خیلی دور نیست...
نرگس رضایی/ خیلی دور نیست؛ آن زمستان سرد که رضا، پسربچه واکسی در حالیکه جعبه واکسش را محکم بغل کرده بود، زیر چرخهای اتوبوس غلتید و مرد.
ساکنان خیابان سپهبد قرنی تهران، دستهای چرک و سیاه او را خوب به خاطر میآورند که تمام طول روز کفشهایشان را واکس میزد و برق میانداخت. همین 5سال پیش بود؛ عصر یک سهشنبه که فقط یک هفته تا عید مانده بود و رضا که آن روز 11سال بیشتر نداشت و نانآور خانواده بود، میخواست برای کار سمت دیگر خیابان برود که پیک موتوری به او برخورد میکند و رضا زیر چرخهای اتوبوس پرت میشود. روزنامهها و سایتها در خبری کوتاه از مرگ دلخراش یک کودک کار نوشتند که بدن نحیفش 4ساعت کف خیابان ماند و کسی هرگز از سختیهای زندگی این کودککار چیزی نخواند و تصویری ندید. خیلی دور نیست؛ مرگ کودکی دیگر که از سرطان در کورهپزخانههای پاکدشت مرد و میگویند موقع مرگ نفسهایش بوی نفت میداد. دختربچهای که فرقی نمیکند چه اسمی داشته باشد، سحر، مریم، نگار یا اینکه چند سالش باشد، مهم این بود که هر روز قالبهای خیس و سنگین خشت را زیر آفتاب داغ تابستان بچیند و جمع کند و از بوی تند نفت و گازوئیل که ریههایش را میسوزاند، شکایتی نکند. او و رضا مردند اما هنوز در بازار سیداسماعیل تهران و کورهپزخانههای پاکدشت، دوستان آنها هستند که بارهای بزرگ گونی را روی شانههای کوچکشان میگیرند و زیر آفتاب خشت میچینند. قصه کودکانکار با همه سختیها و خشونتهایش ادامه دارد؛ کودکانی که سهمشان از زندگی و عدالت، جعبه واکس و خشتهای گلی است و مدرسه نمیروند؛ کودکانی که کودکیهایشان را زیر بارهای سنگین و روی بارکشها جا گذاشتهاند و در کورهها و کوچهها برای بزرگ شدن، از زمان سبقت میگیرند؛ کودکانی که بیماری و مرگ بخشی از سرنوشت آنهاست و آمارهای سازمان جهانی کار میگویند یک سوم از جمعیت 246میلیونی آنها به خودفروشی و تجارت موادمخدر مشغول هستند. محققان ایرانی هم از واقعیتهایی پرده برمیدارند که نگرانیها را در مورد کودکان کار عمیقتر میکند؛ آن هم در شرایطی که اعلام میکنند تعداد کودکان کار در کشور افزایش مییابد. کودکانی که کودک نیستند امانالله قراییمقدم، آسیبشناس اجتماعی که تحقیقات بسیاری در مورد کودکان کار انجام داده میگوید در بررسیهایی که بهتازگی او و دوستانش انجام دادهاند اغلب کودکان کار دچار انحرافاتی شدهاند که در پسران این انحرافات بهصورت رد و بدل کردن موادمخدر و در دختران بهصورت روابط نامشروع بوده است و این روند در حال افزایش است؛ به گونهای که امروزه نسبت به گذشته دامنه این انحرافات بین این کودکان افزایش یافته و ما دختران کم و سن و سال کار را داریم که باردار شدهاند. او میگوید: در حال حاضر در تهران 35هزار کودک کار و خیابانی داریم که به انواع مشاغل کاذب میپردازند و تکدیگری، کارواش خیابانی و واکسی از جمله این مشاغل است که تعداد زیادی از کودکان کار به آن مشغول هستند. هر چند تعداد افراد بزرگسال در آن کم نبوده و هستند بزرگسالانی که به مشاغل کاذب میپردازند اما بیشتر این گروه کودکان هستند که در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار دارند. از دیدگاه این آسیبشناس، کودکانکار عامل و معلول آسیبهای بسیاری هستند و نهتنها خود از نظر ابتلا به انواع بیماریها و آسیبها در معرض خطر هستند بلکه متعاقبا مشکلاتی را برای جامعه بهوجود میآورند؛ مشکلاتی که کارشناسان امور آسیبهای اجتماعی در قالب مشکلات روانی و رفتاری دستهبندی میکنند و بر این باورند که بروز مشکلات روانی و رفتاری در کودکان کار یکی از مهمترین آسیبهایی است که تحتتأثیر برخی عوامل بهوجود میآید. آنها شدت این مشکلات را در کودکانی که در سنین کم توسط افرادی سودجو مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند بیشتر از بزرگسالانی میدانند که بهدلیل فقر و بیکاری بدون واسطه وارد مشاغل کاذب شدهاند. کارشناسان آسیبهای اجتماعی