روایت قرائتی از بیماری عجیب مملکت

کد خبر: 199080

لان داشتم می‌آمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یكسال می‌شود 140 هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یكسال 140 هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاق‌ها برای این است كه دیر ازدواج می‌كنند. وقتی پسر سن‌اش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا می‌كند. دختر چهار تا تلفن به او می‌شود و...

برنا: حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در سلسله جلسات درسهایی از قرآن با عنوان «آثار انفاق و كمك رسانی» در قسمتی از صحبت‌های خود گفت:« الان داشتم می‌آمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یكسال می‌شود 140 هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یكسال 140 هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاق‌ها برای این است كه دیر ازدواج می‌كنند. پسر 35 ساله شده، 30 ساله. دختر 28 ساله شده، تنه درخت، شاخه كه كلفت شد دیگر پیوند نمی‌خورد، طناب كه شد اینها به هم گره نمی‌خورند. نخ قرقره زود گره می‌خورد. ولی طناب...بعد وقتی پسر سن‌اش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا می‌كند. دختر چهار تا تلفن به او می‌شود. انوقت اینها حواسشان جای دیگر است. وقتی هم به هم نگاه می‌كنند، نمی‌خواهی جای دیگر می‌روم! قبل از تو سی جای دیگر بودم، سی و یكمی می‌روم! وی در قسمت دیگری از سخنان خود گفت:متأسفانه مملكتمان یك بیماری عجیبی دارد این است كه خیلی لفت داده می‌شود. الآن یك خانه كه می‌خواهی در ایران بسازی، با فرودگاه مالزی یكجور است. سفیر ما در مالزی گفت: بیا فرودگاه را ببین. ما را مالزی برد دیدیم اوه، چه فرودگاهی! با قطار از این طرف باید آن طرف رفت. یك شهر است. گفت: به نظر شما چند سال این فرودگاه را ساختند؟ گفتم: طبق فرودگاه امام خمینی اگر باشد، باید هشتاد سال باشد. گفت: اینجا را سه ساله ساختند. باور نكردم. بعد ما هم یك خانه می‌سازیم سه سال. یك سال را تقریباً در شهرداری گیر هستیم. می‌شود كارها را... صنعت ما هم همینطور است. ما صرفه‌جویی نمی‌كنیم. قدیم تنورها كه بود سیخ می‌كردند در سیب‌زمینی، می‌گفتند: شاطر سلام این سیب‌زمینی‌ها را بپز. این می‌انداخت كنار تنور، همینطور كه نان پخته می‌شد، سیب زمینی این هم پخته می‌شد. یك مقداری كارها را جمع كنیم. صرفه‌جویی كنیم در زمان. به جوان‌ها بارها گفتم ولی باید صد بار دیگر هم بگویم كه همه‌ی جوان‌های ایران بشنوند. آقا ورزش را تماشا نكنید. خودت ورزش كن. خسته شدی بلند شو ورزش كن. این نشسته یك كشور دیگر به یك كشور گل می‌زند. چه چیزی گیر تو می‌آید؟ هیچی! مثل اینكه به پولهای بانك نگاه كنیم. (خنده حضار) خوب به تو كه نمی‌دهند. آخر تماشای پول كه برای تو پول نیست. تماشای ورزش تلف عمر است. بله اگر پایت در گچ بود.» همچنین حجت الاسلام قرائتی گفت:«در خیابانی كه نهضت سواد آموزی است. خیابان دكتر فاطمی، نه تا سالن است. یك سالن حالا سالگرد نهضت سواد آموزی است در همین سالن مراسم می‌گیرند. بعد وزارت كشور است. بعد جهاد كشاورزی است. بعد كانون فكری كودكان است. یك سالن همه مثل یك تابوت همه می‌روند یك ساعت در آن می‌خوابند تمام می‌شود می‌رود. شما حاضر هستید برای هر خانه‌ای یك تابوت، برای هر انسانی یك تابوت، می‌شود از یك سالن چند منظوره ساخت. مهندسین ما سالن‌ها را طبقه‌ی چهارم می‌سازند. قربانت بروم. من مهندس نیستم اما تو كه مهندس هستی این سالن را پایین بساز، درش هم به خیابان باز شود. كه مردم خیابان هم بتوانند اگر از مكه آمدند، افطاری دادند، مراسمی داشتند، عروسی داشتند، خنده‌ای، گریه‌ای، در همین سالن. وقتی سالن می‌سازی، در اداره آن هم طبقه چهارم، این مخصوص كارمندهای دولت می‌شود. كارمندهای دولت هم فقط باید سالروز تأسیس‌شان مثلاً روز آتش‌نشانی است، روز مادر است، روز وقف است، اینقدر سالن بی‌خود ساختیم، خدا می‌داند. اینقدر قرص بی‌خودی، اینقدر كتاب بی‌خودی.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت