انتقاد بازیگر قدیمی از داوران عصر جدید/مردم را در اجرای زنده تحقیر نکنید!
آتش تقیپور، بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر میگوید: اهل دعوا نیستم اما محترمانه باید بگویم به برنامه «عصر جدید» معترضم. داوران این برنامه برخلاف ادعایی که میکنند، درکی از هنر ندارند و بویی از موسیقی فولکلور به مشامشان نرسیده است.
برنامه «عصر جدید» با اجرای احسان علیخانی، جزو برنامههای پربیننده نوروز بود. این برنامه که کپی یک برنامه مشهور خارجی است صدای برخی منتقدان را درآورده است.برخی به شیوه اجرای علیخانی ایراد می گیرند و برخی به نوع انتخاب داورها و برخی هم معتقدند همه استعدادها در این برنامه دیده نمی شوند. یکی از منتقدان این برنامه کسی نیست جز آتش تقیپور که مویی در سینما و تئاتر سفید کرده است و سالها خاک صحن خورده است.
با تقی پور درباره عصر جدید صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید:
برنامههایی مانند «عصر جدید» را در تلویزیون دنبال میکنید؟
بله. یک دو بار هم دیدهام. یک دو بار دیدم که جوانی وارد این برنامه شد و جوانها را در این برنامه به نوعی دست میانداختند. حتی در این برنامه عنوان شد که ۸۰ درصد جوانان میتوانند آواز بخوانند .
این برنامه را چگونه ارزیابی کردهاید؟
ما مقلدان بی ریشهای هستیم. برخی از داوران هم مانند داوران همین برنامه آدمها و مدعوین را دست میاندازند و دست کم میگیرند.
جوانی که چیزی برای عرضه کردن ندارد چه؟ او را هم از نظر شما نباید دست انداخت؟
به هیچ وجه! مگر ما چه به آنها تا به امروز بخشیدهایم که توقع داریم در آنجا شاهکار کنند و برایتان عالی اجرا کنند. باید گفت اگر خود آنها را هم امتحان کنند، همهشان از مسابقه رد شوند.
یعنی این برنامه کپی موفقی هم نیست؟
وقتی خارجیها چنین برنامهای تدارک میبینند، داورانشان هم برنامه اجرا میکنند و مردم آنها را میبینند. بر این منوال عیاری در دست تماشاگران وجود دارد. کدامیک از این داوران و دستاندارکاران عصر جدید تا به حال در برنامهای خودشان محل آزمون و خطا قرار گرفتهاند؟ به عنوان هنرپیشه باید بگویم که تخصصی به فرض در حوزه آوازهای ایرانی ندارم اما دستکم داوران میتوانند به جای سرکوفت زدن، شرایط اجتماعی را درنظر بگیرند که شرکت کننده در عصر جدید از چه دانش و بینش و هنری برخوردارند. چنین شیوهای به نظرم مردود است.
راه حل جذب مخاطب در برنامهای مانند عصر جدید چیست؟
کاش اصلاً از کسی تقلید نمیکردیم. ما میتوانیم برنامههای ویژه خودمان را بسازیم. یعنی آنچه در سنتهایمان هم ممکن است وجود داشته باشد و اگر بیابیم، دریافت خواهد شد. نه اینکه زنگ طلایی بزنیم و از این جور کارها.
به نظرتان در زمینه استعدادیابی این برنامه چگونه عمل کرده است؟
به نظرم استعدادهایی که در کشورمان وجود دارد، حیف است که در چنین برنامهای شرکت کنند. به ویژه برخی شرکت کنندگان وقتی کارهای دست جمعی میکنند، هنرشان مشخص میشود. کارهای فردی گاه به خود فرد و هنر او بازمیگردد و بس اما کارهای جمعی که نیاز به هارمونی و هماهنگی دارد و حرکت در آنها به چشم میخورد، زحمت ویژهای میطلبد. به عنوان بازیگر رسماً باید از اجرای آنها تقدیر کنم. وقتی هنر و اجرا را در کار آنها میبینم، لذت میبرم.
اگر برنامه کپی باشد، نقد بر داوران وارد است یا بر اجرا کنندگان برنامه هم وارد خواهد بود؟
قاعدتاً ما محیطی مانند محیط خارجیها میسازیم. صحبت این نیست که از غرب تقلید نکنیم. بسیاری از کارها را بر مبنای تقلید یادمیگیریم اما مکانهای ویژهای حتی در تهران هست که از آنها غافلیم. به جای اینکه لوکیشن را مانند خارجیها آنجا ببریم و درست مانند رسانههای غربی شویم، میتوانیم از بافتهای گردشگری خودمان بهره ببریم. اگر چنین باشد هم تماشاگر خارجی کارمان را خواهد دید و هم در داخلی.
