اعتراف وحشتناک نامادری به قتل «عسل» ۱۰ ساله؛ کمرش را شکستم! +عکس

کد خبر: 1000623

زن جوانی که در پی مرگ دلخراش دخترخوانده ۱۰ ساله اش بازداشت شده بود، صبح روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی به ارتکاب قتل اعتراف و راز مرگ «عسل کوچولو» را فاش کرد.

اعتراف وحشتناک نامادری به قتل «عسل» ۱۰ ساله؛ کمرش را شکستم! +عکس

روزنامه خراسان: ماجرای این پرونده جنایی شب شنبه گذشته زمانی رقم خورد که نیرو‌های اورژانس پیکر نیمه جان دختر ۱۰ ساله‌ای را به بیمارستان ۲۲ بهمن مشهد رساندند، اما این کودک معصوم نتوانست با مرگ دست و پنجه نرم کند و بر اثر عوارض ناشی از کودک آزاری جان سپرد. دقایقی بعد، تحقیقات گسترده‌ای توسط قاضی ویژه قتل عمد مشهد آغاز و مشخص شد که علاوه بر آثار کبودی روی پیکر این دختر، وی بر اثر خون ریزی داخلی و شکستگی مهره‌های کمرش جان باخته است. به همین دلیل، قاضی علی اکبر احمدی نژاد دستور بازداشت نامادری «عسل» را صادر کرد چرا که بررسی‌های میدانی و نامحسوس مقام قضایی نشان می‌داد، این کودک ۱۰ ساله قبلا نیز توسط نامادری اش مورد ضرب و جرح و کتک کاری قرار گرفته است. این زن جوان که مدعی بود «عسل» در منزل روی زمین افتاده است! صبح روز گذشته وقتی در برابر سوالات تخصصی قرار گرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و راز مرگ «عسل کوچولو» را فاش کرد. او گفت: «عسل» در کلاس چهارم دبستان تحصیل می‌کرد. ما در خیابان شهید بابانظر ۳۳ مستاجر هستیم. بعدازظهر روز حادثه از منزل مادرم در شهرک شهیدباهنر مشهد به خانه خودمان آمدیم، اما فقط به خاطر یک موضوع بی اهمیت که از عسل خواستم به داخل اتاق برود و به حرفم گوش نکرد، خیلی عصبانی شدم. در همین حال زانویم را روی مهره‌های کمرش گذاشتم و سرش را با دستم به پشت خواباندم، بعد از آن دیدم رنگ عسل پریده است. ترسیدم و با مادرم تماس گرفتم که هرچه زودتر به خانه ام بیاید. حدود نیم ساعت بعد وقتی مادرم رسید با اورژانس تماس گرفتیم که دیگر دیر شده بود...

اعتراف وحشتناک نامادری به قتل «عسل» ۱۰ ساله +عکس

این نامادری ۲۶ ساله با ادعای این که دچار بیماری روحی و روانی است، در ادامه اعترافات خود افزود: پدرم اهل کرکوک عراق است و من در ۱۴ سالگی با یکی از بستگانم در خراسان شمالی ازدواج کردم چرا که مادرم اهل آن جاست.

با وجود این همسرم معتاد بود و به شدت مرا کتک می‌زد. او به من سوءظن داشت و همواره با یکدیگر درگیر بودیم تا این که به ناچار بعد از هفت سال زندگی از او طلاق گرفتم، اما در کشاکش ماجرای طلاق با «محمد» در راهروی دادگاه آشنا شدم که او هم با همسرش مشکل داشت. خلاصه سال ۹۵ ازدواج کردیم، ولی من به خاطر کتک‌هایی که از همسرم اولم خورده بودم ناراحتی‌های روحی و روانی داشتم به طوری که تحت نظر پزشک هستم، ولی از حدود یک هفته قبل مصرف داروهایم را قطع کردم. به همین دلیل حالت‌های عصبی به من دست می‌داد به طوری که خودم را می‌زدم یا متکا را روی سرم می‌گذاشتم و جیغ می‌کشیدم. روز حادثه هم وقتی از منزل مادرم به خانه بازگشتیم به عسل گفتم به داخل اتاق برود تا من لباس هایم را عوض کنم، اما او گوش نکرد که عصبانی شدم. ابتدا چند سیلی و مشت زدم و بعد هم کمرش را با زانو شکستم. زمانی که زانو را روی کمرش گذاشته بودم و کمرش را به بالا کشیدم صورتش روی زمین افتاد و بی حرکت شد که به مادرم زنگ زدم. از ترس لوازمم را جمع کردم که فرار کنم، ولی وقتی مادرم آمد، گفت: بچه هنوز نبض دارد! به همین دلیل با اورژانس تماس گرفتیم.

