بودجه ۱۴۰۲/ گفت‌وگوی «فردا» با رئیس انجمن مددکاری ایران

نگاهی به بودجه نهادهای اجتماعی

کد خبر: 1200698

حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری ایران و جامعه‌شناس می‌گوید: نظام بودجه‌ریزی ما برای نهادهای اجتماعی مبتنی بر چسبندگی و نه مبتنی بر استقلال و توانمندسازی است.

نگاهی به بودجه نهادهای اجتماعی

گروه جامعه سایت فردا: آسیب‌های اجتماعی موضوع امروز نیست، در همه سه دهه گذشته جامعه‌پژوهان بسیاری بوده‌اند که به افزایش این آسیب‌ها هشدار دادند و از روند افزایشی آن ابراز نگرانی کرده‌اند. این موضوع با توجه به نابسامانی‌های اقتصادی و معیشتی و البته سه سال فراگیری کرونا شتاب بیشتری هم گرفته است. در این میان دیدگاه دولت‌ها به مهار این آسیب‌ها هم متفاوت بوده است. اما این موضوع در لایحه بودجه امسال هم تناقض‌های بسیاری دارد. به عنوان مثال ردیف بودجه ویژع معلولان به شکل شگفت‌انگیزی حذف شده است یا در زمینه بودجه سازمان بهزیستی افزایش رقم آن با تورم موجود و رسمی اعلام شده همخوانی ندارد. حسن موسوی چلک جامعه‌شناس و رئیس انجمن مددکاری ایران با نگاهی به سهم اقشار آسیب‌پذیر در بودجه امسال به سوالات فردا در این زمینه پاسخ گفته است.

اگر بخواهید یک نمای کلی از وضعیت بودجه تخصیصی به نهادهای اجتماعی بدهید چه می‌گویید؟

به طور کلی باید گفت کسی از این ردیف بودجه‌های تخصیصی چیزی سردرنمی‌آورد! اما بگذارید اینطور بگویم که هیچ زمانی بودجه نهادهای اجتماعی با واقعیت موجود در جامعه همخوانی نداشته است. این موضوع محدود به دولت کنونی نیست و در دولت‌های گذشته هم همین رویه به چشم می‌خورد. حوزه‌ نهادهای اجتماعی هیچ زمانی با نیازهای جامعه هدفشان تطبیق نداشته است.

آیا شناختی از وضعیت موجود ندارند؟ یا چاره‌ای جز این نیست؟

به استناد گزارشی که معاون توسعه مدیریت بهزیستی کشور داده بود باید بگوییم این بودجه نسبت به سال گذشته شاهد رشدی حدودا 37 درصدی بوده است. همین رقم هم با میانگین رقم تورم رسمی اعلام شده از سوی بانک مرکزی همخوانی ندارد. اگر حتی فرض را بر صحت این میزان تورم بگذاریم باید بدانیم تاثیر تورم معمولا بر فقرا به مراتب بیشتر از طبقه‌های دیگر است. چرا که طبقه کم‌برخوردار هیچ فرصتی برای چانه‌زنی و مدیریت و کاهش هزینه‌ها و افزایش منابعشان ندارند. بدیهی‌ترین انتظار این است که اگر یک نرخ تورم رسمی وجود دارد برای این طبقه آن را متفاوت‌تر ببینیم. بگذارید با مصداق پیش برویم. از آبانماه امسال تا امروز مستمری یک خانواده تک‌نفره 560 هزار تومان است، حتی این رقم را اگر ضرب در 40 درصد کنیم چیزی حدود 700 هزارتومان به دست می‌اید حالا سوال این است که یک فرد کم‌برخوردار با این میزان مستمری چه کار می‌تواند بکند. این تازه در شرایطی است که بدانیم همیشه رشد مستمری از رشد بودجه کمتر بوده است. هر چند همواره دولت‌ها برای اینکه بگویند حواسمان به فقرا هست در طول سال مقداری به این مستمری اضافه می‌کنند.

شاید بی‌انصافی باشد این موضوع را به ناآگاهی بودجه‌بندی منسوب کنیم.

بدیهی است که نظام بودجه‌ریزی ما برای نهادهای اجتماعی یک نظام مبتنی بر چسبندگی است و نه نظامی مبتنی بر استقلال و توانمندسازی.