چرا از پتانسیلهای خودمان بهره نمیبرند؟
معتقد نیستم که خیلی هم به عقب بازگردیم و به فرض الاغ سوار شویم. الاغ سوار شدن هم جزو فرهنگمان بوده و کاریش هم نمیشود کرد! نخستین حیوانی هم که در خانه پدربزرگمان میدیدیم همان خر بود که به قدری بار به آن میزدند که گاهی از جاهایی که میخواست رد شود، رد نمیشد. به هر حال آن خر حسابی سنگین شده بود و ممکن بود پایش در پل خاکی گیر کند، به هیچ وجه از آنجا رد نمیشد. دست آخر از آب ردش میکردیم و به هر طریق، یک جورهایی ما را به خانه برمیگرداند!
منظورم این است که استفاده از آنچه داریم، از لباسها، سنتمان و... سهل است. گاهی میتوانیم در برنامهای مانند عصر جدید از افراد خواهش کنیم که فرهنگ خودمان را بشناسانند تا خودمان هم بفهمیم چنین المانهایی را در فرهنگمان سراغ داریم.
به نظرم مجری عصرجدید بهتر است محبت خود را در طبق اخلاص بگذارد. نه اینکه کارهایی از او سر بزند که مخاطبانش دچار اضطراب و استرس شوند. داوران باید مادرانه و پدرانه آنها را راهنمایی کنند و رفتاری برادرانه با آنها داشته باشند. آنها به اندازه کافی در جامعه مشکلات دارند و نیازی به ایجاد مشکل و تحقیر شدن در برنامه ندارند.
برنامه عصرجدید باید تلاش کند تا مشکلات بیشتری برای مردم فراهم نکند.
از چه چیز برنامه عصر جدید تا به امروز از همه بیشتر رنجیده خاطر شدهاید؟
آنچه مرا به عنوان ترک و آذربایجانی و کسی که تا حدی به موسیقی فولکلور احاطه دارد، موسیقی شناسی و داورانی است که در این برنامه ادعای موسیقیدان بودن دارند. ساز عاشقها و نوازندگی این ساز یعنی «قوپوز» درک پیچیدهای ندارد. در یک قسمت از برنامه عصر جدید دیدم که نابینایی، این ساز را فوقالعاده نواخت اما دو چراغ قرمز گرفت. شما وقتی بلد نیستید قضاوت کنید، چرا ازتان دعوت میکنند تا نظر بدهید. شما حساب کنید که یک نابینا چقدر باید زحمت بکشد که جای نتها را درست بیابد. او درست انگشتانش را همانجا میگذاشت و در عین حال که ساز میزد، میخواند که کار بسیار سختی است. به عنوان هنرمند باید بگویم که شرمم میشود که او دو چراغ قرمز گرفت. دو داوری که ادعای موزیسین بودن دارند به هیچ وجه فرهنگ فولکلور ما را نمیشناسند. به آنها میگویم که باید بروند و یادبگیرند.
اینکه به دیگران سفارش میکند که برو یادبگیر، من هم از همینجا میگویم که باید لطف کند و برود و فرهنگ عاشقهای ترک را ببیند و بفهمد و بداند که کسی که چنین زیبا مینوازد در قلب مردم جای دارد. آن نابینا با آن توانایی الگوی آدمی است که نقص عضو دارد. او الگوی معلولی است که از معلولیتش که همان نابینایی باشد، بهرهبرداری فوقالعادهای کرده است. او را باید ارج نهاد و به دیگران نشان داد تا مردمی که حتی سالماند و به خودشان زحمت نمیدهند پشتکار داشته باشند، درس بگیرند. این موضوع مرا عذاب میدهد. اگر آن دارو بلد نیست لااقل رایهایی بدهد که خنثی باشد. اگر آن دوست داور موزیسین است باید از او پرسید که چرا فرهنگ کشورمان را نمیداند و با آن آشنا نیست؟!
ساز قوپوز جزو فرهنگ موسیقایی ماست و به هیچ وجه هم جلف نیست. ساز مقدس آذربایجان و حتی ترکیه و همه ترک زبانهاست که البته آنها جاهایی همین ساز را به دو تار تغییر دادهاند. این عیب بزرگی بود که مرا انگشت به دهان گذاشت. مگر ما به این کشور تعلق نداریم؟ درباره قضاوتش راجعبه کسان دیگر هم که افاضات فضل میکند و فکر میکند خیلی میداند، باید گفت که چنین نیست. او خیلی هم نمیداند! باید یادبگیرد.
یکبار فکر کردم که اگر از کشورم خارج شوم چه میشود. پیش خودم سوال کردم که از فرهنگ ایرانی چه میدانی؟ چقدر مولوی را خواندهای؟ غزلهای حافظ را خواندهای؟ شاهنامه برایت آشناست؟ من از فولکلور خودمان وارد شدم و دوباره مطالعه کردم. به نظرم رسید که پس از سالها، به شکل جسته و گریخته با هنرمان آشنایی دارم. فکر کردم اگر شهروندی هنر ایرانی را بداند چه نیازی است که به خارج از ایران مهاجرت کند؟ اما در حیرتم از کسی که ادعای هنر و دانش و بینش دارد و فاقد درک هنری است.
اهل دعوا نیستم اما محترمانه باید بگویم که نسبت به این برنامه و نحوه داوریاش معترضم.
منبع: همشهری آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید