سرویس فرهنگی «فردا»: طی سالهایی نه چندان دور بود که هربار با پخش سریالهای طنز از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران واکنشهای متعددی را در رسانهها و فضای عمومی جامعه شاهد بودیم. چه بسیار بودند اذهان نگرانی که از احتمال تاثیر منفی برخی از شوخیهای کممایه در این طنزها بر جامعه سخن گفته و مخاطبان و مسئولان را از آسیب فرهنگ عمومی اجتماع بیم میدادند. اما امروز گویی آن صداهای نگران و چشم های حساس و تیز چندان اوضاع را رصد نمی کنند و بیشتر دلمشغول سیاست اند که اینگونه جامعه دربرابر هجمه و هجوم فرهنگ بیهویتی در خود منفعل شده است. امروز دیگر موضوع تهاجم فرهنگی و تاثیر فرهنگهای بیگانه بر فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی تنها خطر و جدیترین تهدیدی نیست که جامعه را به چالش میخواند بلکه هجوم همه جانبه و تمام عیار بیهویتی به مراتب تهدیدی جدیتر و خطرناکتر به نظر میرسد. شبکههای ماهوارهای طی چند سال گذشته با رویکردی متفاوت، پا را فراتر از پیش گذاشته و دانسته و ندانسته معادلات اجتماعی جدیدی را به خانوادههای ایرانی تزریق میکنند که میتواند فرهنگ و سبک زندگی ایرانی برای همیشه دگرگون کند. از رویکرد جدید شبکههای
ماهوارهای پیداست که برنامهریزی کلان مدیریت این شبکهها بر جذب مشارکت هرچه بیشتر عموم جامعه متمرکز شده است. بدین ترتیب میتوان مخاطب را با کمک خودش به طرف هدف دلخواه شبکه پیش برد. فضا سازی های جدید برای جذب مخاطب جذب مشارکت مردمی برای این شبکه از چند جهت اهمیت فوق العاده ای دارد. یکی اینکه این ام ر موجب نزدیکی بیشتر مخاطب با این رسانه ها میشود که همین نزدیکی میتواند در آینده زمینه ساز فضاهای جدیدی برای مدیران این شبکه ها باشد. دیگر اینکه هرچه شرکت و حضور فعال مخاطبان در برنامه های این شبکه ها بیشتر باشد میزان عادت و اعتیاد آنها به این برنامه ها نیز بیشتر می شود. اما از تمام این موارد مهمتر و اساسیتر این است که مخاطب خود با شرکت در این برنامهها و همراهی با اهداف این شبکهها به مرور با تکرار و تمرین، همگام عقاید و فرهنگ این رسانهها میشود. اما مسئله مهمی که پرداختن به آن ضروری مینماید تاثیر دراز مدتی است که این شبکهها و برنامههای مشارکتی آنها بر جامعه و فرهنگ عمومی مردم یک کشور میگذارند. به عنوان مثال اخیرا یکی از این شبکهها مسابقهای را ترتیب داده است که برخی از هزینههای سفر شرکت کنندگان در
آن را به خود به عهده میگیرد. مسابقهای که اساس آن بر ریسکپذیری و ترویج فرهنگ قمار بنا نهاده شده است. در همین زمینه مشاهده میشود که برخی از شبکهها برنامههای ویژهای را به پرسش و پاسخ با مخاطبان و نظرسنجی از آنها در زمینههای مختلف اختصاص میدهند و یا در برنامههای گوناگون مخاطب را تشویق میکنند که عکسها و فیلمهای خود و خانوادههایشان را برای نمایش در شبکه ارسال کنند. از طرفی معمولا این شبکهها در برنامه ریز ی پخش خود برای چنین برنامههایی زمان درخوری را نیز در نظر میگیرند. عجیب آنکه برای هیچکس این سوال پیش نمیآید که نمایش عکس بچههای یک خانواده و یا پخش فیلمهای خانوادگی افراد برای این شبکهها چه جذابتی میتواند داشته باشد؟ ا ما طی هفتههای اخیر شاهد کارهایی عجیب تر نیز هستیم. یک شبکه ماهوارهای طی فراخوانی حیرت آور از مخاطبان خود دعوت کرده است که فیلمهای عروسی خود را به این شبکه ارسال کنند. این شبکه مدعی است که در ازای نمایش این فیلمهای خانوادگی مبلغ 1000 یورو به صاحبان آن پاداش میدهد!
