گفتوگوی «فردا» با یک جامعهشناس درباره زندگی کارمندی
عذابوجدان در روز شنبه!
سید ابراهیم رئوف موسوی میگوید: سبک زندگی کارمندی محصول شکل گیری سازمان های بروکراتیک است که محدود به کارمندها هم نیست.
گروه جامعه سایت فردا: چند روزی است که لایحه بودجه از سوی دولت به مجلس ارائه شده است و در این میان رسانهها جزئیاتی از این لایحه را مورد بحث قرار دادهاند، اما اغراق نیست بگوییم فراگیرترین موضوع در بحث لایحه بودجه مربوط به افزایش احتمالی حقوق کارمندان است، از این بحث هم که بگذریم هر جا نامی از «کارمندان» باشد مخاطبان بسیاری را به خود جلب میکند که تعداد بالای کارمندان در ایران باعث شده به نوعی یک سبک زندگی متفاوتی با این نام شکل بگیرد؛ «زندگی کارمندی». این ترکیب حالا بدون هیچ تعریفی برای هر شنوندهای معانی مشترکی را به ذهن میآورد. به این معنا که به عنوان مثال وقتی میگوییم زندگی کارمندی مخاطب این ترکیب میداند این ترکیب به معنای قناعت در زندگی روزمره است، یا نظم و ترتیب و ساعت مشخص کاری. بحث بر سر این نوع زندگی زیاد است، همچون تعداد آنها در نظام اداری ایران. اما زندگی کارمندی چه مختصاتی دارد؟ سید ابراهیم رئوف جامعهشناس حوزه فرهنگ و البته نویسنده کتاب «سبک زندگی کارمندی» به برخی از سوالات فردا پیرامون این نوع زندگی پاسخ داده است.
همین چند ماه پیش بود که طعنه یک کاربر در فضای مجازی در رابطه با زندگی کارمندان طوفانی به پا کرد. او گفته بود که اگر کارمندان کمی صرفهجویی کنند امکان سفرهای خارجی را هم دارند! همین موضوعها بحث را کشاند سمت زندگی کارمندی، خوبی ها و بدی ها، حسرت ها و دلخوشی ها، دویدن ها و نرسیدن هایش. عده ای گفتند کارمندی روح آدم ها را فرسوده و ناتوان می کند، کارمندها را ترسو و حسرت زده بار می آورد و در مقابل عده دیگری حتی به همین وضعیت حسرت می خوردند و معتقد بودند هر چه باشد بالاخره کارمندجماعت می داند پایان ماه پولی در حسابش می نشیند و بیمه نیم بدی هم از آنها حمایت می کند، در حالی که همین را حالا هم بسیاری ندارند. فارغ از مجادله های معیشتی بین موافقان و مخالفان زندگی کارمندی، پیش آمدن این موضوع زوایای پنهان دیگری را هم آشکار کرد، اتفاقاتی که زیر پوست این نوع زندگی در جریان است و باعث شکل گرفتن یک سبک زندگی با مولفه های ثابتی شده است.
چقدر کارمند داریم؟
همیشه یکی از نقدهای اخیر به نظام اداری که حتی از زبان روسای دولت هم شنیده شده اشاره به تعداد بالاتر از استاندارد کارمندان در ایران دارد.
یافتن آمار مستند درباره تعداد رسمی کارمندان شاغل در ایران کار آسانی نیست. هرنهاد و هر مسوولی در میانه حرفها و مطالعات منتشر شده شان عددی را مطرح کرده اند. پایه آماری هر کدامشان هم متفاوت بوده و همین یکی از دلایل تناقض آماری تعداد کارمندان است. بازه عددی این آمار چنان فراخ و گسترده است که نمی توان آن را مبنای استدلالی کرد. به عنوان مثال همین چند ماه پیش مصطفی میرسلیم، نماینده مجلس گفته بود «در حال حاضر در ایران، سه و نیم میلیون کارمند وجود دارد که در مقایسه با کشورهای دیگر با این تعداد می توان تمام آسیا را اداره کرد.» چند هفته بعد اما گزارشی در خبرگزاری فارس منتشر شد که در آن به «تبعات ناگوار افزایش حقوق 12میلیون کارمند» پرداخته بود، از 5/3میلیون تا 12میلیون نفر. اما چه سه میلیون باشد چه 12میلیون سوال این است آیا شکل گیری سبک زندگی کارمندی به تعداد کارمندان در یک جامعه مربوط است؟
عذابوجدان در روز شنبه
تعریف ما از سبک زندگی کارمندی چیست؟ مولفه های بسیاری مطرح شده است، پرتکرارترین شان مربوط به وضعیت نامناسب معیشتی کارمندان است. آنها مدام اصرار دارند حقوق کارمندی اگر کفاف زنده بودن را بدهد، کفایت می کند و دیگر به زندگی نمی رسد. آنها می گویند اولین پیامد این وضعیت حذف تفریح و سفر و فراغت از سبد خانوار کارمندهاست. علاوه بر این، موضوع مورد بحث دیگر مربوط به لایه دوم این پیامدهاست. این که خارج از معیشت، نبود امنیت اقتصادی کارمندها باعث شده است آنها محافظه کار و بی جسارت بار بیایند. سید ابراهیم رئوف موسوی اما معتقد است مولفه های زندگی کارمندی محدود به جامعه ایرانی نیست. او به فردا می گوید: «سبک زندگی جدید در فضایی شکل گرفته است که همه امورات مختلف زندگی با سازمان های بروکراتیک قید می خورد و شکل داده می شود. در تعاریف سازمانی معروف است که می گویند شما در سازمانی به نام بیمارستان متولد می شوید و در یک سازمان (که در ایران بهشت زهراست) هم از دنیا می روید. مولفه هایی هم دارد که خوشبختانه یا متاسفانه همه شان منفی است؛ به عنوان مثال زندگی کارمندی وقت شما را تقسیم می کند به زمان کاری و زمان غیرکاری. با این تقسیم بندی تلقی های جالبی هم شکل می گیرد؛ به عنوان مثال اگر کارمندان روز شنبه ای را به فراغت طی کنند دچار نوعی عذاب وجدان می شوند. این سبک زندگی به تغییر بسیاری از مفاهیم هم می انجامد به عنوان مثال فراغت در معنای دینی آن در مرتبه بالاتری از فراغت در فضای کاری است و به نظر می رسد سبک زندگی کارمندی آن را یکی کرده است.»