گزارش خراسان حاکی است، بررسی‌های کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنین نشان داد که فروردین سال گذشته به خاطر کتک کاری و آزار و اذیت دختر کوچک و با تماس مدیران مدرسه، عسل حدود ۲۰ روز به بهزیستی سپرده شد، اما بعد پدرش او را به خانه بازگرداند.

گزارش خراسان حاکی است، در حالی که مادر زن ۲۶ ساله نیز اظهارات دخترش را تایید کرد، دستور بازداشت موقت نامادری از سوی قاضی احمدی نژاد صادر شد تا بررسی‌های بیشتر زیر نظر سرهنگ علی بهرامزاده (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی) ادامه یابد و جزئیات این جنایت فجیع فاش شود.

شایان ذکر است، ماجرای این حادثه وحشتناک روز یک شنبه گذشته با عنوان «مرگ تلخ عسل» در صفحه حوادث روزنامه خراسان چاپ شده بود.

۳ ادعا از اهمال ۱۲۳ در ماجرای مرگ «عسل» و پاسخ بهزیستی گروه جامعه / روایت اولیه مرگ تلخ عسل، یک شنبه ۲۵ خرداد در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد و پس از آن بود که افکار عمومی راجع به ابعاد اجتماعی این فاجعه دردناک مطالبه گری کرد و خواستار پیگیری بیشتر جزئیات این حادثه و همچنین بررسی اهمال احتمالی سازمان‌ها و نهاد‌های متولی در این زمینه شد. از همین رو، موضوع را از برخی همسایه ها‌ی عسل جویا شدیم و در ادامه با مدیرکل بهزیستی استان تماس گرفتیم تا ابعاد این حادثه را از وی پیگیر شویم. ادعای همسایه از بی تفاوتی اورژانس اجتماعی با دو نفر از همسایه‌های «عسل» گفتگو می‌کنیم. صدای شان پر از بغض است؛ یکی از همسایگان که مدعی است هم خودش و هم یکی از اقوامش طی ماه‌های گذشته با اورژانس اجتماعی (۱۲۳) تماس گرفته اند به «خراسان رضوی» می‌گوید: «مدتی قبل متوجه شدیم نامادری این دختر خردسال را آزار و اذیت می‌کرد، او عسل را در زمستان، در سرمای شدید ساعت ۶ صبح از خواب بیدار و موی دخترک را خیس می‌کرد و به اجبار، عسل را با مو‌های خیس برای نظافت به حیاط خانه می‌فرستاد، این آزار و اذیت‌ها ادامه داشت و صدای ناله‌های عسل از داخل خانه به گوش می‌رسید. آثار سوختگی و کبودی روی بدن عسل مشهود بود، وقتی متوجه طولانی شدن آزار و اذیت‌ها شدیم، با اورژانس اجتماعی تماس گرفتیم و موضوع را مطرح کردیم.» این شهروند مدعی می‌شود: «اولین تماس‌های ما به آذر سال قبل بر می‌گردد، ولی مسئولان اورژانس اجتماعی به محل مراجعه نکردند تا این که بچه چند روز قبل فوت شد و پلیس برای بررسی به محل مراجعه کرد. وقتی با ۱۲۳ تماس می‌گرفتیم به ما اعلام می‌کردند یا دختر بچه یا فامیل درجه یک کودک باید تماس بگیرند تا ما رسیدگی کنیم.» یکی دیگر از همسایگان در این باره مدعی می‌شود: «ما هر وقت این دختر را می‌دیدیم آثار آزار و اذیت روی صورت او دیده می‌شد، هر روز صدای وحشتناک کتک زدن عسل از خانه آن‌ها به گوش می‌رسید و هر وقت از عسل درباره زخم‌های روی