خشونت را یکی از پیامدهای سوء این رفتارها میدانند و میگویند کودکانی که توسط بزرگسالان مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند و از سوی آنها تحقیر شدهاند، دچار عقده حقارت شده و چهبسا به واسطه این مشکل دیگران را مورد آزار و اذیت قرار دهند یا به علت مشاهده رفتارهای خشن در خیابان که اغلب در معابر بهصورت نزاعهای خیابانی بروز پیدا میکند، رفتارهای خشنی در مواجهه با افراد از خود نشان دهند و به بدرفتاری با افراد بپردازند. آنها معتقدند که بدبینی یکی دیگر از مشکلاتی است که در این افراد دیده میشود و همانند دیگر مشکلات به عدم تعادل رفتار آنها میانجامد که این موضوع در مورد کسانی که به رد و بدل کردن موادمخدر میپردازند، شایعتر است. علاوه بر این خطر دیگری که از نظر ناهنجاریهای رفتاری، کودکان کار را تهدید میکند حس انتقامجویی است که این حس بر اثر ارتباط آنها با افراد دارا در طبقات مرفه بهوجود میآید و وقتی آنها افرادی را میبینند که سوار ماشینهای گرانقیمت نسبت به آنها بیتوجهی میکنند، ناخودآگاه این حس انتقام در آنها شکل میگیرد. سید حسن موسوی، از انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز در مورد ویژگیهای ظاهری کودکانکار میگوید: آنها اغلب افرادی هستند که به علت سوءتغذیه و برخی مشکلات بهداشتی مبتلا به یک بیماری هستند یا بهصورت خفیف و شدید اعتیاد دارند و آنچه از ظاهر امر برمیآید این است که این افراد دارای مشکلات جسمی هستند و چه بسا وجود این مشکلات به آسیبهای اجتماعی منجر شود که رد و بدل کردن موادمخدر یکی از آنهاست. به اعتقاد او و آسیبشناسان اجتماعی، مجموعه خطراتی که کودکان کار از جمله کودکان کم سن و سال را تهدید میکند زیاد بوده و چنانکه اقدامات مؤثری در این ارتباط صورت نگیرد، شاهد بروز مشکلات اجتماعی و اقتصادی بسیاری خواهیم بود چرا که از دیدگاه کارشناسان اقتصاد شهری بیشتر کودکان کار توسط سودجویان مورد استثمار قرار گرفته و از آنها بهرهکشی میشود. علی ساجدی از جمله این کارشناسان است که چنین اعتقادی دارد و در مورد ابعاد و پیامدهای آن میگوید: با توجه به ارزان بودن نیروی کار کودک، انجام برخی مشاغل کاذب در برخی مناطق شهر درآمد بالایی دارد که به این دلیل، واسطههایی کار هدایت این کودکان را برعهده میگیرند و از درصدی از درآمد آنها منتفع میشوند که همین مسئله خود به افزایش بهرهکشی از افراد بیشتر و متعاقب آن افزایش تعداد کودکان کار منجر میشود که در نهایت به شکلگیری یک زنجیره اقتصادی میانجامد که همانند مسائل اجتماعی، جامعه را تهدید میکند. با این حال در یک جمعبندی کلی کارشناسان آسیبهای اجتماعی به این نتیجه میرسند که کودکان کار بهدلیل شرایط کاری که دارند و بهرهکشیهایی که در فرایند کار از آنها صورت میگیرد از نظر روانی و رفتاری افراد سالمی نبوده و با توجه به اینکه اغلب تحصیلات کمی دارند و آگاهی آنها نسبت به مسائل پیرامون کم یا پایین است، در معاشرت با دیگران مشکل داشته و مشکلاتی را ایجاد میکنند. بر این اساس حمایت نهادها را از این کودکان، چاره کار دانسته و معتقدند باید سازمان واحدی مسئولیت پیگیری امور این کودکان را برعهده بگیرد چرا که در ایران به دلیل موازیکاری بین برخی نهادها و سازمانها عملا سازماندهی و برنامهریزی مشخصی در خصوص مسائل کودکان کار صورت نمیگیرد و پیشنهاد میکنند وزارت بهداشت نیز تمهیداتی برای سلامتی این کودکان بیندیشد. بر اساس صحبتهای آسیبشناسان امور اجتماعی، انجام مشاغل کاذب علاوه بر آسیبهای اجتماعیای که برای کودکان کار به همراه دارد و فرصت تحصیل و آموزشهای جانبی آن را از کودکان میگیرد، برای ستون فقرات، گردن و چشم این کودکان آسیبهای جدیای به همراه دارد که ضرورت دارد در این مورد وزارت بهداشت نیز اقداماتی انجام دهد کما اینکه آنها تحصیل را به هر طریق ممکن برای این کودکان ضروری میدانند. همشهری
دیدگاه تان را بنویسید