از زلزله بم تا زلزله احتمالی تهران

کد خبر: 179543

گذشته از غارتگران و سوءاستفاده‌گران -که مقابله با آنها در صلاحیت مراجع امنیتی است- باید برای افراد غیرمتخصص و آموزش‌ندیده‌ای که -ولو با نیت پاک- قصد حضور در صحنه را دارند، نیز فکری کرد.

قانون: چند روز از هشت‌سالگی زلزله دهشتناک بم گذشت و در کنار تمام مباحثی که به این بهانه در رسانه‌های مختلف مطرح شد، مثل همیشه به زلزله احتمالی تهران و ضرورت آمادگی همه‌جانبه برای این حادثه نیز اشاراتی شد. هر آنچه از انذار و هشدار و توصیف و ضروریات، در این رابطه مطرح شد-از نتایج تکان‌دهنده تحقیق گروه ژاپنی جایکا گرفته تا اظهارنظرهای ضدونقیض مسئولان و غیرمسئولان در باب خسارات و تلفات احتمالی این زلزله- همه و همه به آمادگی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری نهادهای ذیربط و افرادی که در معرض زلزله هستند،‌ منحصر بود و در این میان نکته‌ای بس اساسی مغفول ماند.
علی‌الحساب این جملات را بخوانید تا برسیم سر اصل مطلب؛ زلزله‌ای در بم به وقوع پیوست، خسارات و تلفات خارج از حد تصور بود، احساسات عمومی ایرانیان جریحه‌دار شد و در نتیجه بسیاری از مردم با هر درجه از آگاهی و تخصص در زمینه امدادرسانی و با انگیزه‌های انسان‌دوستانه راهی این شهر شدند.
برخی از افراد هم البته با انگیزه‌های غیرانسان‌دوستانه راهی بم شدند که در حال حاضر موضوع بحث ما نیستند.
ترافیک سنگین در مبادی ورودی و خروجی بم، آمدوشد امدادگران آموزش دیده و انتقال مجروحین را با مشکلات جدی مواجه ساخت.
حضور افراد آموزش ندیده در امر امدادرسانی و آواربرداری خسارات جبران ناپذیر بسیاری به اهالی شهر زلزله‌زده وارد کرد.
معضل اسکان دادن آواره‌ها و مسکن از دست‌داده‌ها کم بود که معضل اسکان دادن افراد غیرمتخصص و اضافی حاضر در بم نیز بدان اضافه شد. ایضاً در مورد تغذیه و سایر نیازهای اولیه.
حتی قضای حاجت نیز به کابوس امدادگران تبدیل شد و بخش قابل توجهی از وقت آنها در صف‌های طویل اندک سرویس‌های بهداشتی موجود در آنجا تلف شد؛ صف‌هایی که خیلی از ایستادگانشان البته امدادگر نبودند.
در آن وانفسای زلزله و مرگ و آوارگی، در بحبوحه امدادرسانی و تقسیم کمک‌های انسان‌دوستانه میان مردم مصیبت‌دیده، عده‌ای از افراد از شهرها و روستاهای نزدیک به بم، از فرط محرومیت خود را به این شهر رساندند تا از کمک‌های ارسالی سهمی داشته باشند.
به گفته یکی از امدادگران حاضر در بم، به دنبال کمبود آب آشامیدنی در روزهای آغازین حادثه و اطلاع‌رسانی یک مسئول در این باره، سیل محموله‌های کمکِ حاوی بطری‌های آب معدنی روانه بم شد و به خاطر همین سهل‌انگاری، در روزهای ابتدایی بحران، بخش مهمی از انرژی و وقت و فکر برخی افراد آموزش دیده صرف خالی‌کردن، جابجا کردن و انبار کردن محموله‌های آب معدنی و کف زمین در خیلی از اماکن شهر به فرشی از بطری‌های خالی آب معدنی بدل شد.
به طور خلاصه خیلی از کسانی که -البته با نیت خیر- برای کمک و سبک کردن بار امدادگران آمده بودند، عملاً خود باری بر دوش آنها شدند و روند کمک‌رسانی آنها را با اختلال جدی مواجه کردند.
البته آمار مستند و متقنی در این خصوص وجود ندارد و استناد به مشاهدات امدادگران و خبرنگاران حاضر در بم است، شاید اگر نهاد مسئولی وجود داشت و زبانم لال این دست مسائل هم برای برنامه‌ریزان کشور اهمیت داشت، حتماً آماری در این زمینه استخراج می‌شد که اگر می‌شد، پرده کتمان از روی خیلی حقایق تکان‌دهنده کنار می‌رفت. این ماجرا البته مختص بم هم نیست، اگر دفترچه خاطرات امدادگران و پزشکان حاضر در بحران‌های غیرمترقبه دیگر را هم بخوانید، کما بیش به همین نکات برخورد می‌کنید.