بدنش می‌پرسیدیم از ترس نامادری بهانه‌هایی همچون نیش زنبور و... می‌آورد و همیشه کتک خوردنش را پنهان می‌کرد، یک روز با ۱۲۳ تماس گرفتم کارشناس ۱۲۳ اعلام کرد، چون اطلاعات شما کامل نیست ما نمی‌توانیم بیاییم، من ۱۵ دقیقه با آن کارشناس صحبت می‌کردم و کارشناس دوباره می‌گفت باید اطلاعاتتان دقیق باشد و هر بار تماس می‌گرفتم جلوی پای ما سنگ می‌انداختند و نمی‌آمدند. درباره این اتفاق‌ها هم وقتی به پدر عسل اطلاع می‌دادیم تاثیر خاصی نداشت.» همچنین فردی که خود را عمه عسل معرفی کرده است، با ارسال پیام به کانال تلگرامی «اخبار خراسان» مدعی شد: «هفته پیش، در روستای خانه پدری ام بودم، به نامادری اش اعتراض کردم که چرا بدن بچه کبود است؟ به من حمله کرد و کتکم زد و دعوا شد، نامادری اش این قدر کتکش زده بودکه بچه زرد و کبود بود، همه علایم زخم در بدنش بود، بچه را بردند بهزیستی، باز بعد از ۲۰ روز آوردنش.» امروز در صفحه حوادث روزنامه خراسان گزارش کامل اعترافات نامادری به قتل «عسل» منتشر شده است. این زن در بخشی از اعترافات خود اظهار کرده است: فقط به خاطر یک موضوع بی اهمیت که از عسل خواستم به داخل اتاق برود و به حرفم گوش نکرد، خیلی عصبانی شدم. در همین حال زانویم را روی مهره‌های کمرش گذاشتم و سرش را با دستم به پشت خواباندم، بعد از آن دیدم رنگ عسل پریده است... مدیرکل بهزیستی: گلایه از بیمارستان داریم که چرا به محض این که مطلع شدند به ما اطلاع ندادند موضوع را از حمیدرضا پوریوسف، مدیرکل بهزیستی استان پیگیری می‌کنیم. وی در پاسخ به ادعا‌های مطرح شده درباره بی تفاوتی اورژانس اجتماعی به تماس‌های تلفنی همسایگان عسل و گزارش کودک آزاری به «خراسان رضوی» می‌گوید: کودک آزاری زمانی به ما گزارش شده که کودک فوت شده بوده و فرصت مداخله همکاران ما وجود نداشته است. به صراحت باید اعلام کنیم بهزیستی بعد از فوت کودک از موضوع مطلع شد و این گلایه را از بیمارستان داریم که چرا به محض این که مطلع شده اند به ما خبر نداده اند. اگر تخلفی شده باشد برخورد می‌کنیم، اما رسانه‌ای نمی‌شود وی در پاسخ به ادعای برخی همسایگان که از آذر سال گذشته تماس‌هایی را با اورژانس اجتماعی ۱۲۳ داشته اند، اما اورژانس اجتماعی از حضور در محل خودداری کرده است، می‌گوید: این موضوع بعید است و ممکن است از افراد نشانی خواسته شده باشد و این افراد نشانی را نداده باشند یا موضوعاتی این چنینی در کار باشد، زیرا وقتی کارشناس پشت خط از هر مرجعی به این قطعیت برسد که کودک آزاری در حال رخ دادن است وارد عمل می‌شود، ولی اگر به دلیل شلوغی خطوط کارشناس پاسخ نداده باشد موضوع متفاوت است واین نکته را باید بگوییم که اگر کم کاری از سوی کارشناس اورژانس اجتماعی انجام شده باشد با این فرد یا افراد برخورد می‌شود و اگر حتی ما برخورد نکنیم دستگاه قضا وارد عمل می‌شود. مدیر