آمارها و داده‌هایی هم وجود دارد که این میزان چسبندگی را ثابت کند؟ از تعداد افراد تحت پوشش بهزیستی تا افزایش احتمالی تعداد زنان سرپرست خانوار؟

بله هم در آمارهای سازمان بهزیستی و هم در داده‌های کمیته امداد این موضوع به آشکاری قابل پایش است. اینها تازه کسانی هستند که تحت پوشش قرار می‌گیرند وگرنه هستند افرادی که به هر دلیلی  ( از عدم شناخت تا وجود عزت نفسشان) تحت پوشش قرار نمی‌گیرند جایی در این دسته آمارها ندارند. به همین دلیل هر سال نهادهای حمایتی ما بزرگ‌تر می‌شوند و جمعیت تحت پوشش آنها بیشتر می‌شود.

این چسبندگی یک دیدگاه است، اگر بودجه به عنوان مثال حتی چندده برابر می‌شد آیا این چسبندگی رخ نمی‌داد؟

ببینید باید از دو منظر به این موضوع نگاه کنیم، بحث اول بحث حداقل‌ها برای بقاست. به این مفهوم که شما باید بالاخره شرایط بقا را تامین کنید تا بعد بتوانید روی کیفیت کار کنید. آنچه حالا در حال وقوع است حتی بقای این افراد را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به همین دلیل است که برخی از این افراد به نوعی مجبورند از راه‌های نامشروعی به این حد بقا دست یابند. چاره‌ای هم ندارند، وقتی نظام اجتماعی ما یک نظام کارآمد و موثری نیست به نوعی این افراد هم مجبور به انجام چنین کارهایی می‌شوند. منظر دیگر هم پیرو همین موضوع است، اینکه طبیعتا وقتی بقا اتفاق نیفتد دیگر توانمندسازی موضوعیت ندارد. به این معنا که در حال حاضر دغدغه تامین معاش اولیه است و نه توانمندسازی. ما در حالی بی‌توجه به این موضوع هستیم که حتی توانمندسازی امروزه فراتر از بحث امروز ماست و با آن به نوعی خلق موقعیت برای این افراد صورت می‌گیرد.

دولت در زمان روی کار آمدن به نوعی با تابلوی مهار آسیب‌ها آمد، از احیای شورای عالی اجتماعی گرفته تا بازدیدهای بی‌سابقه‌اش از مراکز و کمپ‌های ترک اعتیاد اما در ادامه به نظر می‌رسد به دلیل عدم اشراف درست بر این موضوع کمی موضوعات اجتماعی نادیده انگاشته شده است.

بسیاری از تلاش‌ها در نظام بودجه‌ریزی تاثیرگذار نیست. به این معنا که نمی‌توان تمام این موارد یا عدم اشراف و آگاهی احتمالی به این موضوع را معطوف به بودجه کرد. و البته این موضوع خیلی خطرناکی است. یعنی وقتی شما مبتنی بر نیاز بودجه را تعریف نمی‌کنید باید منتظر پیامدهای آن هم باشیم.

این پیامدها چیست؟

ببینید! ما با یک گروه و حوزه‌هایی سروکار داریم که اینها مطالبات سنگین مانده از قبل دارند که اگر به آنها پاسخ داده نشود مشکلاتشان بیشتر هم می‌شود. تاثیراتی که این حوزه‌ها در موضوعات اجتماعی می‌گذارند بسیار زیاد است.

ترسیم شما از وضعیت کنونی چیست؟ آیا باید در انتظار یک سونامی در حوزه آسیب‌های اجتماعی باشیم؟ یا اینطور بگویم با بدتر شدن اوضاع آیا اولویتی در آسیب‌پذیری این گروه‌ها هم وجود دارد؟ یعنی می‌دانیم کدام گروه آسیب بیشتری خواهد دید؟

ما وقتی از  افراد دارای نیازهای خاص حرف می‌زنیم، این افراد گروه‌های مختلفی را شامل می‌شوند که نیازها و مشکلات یکسانی ندارند. فردی که دارای معلولیت است شرایط متفوتی نسبت به کودک بی‌سرپرست دارد. بنابراین نمی‌توان منابع را به طور یکسان تخصیص داد. جمعیت تحت پوشش آنها می‌تواند مبنای توزیع بودجه باشد و بر همین مبنا خود فقرا در بخش اول هستند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت