباط با عالم و آدم! بعضیا که نگاهشون خیلی کوتاهه، فکر می کنند وقتی کسی اشتباهی مرتکب شد باید همهی سوابق درخشان گذشتهاش رو هم تکذیب کرد و زیر سوال برد! بعضیا که فقط خودشون رو بیست می دونند و بقیه رو تجدید حساب می کنند، خیال می کنند ماها وقتی به اشتباه کسی انتقادی داریم یعنی می خواهیم زیرابش رو بزنیم! بعضیا که فقط و فقط خودشون رو عقل کل می دونند، همه چیز رو از عینک حزب و جناح شون نگاه می کنند و حق و باطل رو با قوم گرایی و طایفهگری شون می سنجند! بعضیا ... خب چه بسا خود من هم یکی از همون "بعضیا" هستم دیگه! چند وقت پیش، خدابیامرز سردار "احمد سوداگر" به رحمت الهی پیوست. روحش شاد. سردار جانبازی که شمارش خدماتش در دفاع مقدس، از زبون من حقیر برنمیاد. شاید یکی دوهفتهای از فوت ایشون گذشته بود که شکایت نامهی .... اون خدابیامرز از بندهی حقیر و کوچک دست و پا شکسته! به دستم واصل شد! بله درست خوندین. شکایت مرحوم سردار احمد سوداگر از حمید داودآبادی!
علت شکایت؟ خب معلومه. مقالهی انتقادی بنده در پاسخ به مقالهی انحرافی سردار دکتر حسین علایی. البته مکالمهی بنده و پاسخ دکتر علایی همون روزها در ادامهی مقالهی انتقادی در وبلاگم منتشر کردم. حالا این که چرا سردار سوداگر روزهای آخر حیات، علیه بنده شکایت کرده بوده، الله اعلم. روحش شاد و با شهیدان اسلام به خصوص برادر عزیز شهید و بزرگوارش، محشور باد. جاتون خالی! روز سه شنبه 19 اردیبهشت، مراسم رونمایی کتاب "حاجی بخشی" از سوی موسسهی عماد در نمایشگاه کتاب برگزار شد. همون بهتر که نبودید. چنان چیز دندون گیری نبود. مخصوصا که مثلا خواستند تجلیلی هم از بندهی ناچیز بکنند! چیه شما هم جا خوردید؟ گفتم که چندان ... نبود. ولش کنید. برم سر اصل مطلب: ظاهرا روز قبل سردار دکتر حسین علایی در نمایشگاه کتاب و بازدید از غرفهی عماد، از مراسم باخبر شده بود. ایشون لطف کردند و اواسط مراسم بود که به سالن یاس اومد. من که عکس ایشون رو این طرف و اون طرف دیده بودم و می شناختمش، ولی ایشون منو می شناخت یا نه؟ نمی دونم. تا اون لحظه همدیگه رو ندیده بودیم. به جز یکی دو مکالمهی تلفنی و اس.ام.اس رد و بدل کردن. از همون فاصله نه چندان زیاد، همدیگه رو تشخیص دادیم و با ایشون با همون چهرهی بشاش و خندان همیشگی، همدیگه رو در آغوش گرفتیم و احوال پرسی. اتفاقا برادر عزیز "نصرت الله محمودزاده" - رزمندهی قدیمی و نویسندهی امروز که کتاب "شب های قدر کربلای پنج" او، مرا مست و مجنون کرده و خدا رو شکر افتخار دوستی با او را دارم - آن جا بود و اون که با آقای علایی دوستی دیرینه داشت، در وصف خدمات وی در جنگ سخن گفت.
من هم بدون اهمیت به آن چه در وبلاگ نوشته بودم و به احترام خدمات و سابقهی درخشان ایشون در دفاع مقدس، همچون بسیجی ای ساده در برابر فرمانده ای بزرگ، گفتیم و گپ زدیم و خندیدیم! این عکس هارم می ذارم که بعضی کوته اندیشانی که به جای دین حزب دارند، فکر نکنند ما مثل اونا عقده ای هستیم! انتقاد و پاسخ به جای خود، احترام و ادب هم جای خود.
بدون شک خطا و اشتباه امروز من، نباید باعث شود که عده ای ساده لوحانه، همهی گذشته و سابقهی مرا زیر سوال ببرند و به آن هم شک کنند! همین جا از سردار علایی و هر کس دیگری که در نوشته هایم از او انتقادی کرده و یا درباره اش چیزی نوشته ام، از طبرزدی گرفته تا مخملباف، اصغرزاده، کرباسچی، نوری زاد، موسوی خوئینی، یوسفی اشکوری، محتشمی پور و ... اگر خدایی ناکرده از طریق انصاف - ولو ذره ای - خارج شده ام، عذر خواسته و حلالیت می طلبم؛ که هیچ مد نظرم نبوده و نیست جز ادای تکلیف و امر به معروف و نهی از منکر که خود بیش از همه محتاجم تا کسی نهیبم زند. و صد البته، این حلالیت طلبی، فقط و فقط برای حق و ناحق کردن و خروج از حدود انصاف است وبس، وگرنه همچنان بر مواضع خویش پایبندم و همچون دفاع مقدس، جز طریق حق ولایت پیش رو ندارم و به لطف خدا عاقبتی جز آن نخواهم داشت. فقط امید دارم دوستان و حتی دشمنان، خطا و اشتباه بنده را گوشزد کنند، تا خدایی ناکرده به سرنوشت برخی تندروها که از امام و ولایت نیز جلو زدند و شدند آن چه دیدیم که سر از آغوش غرب و دشمنان دیروزشان درآوردند! دچار نشوم، که سخت محتاج امر به معروف و نهی از منکرم. امید که خداوند غفارالذنوب، همه مان را در سایهی کتاب الله و عترت خویش، راه راست هدایت فرماید و عاقبت بهخیر از دنیا رخت سفر بربندیم.
دیدگاه تان را بنویسید