کل بهزیستی درباره نحوه برخورد با متخلفان احتمالی در اورژانس اجتماعی در این پرونده و زمان بندی لازم برای بررسی این موضوع و اعلام نتایج به رسانه‌ها می‌گوید: وقتی من بررسی کنم به رسانه نمی‌توانم اعلام کنم که همکار ما این تخلف را انجام داده یا انجام نداده است شاید صلاح نباشد این موضوع را به رسانه اعلام کنم، ما نمی‌خواهیم اعتماد مردم از اورژانس اجتماعی سلب شود، شخصا موافق این اطلاع رسانی نیستم و داخلی به این موضوع رسیدگی می‌کنم. مدیرکل بهزیستی استان می‌افزاید: اگر خانواده صلاحیت نداشته باشد ما کودک را به خانواده بر نمی‌گردانیم ضمن این که در سال گذشته ما حدود ۲۷۰۰ کودک آزاری داشته ایم و درباره عسل تنها صحبت نمی‌کنیم و همکاران ما در این زمینه تلاش می‌کنند و در اجرای هر آن چه صلاح بچه است تردید نمی‌کنند، پلیس و سیستم قضایی نیز در این راه با ما همراهی می‌کنند و ما به عنوان مشاور در کنار سیستم قضایی هستیم و بر اساس آرای قضایی وارد عمل می‌شویم. در گذشته مسائلی درباره این کودک وجود داشته و رسیدگی شده و کودک آزاری اخیر موضوع جدیدی است وی درباره این که آیا چند ماه پیش پرونده کودک آزاری درباره عسل در بهزیستی باز شده است؟ اظهار می‌کند: «من در این باره سکوت می‌کنم، یک سابقه وجود داشته و باید این ماجرا و پرونده‌ای که در گذشته تشکیل شده است به دقت مورد مطالعه قرار گیرد، چون جزئیات آن را نمی‌دانم و بنده شخصا این موضوع را رسیدگی می‌کنم و اعلام نظر خواهم کرد.» وی تصریح می‌کند: «در گذشته یک سری مسائلی درباره این کودک وجود داشته و رسیدگی شده و به اتمام رسیده و کودک آزاری اخیر موضوع جدیدی است و بهزیستی از کودک آزاری اخیر این کودک خبر نداشته است. تمام.» مدیرکل بهزیستی استان وعده می‌دهد که جزئیات پرونده قبلی عسل را تا پایان وقت دوشنبه به ما اطلاع می‌دهد که پیگیری‌های ما تا ساعت ۱۸ روز گذشته در این زمینه بی نتیجه می‌ماند و وی در پاسخ به این سوال که درباره بررسی پرونده قبلی عسل به نتیجه‌ای رسیدید؟ به این پاسخ پیامکی اکتفا می‌کند: «فعلا نه در اسرع وقت به اطلاع می‌رسانم.» به هرحال این مطالبه از پلیس آگاهی و حراست بهزیستی و اورژانس اجتماعی ودستگاه قضاوجود دارد که به صورت جدی ادعا‌های مطرح شده توسط همسایه‌های عسل را بررسی کنند و به اطلاع افکار عمومی برسانند. تماس‌های مردم با ۱۲۳ ضبط می‌شود و پیدا کردن فایل ضبط شده مکالمه همسایه‌ها با ۱۲۳ قطعا کار سختی نیست. همچنین این مطالبه وجود دارد که ادعای مربوط به جداسازی عسل ازخانواده و بازگشت مجدد او به خانواده اش که او را مورد آزار قرار می‌دادند نیز مورد کنکاش و پیگیری نهاد‌های مربوط قرار گیرد. *عکس‌های عسل توسط افرادی که خود را همسایه و خویشاوندوی معرفی کرده اند، به روزنامه ارسال شده است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت