کودکان فراموش شده در تلویزیون
از سوی دیگر شاهد هستیم هیچ وقت بودجه کارهای الف ویژه به کارهای کودک اختصاص نمییابد، در حالی که مدیران میتوانند هر سال بودجه یک کار الف ویژه را برای آثار کودک در نظر بگیرند تا بچهها بدانند که آنها هم دیده میشوند و تلویزیون همانند فرزند سر راهی به آنها نگاه نمیکند.
مهر: وقتی برنامههای تلویزیون امروز را با یکی دو دهه پیش کودکی خودمان مقایسه میکنیم،به این نتیجه میرسیم که شاید از لحاظ فرم در این برنامهها پیشرفت حاصل شده باشد، ولی عشق و علاقهای که در آن دوران در برنامهسازان دیده میشد، اکنون کمتر شده است. امروز 19 اسفند ماه و روز جهانی کودک و رسانه است. مسلماً دوران کودکی از تاثیرگذارترین و تعیین کنندهترین دوران عمر هر فرد است. دورانی که خوب، بد، زشت و زیبا زندگی آینده تمام کودکان را رقم می زند، به همین علت رسانههای عمومی به ویژه صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه ارتباط جمعی باید به این دوران توجه ویژه داشته باشند. اکنون که به دوران کودکی هم نسلانمان نگاه و برنامههای تلویزیون آن زمان را با برنامههایی که امروز برای بچهها پخش میشود، مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم که شاید از لحاظ فرم در این برنامهها تفاوت و گاهی پیشرفت حاصل شده باشد، ولی عشق و علاقهای که در آن دوران در برنامهسازان دیده میشد، اکنون آشکارا کمتر شده و در تولید برنامههای کودکان به رج زدن تعدادی موضوع از پیش تعیین شده اکتفا میشود. در حالی که کار هنری خصوصاً برای کودکان بیش از هر چیز کار دل است. آثار شاخصی چون "محله بهداشت"، "محله برو و بیا"، "مدرسه موشها" و .. اکنون به گفتگوی دو یا چند نفره مجری و عروسکها بدل شدهاند و از ابتدا تا انتها مشغول نصیحت کردن کودکان و دادن پیام های بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی به آنها هستند. البته در میان برنامههایی که پخش میشود گروه "فیتیله دو" با بازی محمد مسلمی، علی فروتن و حمید گلی یا عمو پورنگ موفق بودند و نمیتوان از موفقیت آنها چشمپوشی کرد. این دو گروه در این سالها تلاش کردند خانوادهها را همراه با بچهها به دیدن برنامهشان دعوت کنند تا از تماشای چنین برنامههای لذت ببرنند. گرچه این کار در این سالها که زندگی ماشینی شده است، دشوار بوده، اما این دو گروه سعی کردند تا این اتفاق بیفتد. اما تنها این دو گروه نمیتوان بار بقیه برنامهسازان را به دوش بکشند و باید در این باره با بهره بردن از برنامهسازان قدیمی و تربیت نیروهای جوان فکری در این باره کرد. گرچه شبکه دو به عنوان شبکه کودک و خانواده تعریف شده است و از چندی پیش گروه کودک به دو بخش خردسال و کودک و نوجوان تقسیم شده است، اما هنوز تا اتفاقهای خوب فاصله زیادی داریم. البته از زمانی که علی زارعان به عنوان مدیر گروه خردسال و کودک شبکه دو منصوب شد تلاش کرده در این گروه منجر به اتفاقات نویی شود، به همین دلیل دست روی موضوعهای متنوع برای تهیه برنامه زده است. اما گروه نوجوان هنوز نتوانسته به قوام مناسبی برسد و شاهد برنامههای ضعیفی همچون "سی یا 30" هستیم که به شکل ضعیفی اخبار سیاسی را با زبان نوجوانان نقل میکند. مسلماً ساخت برنامه در گروه نوجوان مشکلتر و حساستر از دیگر گروهها است و باید مدیران و برنامهسازان در این باره دقت نظر بیشتری داشته باشند تا شاهد رشد برنامههای مناسب باشیم. برای اینکه کودک چیزی را بپذیرد در مرحله اول باید با او همدلی ایجاد کنیم و به همین دلیل ناچاریم تصاویری را مقابل چشمانش بنشانیم که او از دیدن آنها شاد شود و احساس کند عروسک یا کودکی که در تلویزیون میبیند، از جنس خود اوست. بچهها بیش از هر چیز نیاز به پرواز ذهن و آموزشهایی دارند که به خلاقیت آنها بیفزاید. خلق فضاهای دور از ذهن که توانایی ذهنی کودک را افزایش میدهد و ناممکنها را از پیش پای او بردارد، از مهمترین اصولی است که برنامه سازان تلویزیون باید مد نظر قرار دهند. از سوی دیگر با نگاهی به انیمیشنهای مطرح جهان از جمله پلنگ صورتی، تام و جری و ... به چه نتیجهای میرسیم؟ چند درصد اپیزودهای این آثار انیمیشن پیامهای اخلاقی را مد نظر قرار میدهند. به سادگی میتوانیم دریابیم که درصد بسیار کمی از اپیزودها به این گونه آموزشها اختصاص مییابد و بقیه اپیزودها در خدمت خلق روابط و موقعیت های دور از ذهن و غریب هستند. برخی برنامههای کودک و نوجوان تلویزیون مدتهاست به لحاظ فرم در یک دور باطل افتاده اند. ترکیب عروسک با کسی که او را خاله صدا میزنند، ترکیبی قدیمی و کسالت بار است که در جدیدترین شکلش جای خاله با عمو، دایی و پدربزرگ عوض میشود و در حقیقت تغییر خارق العادهای اتفاق نیفتاده است. فرم پایه همان است که بود و تنها رنگ و لعاب اثر عوض شده است. گویی برنامهسازان ما جرات و جسارت رفتن به سمت ساختها و فرمهای جدید را ندارند و ترجیح میدهند از همان فرم تجربه شده پیشین استفاده کنند. از سوی دیگر شاهد هستیم هیچ وقت بودجه کارهای الف ویژه به کارهای کودک اختصاص نمییابد، در حالی که مدیران میتوانند هر سال بودجه یک کار الف ویژه را برای آثار کودک در نظر بگیرند تا بچهها بدانند که آنها هم دیده میشوند و تلویزیون همانند فرزند سر راهی به آنها نگاه نمیکند. با تمام این تفاسیر به نظر میرسد کودکان امروز چه به لحاظ تولیدات داخلی و به چه لحاظ انیمیشنهای خارجی خریداری شده نسبت به نسلهای گذشته نیاز روحیشان تامین نمیشود و بعید است خاطرات خوش همانند آنچه نسل دوم از دوران کودکی خود به یادگار دارد برای آینده خود به یادگار ببرند. امید است در این باره مسئولان فکری بیاندیشند.
دیدگاه تان را بنویسید