چرا پس از ۴ دهه مشکل محیطبانان ایران حل نمیشود؟
شلیک به قلب طبیعت
قتل تلخ برومند نجفی، محیطبان کرمانشاهی بار دیگر بیپناهی محیطبانان و جنگلبانان ایران را اثبات کردهاست. اما او تنها محیطبانی نیست که در این سالها جانش را به واسطه حرفهاش از دست دادهاست. مهمتر از این اتفاق، نبود حمایت قانونی از محیطبانهاست. تناقض عجیبی است که بدانیم قانون در حالی محیطبانها را مسلح کردهاست که اجازه استفاده از سلاح را به آنها نمیدهد.
اگر آنها از این سلاح در دفاع از جان خود استفاده کنند به دلیل نبود قانون باید پیامدهای آن را هم به جان بخرند. این مسأله باعث مطرح شدن لایحه قانون حمایت از محیطبانها شد؛ لایحهای که همچنان هم با ابهاماتی روبهروست. باید بدانیم وضعیت ما در حمایت از محیطبانها در ایران اسفبار است چرا که صاحب چند رکورد منفی در این زمینه هستیم و اتفاق مرگ تلخ برومند نجفی نشان میدهد این رویه نادرست همچنان ادامه دارد.
چقدر محیطبان داریم؟
اولین نکته مورد اشاره در این زمینه تعداد محیطبانان در ایران است. همین تعداد ما را با یک نسبت معناداری با استانداردهای جهانی روبهرو میکند. در استانداردهای جهانی حفاظت محیطزیست تاکید شدهاست که به ازای هر ۱۰۰۰هکتار عرصه حفاظت شده، باید یک نفر محیطبان فعالیت کند. این در حالی است که تعداد نیروهای یگان حفاظت محیطزیست کشورمان مجموعا به ۴۰۰۰نفر میرسد و با توجه به نوع شیفتبندی آنها، در هر لحظه حداکثر دو سوم این نیروها در مناطق تحت مدیریت سازمان محیطزیست مشغول فعالیت هستند.در بهترین حالت در هر لحظه حدود ۲۰۰۰محیطبان در مناطق تحت مدیریت یگان حفاظت محیطزیست مشغول فعالیت هستند، میتوان گفت هر محیطبان کشور در هر لحظه باید از ۱۶هزار هکتار از عرصههای طبیعی کشور حفاظت کند. به عبارت دیگر تعداد محیطبانهای ایران، یک شانزدهم استانداردهای جهانی است.
حافظان بیپناه
تعداد حافظان طبیعت در ایران حتی کمتر از تعداد نگهبان پارکهاست. اما در همین تعداد اندک بیشترین تعداد شهید و جانباز وجود دارد. در کشور از حدود ۴۰۰۰ محیطبان فعال در سازمان حفاظت محیط زیست، بیش از ۵ درصد آنها یعنی ۱۴۵ محیطبان تاکنون شهید شدهاند و همچنین ۲۷۳ محیطبان به دلیل اصابت گلوله جانباز شدهاند. این دادهها را باید با این پیشفرض مهم بخوانید که این آمارهای رسمی مربوط به اواخر سال ۹۸ است و اتفاقات دوسال و نیم گذشته در آن لحاظ نشدهاست. برای فهم بهتر در رابطه با وضعیت ناگوار ما در این حوزه، همین بس که بدانیم در حالی ایران در چهار دهه گذشته ۱۴۵شهید دادهاست که در ایالاتمتحده آمریکا که پنج برابر ایران وسعت مناطق حفاظتشده دارد، در طول ۹۰ سال گذشته تنها ۲۵ نفر از محیطبانان آن کشته شدهاند و همه هم بر اثر حوادث طبیعی بودهاست، مثلا از کوه سقوط کرده یا بر اثر حمله یا نیش حیوانات کشته شدهاند.
طبل بیصدا
اما عجیبترین موضوع درباره محیطبان های ایران نه تعداد اندک آنها و نه تعداد بالای قربانیان در ایران است بلکه شگفتتر از هر دو، قانونی است که قرار بودهاست حافظ جانشان باشد و نیست. به گواه این قانون، محیطبانها و جنگلبانان برای حفاظت از محیطزیست باید در مقابل خیل عظیمی از شکارچیان با سلاحهای غیرمجاز بایستند، در حالیکه قانونی برای امنیت جانی آنها وجود نداشته و با وجود داشتن سلاح، امکان استفاده از آن را ندارند. حتی اگر فردی شکارچی هم باشد و محیطبان قانون منع به کارگیری سلاح را رعایت نکند و فردی را بکشد، به اعدام محکوم میشود. جمشید محبتخانی، فرمانده یگان حفاظت از محیط زیست مصداق جالبی در ناکارآمدی این قانون دارد و میگوید این قانون دقیقا مصداق این است که برای یک پسربچه ۱۰ساله «طبل» و «شیپور» را به عنوان وسایل بازی خریداری کنیم و به آنها بگوییم: «خودت بازی کن اما بازیات بیسرو صدا باشد.»
حفاظت به دست مردم
در کنار موضوع محیطبانها و جنگلبانان که در همه این سالها قربانی بیتوجهی شدهبودند، شکارچیان بسیاری هم در این میان کشته شدهاند. اساسا اگر به این موضوع نگاهی جامع داشتهباشیم، تعارض آشکاری میان این دو بخش وجود دارد که در کمتر کشور دیگری به چشم میخورد. مصداق آشکار آن وضعیت کشور ژاپن است که با وجود جمعیت بیشتر (یعنی حدود ۱۳۰میلیون) کمتر از ۵۰۰محیطبان دارد. در کنار آن باید به نحوه آموزش خود محیطبان ها هم توجه کنیم. ما همچنان با همان روشهای بدوی انتظار داریم محیطبان با سلاحی در دست که نمیتواند از آن استفاده کند، به جنگ متخلفان برود. مشخص است حاصل این میشود. محیطبان اگر شانس بیاورد و اولین تیر به سمت او شلیک شود و کشته نشود، حق دارد دفاع و شلیک کند؛ ولی اگر بخواهد خود به مدیریت و حلوفصل کردن مشکل اقدام و متخلف را دستگیر کند و متخلف بخواهد مقاومت کند و این میان درگیری اتفاق بیفتد و نتواند ثابت کند اولین تیر را او شلیک کردهاست، محکوم به اعدام میشود.
دیدگاه تان را بنویسید