بپذیریم یا نپذیریم، علاوه بر نهادهای مسئول و افراد زلزله‌زده و مصیبت‌دیده که قطعاً باید برای بحران آمادگی داشته باشند، رفتارهای افراد مصیبت‌ندیده(!) نیز در بحران‌های بزرگ اهمیت بسزایی دارد؛ رفتارهایی که به هر دلیلی -مصلحت یا غفلت- معمولاً مکتوم می‌مانند و متاسفانه بعد از هر حادثه دردناک باز هم تکرار می‌شوند.
گذشته از غارتگران و سوءاستفاده‌گران -که مقابله با آنها در صلاحیت مراجع امنیتی است- باید برای افراد غیرمتخصص و آموزش‌ندیده‌ای که -ولو با نیت پاک- قصد حضور در صحنه را دارند، نیز فکری کرد. مادامی که تبیین اینگونه مسائل و اطلاع‌رسانی در مورد آنها، لوث کردن روحیات نوع‌دوستانه هموطنان و امری خلاف مصالح تلقی شود، این سیکل معیوب ادامه خواهد یافت. با یک نگاه منطقی هر کسی اذعان خواهد کرد که نیات پاک و خیرخواهانه نیز اگر منجر به همان نتایج نیات پلید شوند، عملاً فرقی با آن ندارند. به نظر می‌رسد در کنار تمام آموزش‌های تکنیکی مرتبط با زلزله و سایر بحران‌ها، به نظر می‌رسد برنامه‌ریزی فرهنگی بحران نیز باید به شکل جدی در دستور کار مراجع ذیربط قرار گیرد. از آنجا که نقد فرهنگ و خلقیات مردم و آسیب‌شناسی رفتارهای آنها از اساسی‌ترین اجزاء برنامه‌ریزی فرهنگی است، شاید اولین قدم رفع موانع اطلاع‌رسانی شفاف در اینگونه موارد باشد؛ هیچ اشکالی ندارد که مردم از نتایج ناخواسته برخی اقدامات افراد غیرمسئولی که قصد نقش‌آفرینی خیرخواهانه در بحران‌ها را دارند با خبر شوند،‌ هیچ لزومی ندارد که فیلمی چون «بیدار شو آرزو» صرفاً به دلیل تصویر کردن برخی تلخی‌های غیرمعمول زلزله بم، هیچ‌گاه مجوز اکران عمومی نگیرد و پس از چند اکران محدود در برخی مناسبت‌ها به بایگانی سپرده شود. اگر سیاست‌گذاران فرهنگی کشور درک درستی از شرایط و فهم درستی از رسالت خود داشتند، به جای به محاق فرستادن این اثر، اتفاقاً باید از کیانوش عیاری برای ساخت آن تقدیر به عمل می‌آوردند.
انعکاس جهت‌دار وقایع و رویدادها در فاجعه‌هایی چون زلزله بم اگرچه به تحریک احساسات عمومی و غلیان روحیات انسان‌دوستانه مردم منتهی می‌شود و به لحاظ مصالح عمومی شاید منطقی هم باشد، اما اگر لااقل بعد از رویداد با اطلاع‌رسانی شفاف و همه‌جانبه همراه نشود، حتما رهزن ذهن خواهد بود و به نوعی فریب‌دادن خود محسوب می‌شود.
به نظر می‌رسد بر عکس آنچه در ایران از مفهوم «مدیریت بحران» فهمیده شده، علاوه بر تحریک احساسات انسان‌دوستانه، جهت‌دهی مناسب به آن نیز از اهمیت بسزایی برخوردار باشد، مقایسه تجربه مدیریت بحران‌ در حوادث اخیر ترکیه و ژاپن با برخی تجربه‌های مشابه در کشورمان بیش از پیش، ضرورت آسیب‌شناسی فرهنگی و برنامه‌ریزی در این حوزه را نشان می‌دهد. اگر برنامه‌ریزی و تلاش برای آماده کردن شهروندان تهرانی برای زلزله احتمالی واقعیت دارد،‌ دست‌اندرکاران آن باید بپذیرند که در بحران‌های اینچنین رفتارهای مصیبت‌ندیدگان به لحاظ اهمیت، کم از رفتارهای مصیبت‌دیدگان ندارد و اگر این رفتارها و کنش‌ها به خوبی مدیریت نشود، ممکن است تلفات و خسارات فاجعه، به جای کاهش، به مراتب تشدید شود و آخرین نکته اینکه اگر واقعا آنطور که برخی مسئولان گفته‌اند و می‌گویند، ماجرای زلزله تهران اینقدر جدی است و قریب‌الوقوع، در کنار آموزش افراد در معرض حادثه، همه باهم از مسئولان گرفته تا رسانه‌ها، بیائید پیش از آنکه دیر شود، آموزش فرهنگی به کسانی که در معرض حادثه نیستند را هم جدی بگیریم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت