کلاهبرداری میلیونی با پولهای سوخته
هر کدام از اعضای باند سه نفره، برای فریب طعمهشان نقشی داشتند؛ یکی وانمود میکرد که راننده تاکسی است، دیگری خودش را مسافر جا میزد و نفر سوم هم با حرف زدن به زبان ترکی، مدعی میشد که یک تاجر ترکیهای است و به این ترتیب نقشه کلاهبرداری آنها با استفاده از پولهای سوخته خارجی کلید میخورد.
افکار: اعضای این باند پس از سوارشدن به یک خودروی پراید در خیابانها میگشتند و زنانی را که منتظر تاکسی بودند، سوار خودروی خود میکردند. در بین راه، نقشه متهمان شروع میشد و مردی که نقش تاجر را داشت، شروع به حرف زدن به زبان ترکیهای میکرد. در همین هنگام، راننده که وانمود میکرد زبان او را بلد است، رو به زن جوان میکرد و میگفت: این مرد میگوید که از ترکیه برای خرید طلا به ایران آمده و هیچ پول ایرانی ندارد. حالا هم حاضر است برای پرداخت کرایه تاکسی، پول خارجی بدهد یا اینکه طلاهایمان را به قیمت خوبی بخرد. راننده ادامه میداد: من امروز قصد داشتم به بازار بروم و طلاهای دخترم را بفروشم. حالا که این مرد حاضر است در ازای دریافت طلا، پول خارجی بدهد، فروختن طلاها به این مرد سود بیشتری دارد و میخواهم آنها را به وی بفروشم. راننده برای اینکه نقشهاش را کامل کند، در گوشهای از خیابان توقف میکرد و به بهانه اینکه میخواهد طلاها را از داخل صندوق عقب ماشینش بردارد، پیاده میشد. او همزمان با باز کردن در صندوق عقب، پلاک خودرواش را جدا میکرد و داخل صندوق میگذاشت. بعد دوباره سوار ماشین میشد و طلاها را به تاجر ترکیهای میداد. او بعد از گرفتن مقداری پول از تاجر ترکیهای، رو به زن جوان و همدست دیگرش که نقش مسافر را بازی میکرد، میگفت: این مبلغ خیلی بیشتر از ارزش واقعی طلاهاست. با این پول هم میتوانم برای دخترم طلای نو بخرم و هم اینکه مقداری پول نقد گیرم میآید. وقتی حرفهای راننده به اینجا میرسید، سومین عضو باند که نقش مسافر را بازی میکرد، شروع به گشتن جیبهایش میکرد و میگفت: ای کاش طلاهای همسرم همراهم بود تا آنها را به این تاجر ترکیهای میفروختم. همین حرفها کافی بود تا زن جوانی که بهعنوان مسافر سوار پراید متهمان شده بود، وسوسه شود و با این تصور که با فروش طلاهایش به مرد تاجر، حسابی سود میکند، آنها را در اختیار این مرد قرار دهد و در عوض پول خارجی از او دریافت کند؛ پولی که متعلق به کشورهای آسیای میانه بود و وقتی مالباخته آنها را به صرافی میبرد، تازه متوجه میشد که هیچ ارزشی ندارند یا همه آنها سوختهاند یا ارزشی ناچیز دارند. از سوی دیگر اگر مالباخته فریب متهمان را نمیخورد و حاضر به فروختن طلاهایش نمیشد، آنها با تهدید چاقو اموال وی را سرقت کرده و او را در یکی از خیابانهای خلوت رها میکردند. مالباخته هم بهدلیل اینکه راننده، پلاک خودرو را برداشته بود، نمیتوانست شماره آن را یادداشت کند. با شکایت مالباختهها متهمان دستگیر شدند و در بازجوییها به سرقت و کلاهبرداری از ۵۰ نفر با این شگرد اعتراف کردند. سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران، با بیان این خبر گفت: از مالباختگانی که در ماههای اخیر و در سطح تهران به این شیوه از آنان سرقت شده است، دعوت میشود که برای شناسایی متهمان به پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
دیدگاه تان را بنویسید