چوپانهای کارمند
سیدابراهیم رئوف موسوی، پژوهشگر حوزه جامعه شناسی فرهنگی است که چند سال پیش از او کتاب سبک زندگی کارمندی منتشر شده است. سوال اولیه از او پیرامون همین موضوع است، این که آیا تعداد بالای کارمندها باعث پیدایی یک نوع سبک زندگی شده یا نسبت و ارتباطی بین این دو مولفه نیست. پاسخ اولیه او منفی است. موسوی به فردا می گوید «سبک زندگی کارمندی محصول شکل گیری سازمان های بروکراتیک است که محدود به کارمندها هم نیست. به نوعی حالا سبک زندگی بسیاری را سبک زندگی کارمندی می نامیم به این معنا حتی چوپانی که حالا در حال چرای گوسفندانش در دامنه کوهستان است هم به نوعی در محدوده سبک زندگی کارمندی قرار می گیرد.» با این توضیح شمایل تصویری ثابت خودمان را از کارمند باید تغییر بدهیم. این که مردی با یک دست کت و شلوار تیره به تن همراه با کیف چرمی در دست هر روز صبح در صف ورود به مترو یا اتوبوس ایستاده لزوما در دایره کارمندان قرار نمی گیرد و تعریفی که از سازمان ها ارائه شده دایره مورد نظر ما را حتی به چوپانان یله در دشت ها هم تعمیم می دهد. اما وقتی حرف از سبک زندگی می زنیم لزوما باید مختصاتی از آن داشته باشیم، عیار سبک زندگی کارمندی چیست؟
تغییر جایگاه زندگی کارمندی
در فرهنگ جامعه ایرانی تا دو دهه پیش زندگی کارمندی در مرتبه بالاتری قرار داشت و همواره از سوی خانواده ها به فرزندانشان توصیه می شد. به تعبیری از همان مثال معروف آب باریکه برای زندگی کارمندی استفاده می شد اما با طی شدن دو دهه اخیر و آوار مشکلات اقتصادی بر سر کارمندان، نه تنها دیگر این سبک زندگی توصیه نمی شود بلکه به نوعی در باور عموم مذموم است. تغییر جایگاه زندگی کارمندی طی دو دهه اخیر شگفت است. از جایگاهی که به آن حسرت می خوردند رسیده است به جایگاهی که هر کسی در آن دایره باشد مظلوم است. نویسنده کتاب سبک زندگی کارمندی معتقد است دنیای کارمندی از دور ظاهر جذابی دارد. او می گوید «درست است که خانواده ها این موضوع را به آب باریکه صورت بندی می کنند و ویژگی آن را حقوق ثابت و مستمر عنوان می کنند اما واقعیت این است این یک نوع فرهنگ نیست و در واقع محصول جذابیت کاذبی است که از بیرون زیبا به نظر می رسد.»
ما آدمهای شبیه به هم
زندگی کارمندی مختصات ثابت خود را دارد، با این حساب اگر 12 میلیون کارمند داشته باشیم به این معناست که 12 میلیون آدم شبیه به هم داریم؟ اساسا این یکسان شدنها بد است؟ موسوی در ابن رابطه میگوید «بسیاری از خلق وخوهای ایرانیان که اتفاقا به آن مشهور شده ایم حاصل رواج این رفتار در فضای کارمندی است. به عنوان مثال بسیار معروف است که می گویند جامعه ایرانی روحیه همکاری جمعی ندارد اما این ماحصل حضور افراد در نظام اداری است و هر زمان که فضا به هم بریزد و ما از زندگی کارمندی خارج شویم بسیار همکاری استواری با همدیگر داریم. وقتی ما در عرصه هایی که مولفه هایش غیر از مولفه های زندگی کارمندی است حضور پیدا می کنیم همکاری مان شدیدا و عمیقا شگفت آور می شود.»
دیدگاه تان را بنویسید