شاید باورش کمی سخت و عجیب
باشد که برخی از این آگهی استقبال کرده و فیلمهای خانوادگی و شخصی عروسی خود را برای این شبکه ارسال کرده اند! با این وصف تنها یک اسم را میتوان برای این معامله در نظر گرفت: «فروش حریم شخصی در ازای دریافت پول نقد». در اینجا دیگر بحث، فراتر از «تهاجم فرهنگی» و هجوم «فرهنگ غربی» است چراکه ورود به حریم خصوصی و شخصی دیگران در هیچ کجای دنیا و در هیچ فرهنگی پذیرفته نیست. حتی نمیتوان مسائلی از این قبیل را در زمره عوارض دنیای مدرن و تجدد خواهی دانست چراکه سرک کشیدن به خصوصیترین لحظات زندگی مردم به هیچ عنوان ربطی به مدرنیته و مدرنیسم ندارد. عجایبی از این دست را تنها میتوان ترویج بیهویتی در جامعهای دانست که زیر و بم باورهای فرهنگیاش با چنین رفتارهایی در تضاد کامل است. اینک شاید بتوان ریشه مشکلاتی چون فیلمبرداریهای بیموقع و نابهجا از زندگی شخصی دیگران را که چندسالی است در کشور رواج یافته، در تشویقهای مادی و معنوی این شبکههای ماهوارهای جستجو کرد. آبروها و حرمت هایی که برای همیشه در هم شکستند و انسانهایی که قربانی این آسب نوین اجتماعی شدند هر یک به نوعی نتایج ترویج بی فرهنگیهای این شبکهها شدند. حال باید
دید که واقعا برای شبکهای به ظاهر خصوصی پرداخت هزینهای اینچنینی آن هم برای نمایش فیلمهای خصوصی مردم چه سودی میتواند داشته باشد؟ چطور ممکن است یک رسانه خصوصی برای پخش زوایایی نه چندان مهم از زندگی شخصی دیگران هزینه کند؟ مگر چه درآمدی از این تجارت عاید این شبکه ماهوارهای میشود؟ بحث «تئوری توطئه» و «دستهای پشت پرده» نیست. همان حساب سرانگشتی دو دو تا چهارتای خودمان است. چطور ممکن است شبکهای خصوصی برای پخش فیلمهای خصوصی آدمهای عادی که شهرت بخصوصی نیز ندارند چنین مبالغی را هزینه کند؟ سود و منفعت چنین عملی در چیست؟ در چنین شرایطی آیا احتمال اینکه سازمان و یا نهادی ذینفع با برنامهای دراز مدت در تامین این هزینهها نقش داشته باشد امری بعید به نظر میرسد؟ مدت هاست که بحث «تهاجم فرهنگی» غرب در کشور مطرح شده است و آنقدر پیرامون آن فقط و فقط حرف زده اند که به نظر می رسد حساسیت بخشی از جامعه نسبت به این مهم کم شده است. استفاده غلط از گزاره ای درست، همان خطری است که میتواند ملتی را به پرتگاه انفعال و ناباوری نزدیک کند. شبکه های ماهواره ای اینک سالهاست که بر فرهنگ و زندگی خانوادههای ایرانی سایه انداختهاند و
به تبع آن تاثیر زیادی بر نگرش و سبک زندگی مخاطبان خود میگذارند. به واقع دستکم گرفتن میزان اثرگذاری این شبکهها بر زندگی، فرهنگ و باورهای مردم اشتباه بزرگی است که تاوان آن را نسلهای آینده ما پس خواهند داد. همان کودکانی که امروز به جای کنجکاویهای کودکانه و کنکاش در پیرامون خود پای سریالهای طویلالمدت این شبکهها میخکوب شدهاند و چیزی جز آنچه مدیران این شبکهها اراده کنند نخواهند دید. و این سوال که همیشه کم اهمیت انگاشته شده و کورکورانه از کنارش گذشتهایم دوباره رنگ میگیرد که چه باید کرد؟ و راه حل اساسی چیست؟ آیا با طرحهای مقطعی و پراکندهای چون جمعآوری ماهوارهها این مشکل فروکش کرده است؟ آیا با ساخت سالانه 90 تله فیلم سطحی و بیکیفیت در هر شبکه این مشکل کمرنگ شده است؟ و آیا اصولا ما به درستی دریافتهایم که تنظیم و تبیین برنامههایی بلندمدت و صرف هزینههای سنگین برای تحقق این برنامهها به چه ترتیبی انجام میگیرد؟
دیدگاه تان را بنویسید